دن آرام
نویسنده: میخائیل شولوخوف
مترجم: احمد شاملو
ناشر: مازیار
نوبت چاپ: ۱۴
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۸۷۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۵۶۷۶۲۸۳
در دن آرام اتفاقات و سرگذشت خانواده «دن کازاک» درحاشیهای از رود باشکوه و آرام «دن» روایت میشود، داستان زندگی قوم کازاک و دیگر اعضای دهکده در طول جنگ جهانی اول و انقلاب و جنگ داخلی ۵ ساله به همراه یک عشق بیسرانجام. حکایتی است از زندگی مردم کشور روس و چگونگی شکلگیری شوروی.
مردمی که وفادار به ارتش سفید(طرفداران امپراتور) هستند و هسته اولیه ارتش آن را تشکیل میدهند و آرامشی که در زمان تزار دارند با جنگ جهانی اول، انقلاب و سپس جنگ داخلی بین ارتش سرخ و طرفداران امپراتوری به هم میخورد. اتفاقات در جایی رخ میدهد که اکنون اوکراین قرار دارد و جنگی که پوتین- نخست وزیر روسیه- به مردم این کشور تحمیل کرده است.
نویسنده این کتاب «میخائیل شولوخوف» متولد سال ۱۹۰۵ است در منطقهای روستایی در بخش جنوبی رود دن. سال ۱۹۱۸ وقتی جنگ داخلی رخ داد، او ناگزیر درسش را نیمه کاره رها کرد به خاطر خاستگاهش به ارتش سرخ پیوست و برعلیه طرفداران تزار جنگید. به نوشتن علاقه نشان داد و بعدتر به عنوان نیروی روابط عمومی در جنگ جهانی اول برای روسیه به جبهه رفت. همه این تجربیات سبب شد تا پس از پایان جنگ دغدغههایش را به صورت پاورقی در مجله اکتایر و بعدتر به صورت کتاب از سال ۱۹۲۵ منتشر کند.
کتاب دن آرام نامش به رود باشکوهی که در برابر تمام حوادث بزرگ و کوچک رخ داده در آن منطقه همچنان پابرجاست، اشاره دارد. این کتاب در ۴ جلد منتشر شد، سه جلد که در سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۲ به چاپ رسید و جلد آخر آن هنگامی که شهرت نویسندهاش از مرزها فراتر رفته بود در سال ۱۹۴۰ عرضه شد.
کتاب به عنوان فرصتی برای آشنایی با مردم روسیه که تاکنون در کتابها و آثار اشراف جایی نداشتند، مورد توجه بود. شولوخف هم توانست توجه استالین را جلب کند و تا ردههای بالای حزب بالا رود و هم در نهایت توانست در سال ۱۹۶۵ جایزه نوبل را از آن خود کند. شولوخف تجربه جنگ جهانی اول، جنگ داخلی و جنگ جهانی دوم را با خود داشت.
۸۰۰ صفحه از دستنویس کتاب که از این جنگها سالم مانده است در سال ۱۹۹۹ در مؤسسهی ادبیات جهانی آکادمی علوم روسیه پیدا شد، ۲۰۰ صفحه آن با دستنویس همسر نویسنده بود. چقدر سخنان «شولوخف» در زمان دریافت جایزه نوبل با شرایط کنونی متفاوت است، او گفته بود:
«همیشه وظیفهی خودم دانستهام که به عنوان یک نویسنده، در همه آثاری که نوشتهام و در آینده خواهم نوشت، ستایشگر زحمتکشان، مردم خلاق و ملت قهرمانی باشم که هرگز به هیچکس متعرض نشده است»، در حالی که اکنون روسیه درگیری جنگی نابرابر با اوکراین است.
شخصیت اصلی این کتاب «گریگوری (گریشا) پانتلویچ ملخوف» است که درگیر جنگهای مختلف میشود و هیچگاه به طور قطع نمیتواند طرفدار یک گروه و دسته باشد.
دن آرام حکایت این مرد است که جنگ رفته، تلاش کرده برای دنیای بهتر، عشقش را از دست داده است، هنگامی که به خانه بازگشته مورد استقبال نگرفته و حتی به عنوان خائن هم شناخته شده، آواره شده اما در نهایت فرزندش زندگی بهتری داشته است. این کتاب جایگاه خاصی در ادبیات روس دارد و حتی برخی آن را با جنگ و صلح تولستوی مقایسه میکنند.
در ایران نیز این کتاب برای اولین بار درسال ۱۳۴۶ با ترجمه «محمود اعتمادزاده(م. بهآذین)» به صورت پاورقی در نشریه «کتاب هفته » منتشر شد. در آن زمان بهآذین سردبیر این نشریه بود. کمی بعد ترجمههای «منوچهر بیگدلی خمسه» و «احمدشاملو» از این کتاب منتشر شد.
شاملو ترجمه این کتاب را از متن فرانسوی «آنتوان وی تز» ترجمه کرده است و هرچند در هیچ چاپی نام «ایرج کابلی» بر روی جلد نیامده است اما او بود که زحمت تطبیق متن فارسی را با متن روسی کشیده بود. بیشتر افراد معتقد بودند، شاملو همان ترجمه «بهآذین» را بازنویسی کرده و برخی اصطلاحات کتاب کوچه را به آن اضافه کرده، به طوری که خواننده وقتی آن را میخواند انگار اثری ایرانی را میخواند.
عجیب آنکه با وجود آن که تفاوت قوم «کازاک» و «قزاق» را میدانستهاند و در پانویس یکی از صفحات به آن اشاره کردهاند؛ اما در تمام متن این اشتباه تکرار شده است. اشتباهی که به آذین نیز دچارش شده بود، شاید یکی از دلایل اشتباه برای این بوده که هیچکدام از سه مترجم ایرانی از متن اصلی و به زبان روسی ترجمه نکردهاند.
این کتاب در همه این سالها چه در آستانه انقلاب و کمی بعد به شدت مورد استقبال مردم و رزمندگان و همین طور گروههای چپ بوده است.
درباره مترجم
احمد شاملو متخلص به «الف. بامداد» در ادبیات معاصر ایران چهرهای استثنایی است. او یکی از درخشانترین قلههای شعر و بنیانگذار شعر سپید و بیوزن فارسی است، اما فعالیتهای او بسیار متنوع و تأثیرش فراتر از دنیای ادبیات است. آثار او در ۵۰ سال اخیر همواره مورد توجه مردم بوده است، آثاری که حوزههای متنوعی را شامل میشود.
احمد شاملو تحصیلانت منظمی نداشته و خیلی زود از تحصیلات رسمی فاصله گرفته است، اما تسلط و آشناییاش با ادبیات کهن به ویژه نثر فارسی و ارتباطش با چهرههای مهم ادبی و فرهنگی ایران و پژوهشهای فردی جای خالی تحصیلات را پر کرده است. او سال ۱۳۰۴ از پدری که تبارش به افغانستان میرسید و مادری با تباری قفقازی در تهران به دنیا آمد و به خاطر شغل پدر خیلی زود ناگزیر شد در شهرهای زیادی در چهارگوشهی ایران زندگی کند. او جوانی پرفراز و نشیبی داشت.
زندگی در دورهی جنگ او را به مبارزه با متفقین کشاند و سر از زندان شوروی در رشت درآورد. آشنایی با نیما یوشیج دنیای او را دگرگون کرد و به یکی از نزدیکان نیما و یکی از شاعران مطرح شعرنو تبدیل شد، اما در ادامه آشناییاش با شعر فرانسه و تجربههای جدید راه او را از نیما جدا کرد و اولین کتاب شعرهای سپید و بیوزن خود را منتشر کرد و به عنوان بنیانگذار شعر سپید شناخته شد و خیلی زود شعرش هواداران بسیاری پیدا کرد و دفترهای شعرش با استقبال مخاطبان روبهرو شد.
شاملو با اینکه به عنوان شاعر بزرگ شناخته میشود، اما در روزنامهنگاری هم دستی پر دارد و برخی از مجلاتی که او سردبیریاش را کرده است از مجلات تأثیرگذار روزگار خود بودهاند، مثل کتاب جمعه. برای کودکان هم آثار متنوعی به شعر و نثر نوشته است و در زمینهی پژوهش هم آثار مهمی از خود بر جای گذاشته است که کتاب کوچه مهمترین این آثار است.
او برای امرار معاش همچنین فیلمنامههایی برای فیلمهای سینمایی نوشته است، اما بخش دیگری از کارنامهی شاملو را ترجمههایش تشکیل میدهند.
دربارهی ترجمههای شاملو حرف و حدیث بسیار است و برخی حتی برخی از آثار او را ترجمه مستقیم نمیدانند؛ مانند ابراهیم گلستان که معتقد است شاملو که نه زبان انگلیسی، نه فرانسه و نه روسی نمیداند، ترجمههای اعتمادزاده در دن آرام و فارسی فوقالعاده و درجه اولی دکتر منشیزاده برای گیلگمش را تغییر داده. اما زبان ویژه او در آثار ترجمهایاش به ویژه در ترجمهی شعر کارنامهی او را متفاوت کرده و باعث استقبال مخاطبان از آثار ترجمهای او شده است.
شاملو ۲ مرداد ۱۳۷۹ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و در جمع طرفداران بیشمارش در امامزاده طاهر کرج در کنار دوستانش هوشنگ گلشیری، محمد مختاری و پوینده در خاک آرمید.
کتاب کوچه، باغ آینه، آیدا در آینه، مدایح بیصله، حدیث بیقراری ماهان و… از مجموعه اشعارش است و ترجمه آثاری نظیر قصههای بابام از ارسکین کالدول، عروسی خون از فدریکو گارسیا لورکا، درخت سیزدهم از آندره ژید، دماغ از ریونوسوکه آکوتاگاوا و خزه از هربر لو پوریه در کارنامهاش به چشم میخورد.
بخشهایی از کتاب
*تو ای پدر ما، دن آرام! برای چه، ای دن آرام، آبی چنین گل آلود داری! من که دن آرامم، چگونه گل آلود نباشم! چشمههای سرد از اعماق من میجوشند، درون من[درون دن آرام]ماهیان سپید میلولند.
*(میرون گریگوریویچ برای خرید نفت و صابون و برخی نیازمندیهای دیگر خانگی می بایست به میلروو برود؛ در ضمن موخوف به او گفته بود که برای کارخانه آردش یک الک و مقداری فلز سفید بخرد و او امیدوار بود بتواند چیزکی از آن به جیب بزند.) سپیده دم براه افتادند. اسبهای سیاه میرون گریگوریویچ ارابه را بآسانی می بردند. آن دو در کنار یکدیگر در نشیمن حصیری که به رنگهای تندی آراسته بود نشسته بودند. پس از آنکه به بالای تپه رسیدند به گفتگو درآمدند.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری