جای خالی سلوچ
نویسنده: محمود دولت آبادی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۳۸
سال چاپ: ۱۳۵۷
تعداد صفحات: ۴۱۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۶۱۹۴۲۶۷
لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
خلاصه داستان
در تاریخ ادبیات کتابهای زیادی زادهی زندان و شرایط آن هستند. جای خالی سلوچ نیز یکی از آنهاست. محمود دولتآبادی طی سه سالی که در زندان ساواک بود طرح این داستان را ریخت و پس از آزادی از زندان طی ۷۰ روز آن را نوشت. این اثر دربارهی زنی است به نام مِرگان که یک روز صبح مَردش را از دست میدهد. همسر او سلوچ که شغلش گچکاری و مقنیگری است یک روز صبح از خانه میرود و ناپدید میشود. مرگان که شخصیت محوری داستان است سعی میکند در نبود سلوچ، امور خانه و سه فرزندش عباس، ابراو و هاجر را اداره کند.
آنها در یک روستای بیابانی و مهجور (زمینچ) زندگی میکنند و به معنای واقعی کلمه محتاج یک لقمه نان خشک هستند. داستان در طی سالهای انقلاب سفید و اصلاح اراضی روایت میشود که این نیز خودش برای مردم فقیر آن ناحیه پدیدآور نداریِ مضاعف است.
در این اثر محمود دولتآبادی از یک طرف نگاهی به سیاستهای دولتی روز انداخته است؛ تیرهروزی مردمی که به حال خود رها شدهاند. دومی چگونگی از هم پاشیدن خانوادههای پدرسالار (مردسالار) که از بین رفتن یک نفر، چگونه میتواند زندگی دیگرانِ وابسته به او را برای همیشه دچار تزلزل کند، همانطور که مرگان هر چه تلاش میکند نمیتواند از فرزندانش محافظت کند.
پسرانش جلوی چشمش به خاطر یک تکه نان گوش یکدیگر را میدرند، او مجبور میشود هاجر دختر نوجوانش را به عقد مردی میانسال (کسی که مادرش را از خانه بیرون کرده و همسرش را تا پای مرگ کتک زده و علیل کرده است) در آورد.
یکی از اتفاقات مهم داستانی، که قدرت تصویرگری و قلم محمود دولتآبادی را نشان میدهد، فصلی است که به چاه افتادن و به یکباره پیر شدن، عباس را نشان میدهد. عباس فرزند بزرگ خانواده است که سر به راه نیست، عاصیست و شر درونش بزرگتر از برادرش اَبراو است. او که در طی داستان دستیار ساربان شترها میشود، مورد حملهی شترهای بهارمست قرار میگیرد. چیزی که از آن به عنوان کینهی شتری تعبیر میشود.
شترها او را دنبال میکنند و او برای فرار خودش را به درون چاهی میافکند که دو مار افعی در آنجا سکونت دارند. او مجبور است چند ساعت آنجا بماند و وقتی نجات پیدا میکند تبدیل به مردی فرتوت و سالخورده میشود.
پایان داستان نیز یکی از پایانهای باز رمانهای فارسی است. مرگان در روزی که سرانجام تصمیم به مهاجرت میگیرد فردی را میبیند که شبیه سلوچ است، آیا این توهم اوست، آیا جسد سلوچ در چاه پیدا شده است یا سلوچ واقعاً برگشته است؟
درباره نویسنده
محمود دولت آبادی، در سال ۱۳۱۰ در سبزوار به دنیا آمد. برای ادامهی تحصیلات به مشهد رفت که در آنجا به تئاتر علاقهمند شد و سپس به تهران رفت و آنجا زندگی هنریاش که ریشههایش در زادگاهش و مشهد پا گرفته بودند را ادامه داد. مدتی در سینما و تئاتر فعال بود و سرانجام در سال ۱۳۴۱ اولین اثر داستانیاش به نام ته شب منتشر شد.
او به حرفهی نویسندگی ادامه داد و هماکنون به عنوان یکی از نویسندگان طراز اول ادبیات فارسی شناخته میشود. از آثار او میتوان به کلیدر (ده جلد)، روزگار سپری شده مردمان سالخورده، جای خالی سلوچ و… اشاره کرد. داستانهای او اغلب در سبک رئالیسم نوشته شدهاند و در گذر زمان نثر او از فارسی ساده به زبان شاعرانه و گاه مغلق گرایش پیدا کرده است.
محمود دولت آبادی برندهی جوایز مختلفی مثل نشان افتخار فرهنگ و هنر فرانسه و جایزهی ادبی یان میخالسکی سوییس شده است، همچنین نامزد جوایز بینالمللی دیگری چون من بوکر و بهترین کتاب ترجمه در آمریکا.
قسمتی از کتاب جای خالی سلوچ
کجایی ای مرد؟ کجا بودهای، ای مرد؟ کجایی ای سلوچ که آواز نامت درای قافلهایست در دور دستهای کویر بریان نمک!
چگونه آب شدی و به زمین فرو شدی؛ چگونه باد و در باد شدی؟ تو دور شدی .گم شدی. کجایی ای مرد؟
کجا بودهای ای مرد؟ دست و روی سوی تو دارم و پای در گرو ماندگان تو. دردی قدیمی در کشاکش کمرگاهم تیر میکشد. فغان درد را نمیشنوی سلوچ … در کمرگاهم!
مرگان کمر راست کرد و برخاست. یک بار دیگر باید به راه میافتاد. بار گذشته سنگین بود؛ چشمانداز آینده هم اما کششی داشت. مگر میشود در یک نقطه ماند؟ مگر میتوان؟ تا کی و تا چند میتوانی چون سگی کتک خورده درون لانهات کز کنی؟ در این دنیای بزرگ، جایی هم آخر برای تو هست. راهی هم آخر برای تو هست. در زندگانی را که گل نگرفته اند.
نظرات دیگران
بهاءالدین خرمشاهی: «جای خالی سلوچ رنجنامهای است دلگیر و دلپذیر، دلگیر از آنروی که در حین خواندن، چنگ در دل خواننده میاندازد و پس از خواندن و شاید هرگز، این چنگ را از دل او بیرون نمیآورد. تصویرها و توصیفهای این اثر، فوقالعاده نافذ و دلشکاف است؛ خیلی بیمحاباست؛ آرامش و امان خواننده را میبرد. در حین خواندن، گاه برای اینکه از شدت همدلی و همدردیام با آدمهای این رمان کاسته شود، به خود چنین تسلی میدادم که اینها واقعیت ندارد، دولت آبادی از خودش ساخته است!
ولی این خود فریبی فقط یک ثاینه دوام میآورد. حتی اگر خود نویسنده (دولت آبادی) هم تصریح کند که این آدمها و مهمتر از همه مرگان، مدل واقعی و نمونهی عینی خارجی نداشته بودهاست، بازهم چیزی از حقیقت آنها کاسته نمیشود. چه جادویی است هنر که حتی دروغش هم راست است!»
هوشنگ گلشیری: «جای خالی سلوچ را تأیید میکنم البته با دویست صفحه حذف. دولت آبادی به جای اینکه برگردد و به شیوههای من داستان بنویسد، باید جای خالی سلوچ را ادامه میداد. متأسفانه بی دلیل مرعوب من شد. خواست تکنیک تازهای به کار ببرد در حالی که اصلاً این کاره نیست. جای خالی سلوچ دولت آبادی جزو بهترین داستانهای ایرانی است.»
حافظ موسوی: «یکی از راههای معرفی ادبیات هر کشوری در سطح جهانی استفاده از فرصت جوایزی مانند نوبل و… است. اگر نیما و شاملو -که هر دو شایستگی آن را داشتند- نوبل میگرفتند، امروز موقعیت جهانی ادبیات ما به مراتب بهتر از این بود. دولت آبادی هم به نظر من چنین شانسی دارد. تعدادی از داستانهای کوتاه او و دو رمان کلیدر و جای خالی سلوچ به نظر من جزء ایرانیترین آثار ادبیات معاصر ما هستند. منظورم از ایرانی بودن، گرایشهای ناسیونالیستی نیست. منظورم بازتاب صادقانه زندگی، فرهنگ، افکار، ایده آلها و خلق و خوی انسان ایرانی در یک برهه تاریخی است.»
منابع:
- رنج نامهی جای خالی سلوچ؛ بهاءالدین خرمشاهی، کتاب به نگار، به کوشش علی دهباشی، ۱۳۶۸، نشر به نگار.
- گفتگوی میترا شجاعی با هوشنگ گلشیری، مد و مه،چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۶
- گفتگوی روزنامه شرق با حافظ موسوی، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، شماره ۳۷۸۸
نوشتهها و کتابهای مرتبط
Thanks for clicking. That felt good.
Close