سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

جانان خرابات

نویسنده: محمدآصف سلطان زاده

ناشر: تاک

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۲۸۸

شابک: ۹۷۸۹۹۳۶۶۳۷۵۷۳


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
جانان خرابات

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

انتشارات تاک در افغانستان به مناسبت صد سالگی ادبیات داستان در افغانستان در سال ۱۳۹۸ مجموعه‌ کتاب‌های «گزیده‌ی داستان‌های کوتاه افغانستان» را در کابل منتشر کرد. مجموعه‌ای از ۱۵ نویسنده‌ی به نام افغانستان که در هر مجموعه گزیده‌ای از بهترین‌ داستان‌های آن نویسنده آمده است. جانان خرابات جلد پانزدهم این مجموعه است؛ مجموعه‌ی ۱۵ داستان کوتاه به یادماندنی از محمدآصف سلطان‌زاده.


محمدآصف سلطان‌زاده در سال ۱۳۴۳ در کابل به دنیا آمد و از سال ۱۳۶۴ به ایران مهاجر بود. استعداد نویسندگی او در جلسات داستان‌نویسی هوشنگ گلشیری به منصه‌ی ظهور رسید. اولین داستان کوتاهش در سال ۱۳۷۸ در مجله‌ی کارنامه منتشر شد و مجموعه داستان در گریز گم می‌شویم در سال ۱۳۷۹ غوغا کرد.

 

این مجموعه جایزه‌ی بهترین مجموعه داستان اول جایزه‌ی هوشنگ گلشیری را از آن خودش کرد. در سال ۱۳۸۱ و هم‌زمان با موج اخراج مهاجران افغانستانی از ایران، محمدآصف سلطان‌زاده مجبور به ترک ایران شد و به دانمارک مهاجرت کرد.

از آن پس محمدآصف سلطان‌زاده در دانمارک مشغول نوشتن بوده و کتاب‌هایش را در ایران و افغانستان منتشر کرده است.دومین مجموعه داستان محمدآصف سلطان‌زاده که پس از مهاجرتش به دانمارک در ایران منتشر شد نوروز فقط در کابل باصفاست بود. تک‌داستان «نوروز فقط در کابل باصفاست» از این مجموعه داستان باز هم برنده‌ی جایزه‌ی گلشیری شد.

جانان خرابات مجموعه‌ای از بهترین داستان‌های مجموعه‌های محمدآصف سلطان‌زاده در سالیان اخیر است که هر کدام  حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. انسان مهاجر افغانستانی در بطن داستان‌های محمدآصف سلطان‌زاده قرار دارد. «در گریز گم می‌شویم» و «دوتایی پشه» از مجموعه‌ی اولین کتاب محمدآصف سلطان‌زاده هنوز هم پس از سال‌ها خواندنی و نفس‌گیرند. جنگ‌های داخلی در افغانستان مضمون مشترک خیلی از داستان‌های جانان خرابات است. برخوردهایی که مهاجران افغانستانی در دوره‌های مختلف از مردمان سرزمین‌های همسایه به خصوص ایران دیده‌اند در داستان‌هایی چون «دو نفر بودند» و «تویی که سرزمینت این‌جا نیست» جاودانه شده‌اند.

 

محمدآصف سلطان زاده
محمدآصف سلطان زاده

 

 

داستان «جانان خرابات» هم که عنوان مجموعه از آن بر آمده داستان سربازی از طالبان است که عاشق یک زن شده و این زن باعث می‌شود که در تمام عقاید دگم و خشکی که طالب فراگرفته شک به وجود بیاید. «نوروز فقط در کابل باصفاست» هم قصه‌ی یک چریک افغانستانی است که با دولت کمونیست مرکزی سال‌ها مبارزه کرده و دلش لک زده برای دیدن مراسم نوروز در کابل و بارگاه سخی‌جان. با همه‌ی خطری که برایش هست به کابل می‌آید تا به مراسم نوروز برسد، اما سربازان حکومتی او را شناسایی می‌کنند و…

این مجموعه داستان از طریق انتشارات آمو که نماینده‌ی انتشارات تاک افغانستان در ایران است قابل خرید است.


بخشی از کتاب جانان خرابات


«از همان اول صبح که می‌آمدم پیش‌بینی می‌کردم که برسم به چنین جایی که نه پای پیش‌ رفتن داشته باشم و نه جای پس برگشتن. یک سکه انداخته بودم درون کشکول سادهوی پیری که ایستاده بود سر راه روضه‌ی سخی و یکی دو نفر گردش جمع شده بودند.

با انگشتانی پر از انگشتری با نگین‌های رنگی بزرگ، تبرزینی را محکم بالای شانه‌اش نگه داشته بود و گاه‌گاهی با آهنگ شعری که می‌خواند در هوا تکان می‌داد. چپن درازی که به تن داشت شسته بود و تمیز و بوی گلاب می‌داد. راه کشیدم به طرف قبرها و از پشت سرم صدایش می‌آمد که با صورت رسا می‌خواند: روز نوروز است خدایا جَندَه بالا می‌شود، از کرامات سخی جان کور بینا می‌شود..»

 

#افغانستان

نویسنده معرفی: پیمان حقیقت‌طلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *