سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

بندها

نویسنده: دومنیکو استارنونه

مترجم: امیرمهدی حقیقت

ناشر: چشمه

سال چاپ: ۱۴۰۱

تعداد صفحات: ۱۶۶

شابک: ۹۷۸۶۲۲-۰۱۰۸۲۸۳


تاکنون 3 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
بندها

تاکنون 3 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

 

بندها اثر دومنیکو استارنونه نویسنده‌ی ایتالیایی‌ است که نخست جومپا لاهیری آن را به انگلیسی برگرداند و سپس با ترجمه‌ امیرمهدی حقیقت و همراهی نشر چشمه روانه‌ی بازار شد. این رمان، روایت سه بخشی از یک خانواده است که پیچیدگی‌های روابط انسانی را روان، صریح و غیرمصنوع بیان می‌کند، بی‌ قضاوتِ اخلاقی آدم‌های قصه.

 

درباره‌ی کتاب بندها

کتاب بندها داستان یک خانواده‌ی چهار نفره‌ی ایتالیایی است. آلدو پدر خانواده بعد از دوازده سال زندگی مشترک و داشتن دو فرزند (ساندرو 9 ساله و آنا 5ساله) آنها را ترک می‌کند. او اعتراف کرد عاشق دختری جوان‌تر از خود شده اما بعد از 4 سال بازمی گردد. حالا 5 دهه از زندگی‌شان گذشته و آلدو و همسرش واندا از تعطیلاتِ تابستانه دو‌نفره‌شان بازگشته‌اند اما خانه‌ی زیبایشان در رم را نابودشده می‌بینند.

 

رمان سه بخش دارد که هرکدام روایت جداگانه از زندگی آنهاست. بخش اول که از زبان همسر یعنی واندا روایت می‌شود، در قالب نامه‌هایی است که اغلب با لحنی تند و گزنده برای شوهرش در مدت جدایی‌شان نوشته بود. نویسنده کتاب را با جمله‌ای میخکوب‌کننده آغاز می‌کند “اگر یادت رفته، آقای عزیز، بگذار یادت بیندازم: من زنت هستم.” یک شروع درست و حسابی که ذهن خواننده را آماده‌ی 150 صفحه‌ی بعد می‌کند.

 

بخش دوم و طولانی‌ترین بخش کتاب از زبان آلدو مرد خانواده است. استارنونه ساختار این رمان را چنان هوشمندانه به دنبال هم آورده است که گرچه هر بخش را می‌توان به صورت مستقل و جدا از هم خواند، آن‌ها را خیلی ظریف به ‌هم پیوند داده است به‌گونه‌ای که پیامد رفتارهای شخصیت‌های داستان به خوبی منعکس شده است. حقایق متفاوت طوری پیش روی خواننده قرار گرفته است که با هر زاویه دید هم‌ذات پنداری می‌کند. بنابراین تعجبی هم ندارد حتی گاهی با پدری که خانواده را ترک کرده و عاشق فرد دیگری شده همدلی کنیم!

 

شوک‌آورترین بخش کتاب یعنی آخرین بخش را آنا دختر خانواده روایت می‌کند. حالا نوبت فرزندان است، این شاهدانِ خاموشِ زندگی که هم شاهد فروپاشی و هم بازسازی زندگی بوده‌اند. آن ها حالا بزرگ شده‌اند و یگانه دلیل شکست‌ها و ناکامی هایشان را پدر و مادر خود می‌دانند.

 

درون‌مایه بندها نه فقط خانواده و بحران‌های زندگی مشترک دو انسان که اثرات غیرقابل انکار روابط بر فرزندان و به‌طور کلی پیامدهای اعمال و رفتارهای آدم ها نیز هست. اگرچه با پایانی باز رو‌به‌رو هستیم و جنبه های بسیاری از داستان ناگفته ماند و صرفاً برش‌هایی از زندگی‌شان نشان داده شد اما استارنونه با زیرکی  و هنرنمایی ظریفش جزییات مهم زندگی‌شان را طوری به نمایش گذاشت که خواننده درک کند چرا و چگونه شخصیت‌ها شکست خوردند و یا به یکدیگر آسیب زدند. او در این کتابِ کم‌حجم بسیاری از دغدغه‌های روابط انسانی را کالبدشکافی می‌کند و این نکته را یادآور می‌شود که ورای نقش‌های همسر، پدر، مادر و فرزند، همه‌ی انسان‌ها ضعف‌ها، کمبودها و حتی آرزوها و انگیزه‌های سرکوب‌نشدنی دارند.

 

موضوع کتاب در عنوان هم آمده است، بندها (Ties)، همان معنای متنقاضی که نه فقط در این داستان که درزندگی با آن مواجه می‌شویم، بندهایی که از سویی به‌هم وصلمان می‌کند و از سوی دیگر محدود و این کشمکشی است که همواره احساسش می‌کنیم، نیازمان به پیوند و نیازمان به رها کردن.

 

 

دومنیکو استارنونه و جومپا لاهیری

دومنیکو استارنونه نویسنده، فیلمنامه نویس و روزنامه نگار اهل ایتالیا است و این‌ نکته که سیزدهمین اثر داستانی او یعنی بندها را جومپا لاهیری، برنده جایزه پولیتزر، از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه کرده است نشان از این دارد که با رمانی خواندنی روبه رو هستیم. او معتقد است که استارنونه دارای زبانی پاکیزه و اصیل نثری استادانه و پرظرافت است. در پایان کتاب هم یادداشتی در مورد رمان به قلم جومپا لاهیری آمده است.

 

 

جوایز و افتخارات

برنده‌ی جایزه‌ی معتبر استرگا در کشور ایتالیا، برنده‌ی بهترین رمان جایزه‌ی ادبی بریج، کتاب شایسته‌ی تقدیر نیویورک‌تایمز

 

 

کتاب مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به درام‌های خانوادگی و تراژدی، علاقه‌مندان به ادبیات ایتالیا و تمام زوج‌ها خصوصاً آن‌هایی که قصد دارند فرزندانی در آینده داشته باشند!

 

 

بخشی از کتاب

برایم بدیهی بود که من هم مثل بقیه بند کفشم را می بندم: هریک از بچه هام روی یک جور گره نامعمول تأکید داشتند که احتمالاً گرهی بود که ساندرو در بچگی معلوم نبود از کجا یادگرفته. نگران شدم و فکر کردم شاید او به‌خاطر جوری که بند کفشش را گره می‌زند، راستی راستی یک بند حقیقی بین من و خودش می بیند، ولی اگر بفهمد اشتباه می کرده چه؟ چه‌کار باید می‌کردم؟

 

 

نویسنده: سارا موسوی پور

کتاب بندها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *