فونتامارا
نویسنده: اینیاتسیو سیلونه
مترجم: منوچهر آتشی
ناشر: علمی فرهنگی
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۲۷۱
شابک: ۹۷۸-۶۰۰۱۲۱۴۸۷۵
فونتامارا، داستان مردمان دهکدهای خفقانزده و بینوا را روایت میکند؛ مردمی که به واسطه سواستفاده دولتمردان مستبد و دروغگویی و سودجویی آنان، روزبهروز فقیرتر و نگونبختتر میشوند. مردم از اوضاع سیاسی کشور بیخبرند و هر بار گول ماموران حکومت را میخورند و ضرر میکنند.
به نظر میرسد بدبختیهایشان تمامی ندارد؛ از قطع شدن چند روزه برق روستا گرفته تا دزدیدهشدن آب مورد نیاز زمینهای زراعیشان توسط دولت… بیشترین خوشی مردم، داشتن الاغ یا قاطر به حساب میآید. دولتمردان هم از وضعیت روستا بهره میبرند تا تمام معادلات را به نفع خودشان تمام کنند. اما این وضعیت و بیداد و شکاف عظیم میان روستاییها و قدرتمندان پایدار نمیماند و دهقانان پس از تحمل سالها رنج، نفرت، آشفتگی و بیعدالتی بلاخره دست به اعتراض میزنند.
نویسنده که کتاب فونتامارا را در دوران اقتدار فاشیسم در ایتالیا منتشر کرد، با نگاهی آزادیخواهانه، توحش، دروغگویی و فساد و استبداد را نکوهش میکند. او همچنین نقش اتحاد و همکاری بین مردم را در مواجهه با چنین معضلهای اجتماعی-سیاسی بررسی میکند.
از دیرباز، تمایل به ایجاد تغییر در وضعیتی که آزادی و آسایش انسان را از وی سلب میکرده وجود داشتهاست. آزادیخواهی و تلاش برای رهایی از استبداد شاید از اصلیترین جرقهها برای پیدایش اتحاد و همدلی میان بخش بزرگی از جامعه و نیز آغاز یک حرکت جمعی به حساب بیاید. تاریخ، هنر و خصوصاً ادبیات میتوانند از تأثیرگذارترین عوامل برای راهنمایی جنبشهای آزادیخواه تازهنفس باشند و تجربیات تاریخی را به همگان گوشزد کنند.
از حماسه گیلگمش گرفته تا داستان خرمگس، خیزش افراد آزاده علیه وضع موجود، بارها درونمایه داستانهای بسیاری قرار گرفتهاند. اینیاتسیو سیلونه، نویسنده و فعال سیاسی ایتالیایی معتقد است: «عالیترین وظیفه یک نویسنده این است که تجربه همگانی را به شعور همگانی بدل کند.»
درباره نویسنده
اینیاتسیو سیلونه، سال ۱۹۰۰ در ایتالیا به دنیا آمد. با زلزلهای مهیب در سال ۱۹۱۵، خانواده خود را از دست داد و از روی تنگدستی مدتی به بزریل رفت. با گسترش ناآرامیها پیش از آغاز جنگ جهانی اول، ترک تحصیل و فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد.
در سال ۱۹۲۱، تحت عنوان نماینده جوانان سوسیالیست به حزب نوپای کمونیست ایتالیا پیوست و به یکی از اعضای اصلی این حزب بدل شد. با قدرت گرفتن موسولینی و تحت فشارهای سیاسی، مجبوز به ترک ایتالیا شد. پس از استقرار در چند کشور مختلف، در سوئیس اقامت گزید و با نگارش اولین رمانش، فونتامارا به ادبیات روی آورد.
نان و شراب، دانه زیر برف، مکتب دیکتاتورها، خروج اضطراری و روباه و گلهای کاملیا از آثار سیلونه هستند که هرکدام ردی از دغدغههای سیاسی و اجتماعی وی را در بردارند. با وجود جدایی سیلونه از حزب کمونیست در سال ۱۹۳۰، او هرگز از فعالیتهای ضدفاشیستی و آزادیخواهانه دست نکشید.
بخشی از کتاب فونتامارا
او سر من داد کشید: «اما قانون!؟ قانون چی به سرش میآد؟ شما میدونین اگر همچو قانونی رو بشکنین در خطر چه مجازاتی قرار میگیرین؟ شما نمیدونین! شما عامی هستین، اما من میدونم! من نمیخوام به خاطر شما به زندان بیفتم. خیلی متأسفم، اما نمیتونم محض رضای شما تو زندان بخوابم. قانون، قانونه! باید احترامش گذاشت.»
من اضافه کردم: «قانون موسی میگه تو نباید دزدی بکنی.»
دون چیرکوستانتسا به من جواب داد: «قانون شرع برای دادگاههای الهی وضع شده، اینجا دولت قانون وضع میکنه، به علاوه من آدمی نیستم که بتونم قانون را تحت فشار قرار بدم. اگر شما با مسالمت اطاعت نکنین، مجبورم پلیس را خبر کنم.»…
لااقل یک چیز روشن بود: روزبهروز قوانین جدیدی به نفع مالکین سبز میشد، اما قوانین کهنی که به نفع رعایا بود منسوخ میشد و آنهایی که به ضررشان بود باقی میماند.
نویسنده معرفی: مدیا نورخمامی