سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

زندگی گالیله

نویسنده: برتولت برشت

مترجم: حمید سمندریان

ناشر: قطره

نوبت چاپ: ۹

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۱۹۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۱۹۷۰۰۰


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

زندگی گالیله همان داستان معروف دانشمندی است که گفت خورشید به دور زمین نمی‌گردد و این زمين است که به دور خورشید می‌گردد و به‌خاطر این ادعا مورد تفتیش و بازجویی کلیسا قرارگرفت، و وقتی ادوات شکنجه را دید، دانش و ادعای خود را منکر شد.


اما برشت این داستان را در نمایشنامه‌ای روشنگرانه‌‌ چنان روایت می‌کند که زوایای پنهان روح آدمی را در مواجهه با جهل و قدرت آشکار می‌کند.

گالیله، استاد و دانشمند برجسته در قرن هفدهم جمهوری ونیز، از بی‌پولی رنج می‌برد. دانشجویی در مورد یک اختراع جدید در آمستردام به او خبر می‌دهد:«تلسکوپ».گالیله آن را می‌سازد و به‌عنوان اختراع خود عرضه می‌کند. حقوقش را افزایش می‌دهند، اما در مدت کوتاهی حقه او کشف می‌شود. سپس گالیله از تلسکوپ برای رصد دقیق ماه و سیارات استفاده می‌کند و قمرهای مشتری را کشف می‌کند. مشاهدات او مهر تاییدی است بر نمونه‌ی خورشیدمرکزی کپرنیک از منظومه‌ی شمسی که کاملا برخلاف نمونه‌ی بطلمیوسی است که ادعا می‌‌کرد همه‌ی عالم گرد زمین می‌چرخند.

به‌علاوه به‌جای لاتین، نوشته‌های و دریافت‌های خود را به زبان ایتالیایی بومی منتشر می‌کند، بنابراین دانش خود را در دسترس مردم‌ عادی قرار می‌دهد. گالیله برای بازجویی توسط تفتیش عقاید به واتیکان در رم آورده می شود. پس از تهدید به شکنجه، آموزه های خود را پس می‌گیرد. شاگردانش از تسلیم شدن او در برابر فشار مقامات کلیسا سرخورده می‌شوند.

در پرده‌ی آخر گالیله پیر و شکسته را می‌بینیم که در حبس خانگی با کشیشی که فعالیت‌های او را زیر نظر دارد، زندگی می‌کند. آندره‌آ شاگرد سابق و محبوبش به ملاقات او می‌آید. گالیله یک کتاب حاوی تمام اکتشافات علمی خود را به او می‌دهد و از او می‌خواهد که آن را به خارج از ایتالیا برای انتشار در خارج از کشور قاچاق کند. آندره‌آ اکنون معتقد است که اقدامات گالیله قهرمانانه بوده است و او فقط برای فریب دادن مقامات کلیسایی دست از کار کشیده‌است. اما گالیله اعتراف می‌کند که عمل قهرمانانه‌ای درکار نبوده و او به دلیل ترس از شکنجه دانش خود را انکار کرده‌است.

 

 

گالیله

 

 

تئاتر روایی

نمی‌توان نمایشنامه‌های برشت را خواند و تئاتر روایی را نشناخت‌، گرچه‌ او مبدع آن نبود.‌ پیش از او اروین پیسکاتور کارگردان و تهیه‌کننده تئاتر آلمان(۱۹۶۶-۱۸۹۳) روش‌های این سبک را در اجرا به‌کار‌ برده بود تا بر محتوای سیاسی- اجتماعی نمایش بجای تأثیر احساسی آن تاکید کند.‌

اما این برشت بود که تئاتر روایی و روش‌های آن را وارد متن کرد و همان‌طور که او خود اظهار داشته؛ گرایش‌های آموزشی و تفسیری آن در نمایشنامه‌های مذهبی قرون وسطی و تئاتر قدیمی آسیا ریشه دارد. درواقع تئاتر روایی، اصول تئاتر ارسطویی را که بر هم‌ذات‌پنداری؛ همدردی، ترس و پالایش نفس استوار است، درهم می‌ریزد، تا به‌جای آن با استفاده از بیگانه‌سازی و ایجاد فاصله میان تماشاگر، موضوع و شخصیت‌های نمایشنامه، از همدردی تماشاگر جلوگیری و این انگیزه را در وی ایجاد کند که با تفکرات انتقادی زمینه‌ی تغییرات اجتماعی و سیاسی را به‌وجود آورد.‌


این فنون بیگانه سازی عبارت‌اند از: دوگانه‌گی نقش بازیگر نمایش(یعنی بازیگر مدام به ما یادآوری می‌کند که او نقشی را ایفا می‌کند و خود آن شخصیت نیست)؛ جهش زمانی؛ قطع روند داستان به وسیله‌ی موسیقی؛ صحنه‌­آرایی با نورزیاد؛ صحنه‌ی نیمه‌خالی با پرده‌ی نیمه­‌باز؛ وجود عناوین یا اشعاری در ابتدای هرصحنه و نصب تابلوها با عناوینی که تماشاگررا از توهم برهاند.


برشت می‌گوید :«من می‌خواستم قواعدی را به‌کار گیرم که موضوع آن فقط تفسیر جهان نیست ، بلکه تغییر آن است و می خواستم آن را در تئاتر مورد استفاده قرار دهم».

 

برتولت برشت

 

 

درباره‌ی نویسنده


اویگن برتولت فریدریش برشت (Eugen Berthold Friedrich Brecht) (زاده ۱۰ فوریه ۱۸۹۸ – درگذشته ۱۴ اوت ۱۹۵۶)، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی است.

در آگسبورگ آلمان از پدری کاتولیک و مادری پروتستان به‌دنیا آمد. خانه‌ی ساده‌ای که او در آن به‌دنیا آمد، امروزه به‌عنوان موزه برشت نگهداری می‌شود. به دلیل تأثیر مادر و مادربزرگش؛ برشت کتاب مقدس را می‌شناخت، آشنایی که تاثیری مادام‌العمر بر نوشتن او گذاشت.

شانزده ساله بود که جنگ جهانی اول شروع شد و او که در ابتدا مشتاق این جنگ بود، با دیدن سرنوشت دوستانش، از آن بیزار شد و بر علیه آن مطلبی نوشت که به اخراجش از مدرسه منجر شد. برای اجتناب از اعزام با ارتش و به پیشنهاد پدرش برای یک دوره‌ی پزشکی در مونیخ ثبت‌نام کرد.

در مونیخ درام‌ را نزد آرتور کوشتر مطالعه کرد. اولین نمایش بلند برشت بعل در سال ۱۹۱۸ بود، با این نمایشنامه روندی آغاز شد که در طول فعالیت خلاقانه‌ی او ادامه یافت. دومین نمایشنامه اصلی خود را با نام طبل‌ها در شب در فوریه ۱۹۱۹ به پایان رساند. اجرای این دو نمایشنامه در لایپزیگ و مونیخ، با اقبال و ستایش منتقدان روبرو شد. این موفقیت برای برشت قرارداد همکاری با تئاتر مونیخ را به همراه آورد.

 

برشت در سال ۱۹۲۴ به برلین نقل‌مکان کرد و در تئاتر اصلی این شهر به سرپرستی ماکس راینهارد به‌عنوان کارگردان و بعد به‌عنوان نویسنده و کارگردان آزاد همکاری کرد.
او در همه زمینه‌های هنری مانند تئاتر، اپرا، شعر، داستان کوتاه و نقد هنری به فعالیت پرداخت. با کورت وایل موسیقی‌دان همکاری خود را آغاز کرد و نمایشنامه آدم آدم است را در ۱۹۲۶ بر صحنه آورد. در ۱۹۲۸ با هلنه وایگل هنرپیشه اتریشی ازدواج کرد که همواره یار و همراه او بود.

 

مهاجرت برتولت برشت


برشت به سبب روش ضد نازی و ضد هیتلری در ۱۹۳۳، ناچار به ترک وطن شد. آثارش در آلمان سوزانده شد. ابتدا به فرانسه و سپس به دانمارک رفت که از منظر خلاقیت ادبی ایام پرباری بود.

در ۱۹۴۱ به آمریکا رفت و تا ۱۹۴۶ در آنجا ماند و چندین نمایشنامه نوشت، مانند ترس و نکبت رایش سوم ، زندگی گالیله که پیروزی بسیار به‌دست آورد و نمایشنامه ننه‌دلاور و فرزندانش در ۱۹۵۴ در پاریس موفق به دریافت جایزه جشنواره ملی شد. برشت پس از پایان جنگ به اروپا بازگشت. درابتدا در زوریخ و در ۱۹۴۸ در آلمان شرقی ساکن شد. او توانست با همکاری همسر و یارانش گروه تئاتر برلینر انسامبل را ایجاد کند و بیشتر شاهکارهایش را به روی صحنه ببرد.


اودر ۱۴ آگوست ۱۹۵۶ برابر با سیزده مرداد سال ۱۳۳۵ در اثر ایست قلبی درگذشت.
او پیش از مرگش نوشته‌بود:«پس از مرگ مایل نیستم، درجایی در انظار مردم یا نمایش عموم دفن شوم. بر سر گورم هیچ نطقی خوانده نشود. مایلم در گورستان نزدیک خانه‌ام در خیابان شاوسه دفن شوم »


برتولت برشت در منطقه برلین میته در آلمان و بنا به درخواست خودش در گوری ساده خفته است.
بر سنگ مزار وی تنها نامش حک‌شده است: «برتولت برشت».

 

بخشی از کتاب زندگی گالیله


{این نمایشنامه، صحنه‌های تامل‌برانگیز بسیاری دارد، اما یکی از درخشان‌ترین آنها، صحنه‌ای است که اعلام می‌کنند؛ گالیله توبه کرده و توبه نامه‌ی او برای مردم خوانده می‌شود و ناقوس‌ها به‌صدا درمی‌آیند:}
پرده ۱۴
۱۲ ژوئن ۱۶۳۳. گالیله‌ئو گالیله‌ئی در برابر ماموران تفتیش عقاید، نظرات خود را درباره‌ی گردش زمین انکار می‌کند.
کاخ سفیر فلورانس در رم. شاگردان گالیله منتظرند.


……….

مردی که در کاخ دوک بزرگ فلورانس دیده‌بودند، وارد می‌شود.
مرد:
آقای گالیله به‌زودی می‌آن اینجا. ممکنه به یه تختخواب نیاز داشته‌باشند.
فدرزونی:
آزادش کردن؟
مرد:
منتظرن که امروز ساعت پنج بعدازظهر آقای گالیله توی جلسه‌ی انکیزیسیون توبه کنه. در‌این‌صورت ناقوس کلیسای سن‌مارکو به‌صدا درمی‌آد و متن کامل توبه‌نامه در برابر مردم خوانده‌می‌شه.


……….

آندره‌آ:
دیگه نمی‌تونم صبرکن! دارن حقیقت رو سر می‌برند.
گوش‌هایش را محکم می‌گیرد. کشیش جوان هم همین‌طور. ناقوسی به گوش نمی‌رسد. در سکوت فقط زمزمه‌دعای ویرجینیا به‌گوش می‌رسد. فدرزونی سرش را به‌علامت منفی تکان می‌دهد و دیگران دست‌ها را از گوش‌هایشان بر‌می‌دارند.
فدرزونی:
(با صدای بلند) ناقوس نزد. سه دقیقه هم از پنج گذشته.


آندره‌آ:
مقاومت می‌کنه.
کشیش جوان:
توبه نمی‌کنه.
فدرزونی:
نه، وای که چه خوشبختم.
همدیگر را با شادی درآغوش می‌کشند.


……….

کشیش جوان:
(گریان زانو می‌زند) خدایا شکرت! خدایا شکر!
درهمین لحظه صدای ناقوس کلیسا به‌صدا درمی‌آید و همه برجای خود خشک می‌شوند. صدای جارچی که‌در کوچه و خیابان توبه‌نامه‌ی گالیله را به‌صدای بلند ‌می‌خواند، شنیده می‌شود.


……..

آندره‌آ:
(باصدای بلند) بدبخت کشوری که قهرمان نداره.
گالیله وارد می‌شود. قیافه‌اش براثر محاکمه کاملا دگرگون شده و به‌زحمت شناخته می‌شود. گفته‌ی آندره‌آ را شنیده‌است. چند لحظه در آستانه‌ی در می‌ایستد منتظر اشاره‌ی خوشامدی است. کسی به او خوشامد نمی‌گوید. همگی از او رو برمی‌گردانند.
گالیله:
نه، بدبخت کشوری که‌به قهرمان احتیاج داره.

 

 

نویسنده معرفی: عفت زهره‌وندی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *