سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

آرامگاه لنین

نویسنده: فاضل اسکندر

مترجم: زهرا محمدی, و گروه مترجمان

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۵

تعداد صفحات: ۱۶۰

شابک: ۹۷۸۶۰۰۷۴۳۹۲۵۸


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
آرامگاه لنین

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

 

 

کتاب آرامگاه لنین، مجموعه داستان‌های نویسنده‌ی ایرانی‌تبار، فاضل اسکندر است که ویژگی‌های ادبیات روسیه را دارد. این کتاب ۱۹۸ صفحه‌ای را نشر نو در سال ۱۳۹۵ با همکاری مترجم‌های مختلف منتشر کرد.

 

 

لنین

 

ویلادیمیر ایلیچ اولیانوف معروف به ولادیمیر لنین، اولین رئیس‌جمهور شوروی بعد از سقوط امپراتوری تزاری بود. زندگی سیاسی او فرازونشیب‌هایی خواندنی دارد. مرگ لنین دردناک و بر اثر بیماری سرخ‌رگ بود. جسد او را مومیایی کردند و در بیرون از کاخ کرملین، زیر گنبد قبر سرخ گذاشتند. همین موضوع دست‌مایه‌ی طنز، تمسخر، انتقاد و… در داستان‌های کتاب آرامگاه لنین است.

 

 

ویژگی‌های اثر

 

تمام داستان‌ها فضای سرد و تاریک شوروی را القا می‌کنند؛ البته نویسنده بیشتر ماجراها را به‌وطور ویژه در آبخازیا، شهر خود، روایت می‌کند. جاسوس‌ها همه‌جا حضور دارند و راوی هر داستان گاهی به خودش هم شک دارد. نویسنده‌ها در «روز نویسنده» دنبال راهی برای خواب هستند. روشن‌فکرها به «کابوس» دچارند. طنزهای «پیرمرد و همسرش» به زهر سیاست مبتلاست. مردم عادی می‌خواره‌اند و هرکسی به نوعی از واقعیت فرار می‌کند. تمام کتاب پر از طعنه‌های ساده؛ اما سنگین و مفهومی است که احتمالاً مخاطب ایرانی به‌خوبی آن را درک می‌کند.

 

درخشان‌ترین اثر آرامگاه لنین: ستاره‌ها را رها کنید.

 

نویسنده این جملات را در ابتدای این داستان آورده است: «این داستان بر اساس شعری از «آکاکی تسترتلی» نوشته شده است؛ اما من آن را طوری روایت می‌کنم که در داستان‌های ملی شنیده‌ام و خودم می‌پسندم تمام می‌کنم.»

 

در شوروی طرحی به نام «آتالیچستوا» وجود داشت. در این طرح اشراف فرزندان خود را برای تربیت به خانواده‌های کشاورز می‌سپردند. این طور بود که هر اشراف‌زاده خانواده‌ای فقیر و خواهروبرادرهای شیری اما کشاورز داشت.

 

این داستان درباره‌ی وکیل جوان آبخازی، کِنیاز صَفر است. روزی او در جمع دوستان اشرافش با فخرفروشی و ذکر اسامی ستاره‌ها، برادر کشاورزش، باتا را دست انداخت؛ اما در نهایت باتا پرسید: «خود ستاره‌ها می‌دانند که چنین اسم‌هایی دارند؟» و این باعث شد حاضرین کنیاز را سرزنش و تمسخر کنند. سال‌ها بعد، کنیاز روزی برای درخواستی مهمان خانه‌ی باتا ‌شد. باتا و همسرش به گرمی از او پذیرایی کردند و درخواست او را پذیرفتند؛ اما در دل شب که برادر در خانه نبود، کنیاز وسوسه شد و به همسر برادرش تعرض کرد.

 

مجازات باتا برای برادرش و استاد او که به جای تربیت کنیاز از او عالمی بی‌عمل ساخته بود، بسیار نمادین است که بهتر است خودتان ماجرای آن را بخوانید. استاد در ساعات قبل از مرگش مدام توصیه می‌کرد: «ستاره‌ها رها کنید… خودتان را بسازید.»

 

اما به‌خاطر شرایط روسیه، این داستان را می‌شود به شیوه‌ی نمادین‌تری هم بررسی کرد. شاید ستاره‌ها نمادی از ستاره‌های روی دوش افسران باشد. «افسران خودشان می‌دانند چه القاب و نام‌هایی در بین مردم دارند؟» شاید نظامیان باید القاب و درجه‌ها را رها کنند و خودشان را بسازند.

 

 

بریده‌هایی از کتاب

 

«توی این جمله‌ی معروف داستایوفسکی که می‌گه: «اگر خدا نباشد، همه‌چیز مجاز می‌شود.» یه جور فصاحت و بلاغت نمی‌بینی؟»

 

«چرا فصاحت؟»

 

«چون اگه خدا نبود، مفتش‌های عقاید که مردم رو زنده‌زنده می‌سوزونن، نمی‌تونستن بگن: «به نام خدا، همه‌چیز مجاز است.»

 

 

داستان در ویلا

 

خلاصه کارگرها به مارکسیست‌ها مشروب‌خوردن یاد دادن و مارکسیست‌ها به کارگرها قبولوندن که اون‌ها مهم‌ترین آدم‌های روی زمینن؛ اما در مجموع ودکا بر همه پیروز شد و اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد و ملتی که جون سالم به در برده بود، قهرمانانه به نوشیدن مشروب ادامه داد.

 

روز نویسنده

 

کلیسا بانک بدبخت‌ بیچاره‌هاست، سود پولشون رو هم توی اون دنیا می‌گیرن. بانک هم کلیسای پولدارهاست. خداشون رو هم گذاشتن توی گاوصندوق و قفلش کردن.

 

قطار شب

 

عجب دوره و زمونه‌ای شده. خرابی داریم اما جنگ نداریم. دیکتاتور داریم اما تبر نداریم. ولی همیشه که این جور نمی‌مونه. می‌ترسم همین روزها دولت بدبخت ما واسه‌ی ساختن گیوتین ملی یه جلسه‌ی دریافت وام همیاری تشکیل بده. بعدش هم تعهد بده که هیچ فقیری تو کشور باقی نمونه. غلط نکنم فقیر بیچاره‌هامون آینده‌ی سیاهی داشته باشن.

 

 

ضعف‌های ترجمه

 

کتاب آرامگاه لنین که ممکن است آن را با کتاب مقبره‌ی لنین اشتباه بگیرید، نواقص دل‌سردکننده‌ای دارد. این کتاب ده داستان و برای هر داستان مترجمی جدا دارد که مخاطب را از درک سبک نویسندگی فاضل عاجز می‌کند.

 

ترجمه یکدست نیست. بعضی از داستان‌ها را به زبان محاوره و بعضی دیگر را به زبان معیار ترجمه کرده‌اند. از ترجمه مشخص است که هر نویسنده، بی‌توجه به نکات فنی، در حد توانایی خود در زبان فارسی، نوع ترجمه را انتخاب کرده است. گرچه شاید از توافق نداشتن مترجم‌ها بر سر ترجمه بتوان نتیجه گرفت که احتمالاً سبک اسکندر، آسکاز است. در این سبک داستان به شکلی شفاهی روایت می‌شود و احتمالاً ترجمه‌ی کاملاً گفتاری بعضی از داستان‌ها بر همین اساس است که البته در زبان فارسی چندان پسندیده نیست.

 

ساختارهای بیگانه در بعضی از ترجمه‌ها مخاطب فارسی‌زبان را سردرگم و فهم متن را سخت می‌کند و به همین خاطر ممکن است مخاطب متن را پس بزند.

 

 

ضعف نشر

 

روی جلد کتاب نام مترجم را این طور آورده‌اند: «زهرا محمدی و… » که به‌راحتی می‌شد از «گروهی از مترجمان» استفاده کنند. اگر مبنای انتخاب مترجم روی جلد بلندای داستان است، دوتا از بلندترین آن‌ها «ستاره‌ها را رها کنید» و «روز نویسنده» به ترجمه‌ی «مارال سوری» و «مصطفی مظفری» است. با توجه به اینکه داستان‌ها ترجمه‌ یا ویراستاری یکدستی ندارند، حداقل برای مخاطب مبهم است که چرا «سخن نخست» را هم زهرا محمدی ترجمه کرده است تا نامش روی جلد بیاید.

 

 

داستان‌های کتاب

 

  • «دلیل بودن» ترجمه‌ی زهرا محمدی
  • «قطار شب» ترجمه‌ی مریم انصاری سعید
  • «خانه‌ای در انتهای کوچه» ترجمه‌ی فرشته امانی
  • «مهمان ناخوانده» ترجمه‌ی مهسا بیاتی
  • «میوه‌ی ممنوعه» ترجمه‌ی شیرین سیامکی
  • «ستاره‌ها را رها کنید.» ترجمه‌ی مارال سوری
  • «در ویلا» ترجمه‌ی سمیه غفار حسینی
  • «پیرمرد و همسرش» ترجمه‌ی عذرا اثباتی
  • «روز نویسنده» ترجمه‌ی مصطفی مظفری
  • «کابوس» ترجمه‌ی نیلوفر طاهری

 

 

درباره‌ی نویسنده

 

فاضل اسکندری معروف به فاضل اسکندر، نویسنده و شاعر ایرانی‌تبار اهل آبخازی است. او در شش مارس ۱۹۲۹ به دنیا آمد و پدرش در سال ۱۹۳۸، در پی سیاست‌های استالین از خاک شوروی اخراج و به ایران بازگردانده شد. فاضل دیگر هرگز برادر را ندید. او سردبیر بخش آبخازی نشر شوروی بود. او خود را نویسنده‌ای می‌داند که «بی‌شک و بی‌هیچ‌گونه قید و شرطی روس است؛ اما بیشتر، از آبخازی می‌نویسد.»

 

او در سال‌های ۱۹۹۰، ۲۰۰۴، ۲۰۰۹ نشان خدمت به وطن و در سال ۱۹۹۳ جایزه‌ی پوشکین را گرفت. او عضو افتخاری فرهنگستان هنر روسیه است. در سال ۲۰۰۹، بانک آبخازی از میان «مجموعه‌ی سکه‌های مفاخر» سکه‌ای دَه آپساری را به نام فاضل اسکند و با تصویر او ضرب کرد.

 

فاضل اسکندر برای طنز روان در نثر و رمان‌های حماسی آمیخته به طنزش معروف است.

 

این کتاب برای تمام دوستداران ادبیات روسیه و ادبیات انقلابی که به تأثیر جریانات سیاسی روی زندگی مردم علاقه‌مندند، بهترین گزینه برای خواندن است.

 

 

 

 

نویسنده معرفی: شقایق مستعلی پور
آرامگاه لنین
نوشته های شما

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *