خلاصه داستان
آداب بیقراری یکی از کتابهای جنجالی دهه ۸۰ است. اثری که سعی کرده برخی دغدغهها و درگیریهای ذهنی طبقه متوسط را مورد توجه قراردهد، کتابی که نویسندهاش به دلیل توهین به یکی از اقوام ایرانی به زندان رفت و همچنین به دلیل توصیف و روایت برخی مسایل جنسی و توصیف بدن عریان زن مشهور است.
این اثر در سال ۸۳ و پس از آن جوایز متعددی از جمله جایزه گلشیری، یلدا و .. را دریافت کرد و داوران این جوایز و منتقدان معتقدند این اثر که در سه فصل داستان طغیان و درون بیقرار کامران مهندس جوان را روایت میکند، آنقدر دارای کشش است که باوجود تلفیق واقعیت و وهم خواننده با تعریفی متفاوت از عشق و زندگی و بازی مواجه شود.
داستانی که مخاطب با تکیه بر شخصیت پردازی موفق ناهید، کامران و ماهتاج، با زبانی موجز و گفتگوهای قوی در اثر به سرنوشت آنها علاقمند شود. داستان با یک آرزو آغاز می شود «خیلی ساده، مهندس کامران خسروی در یک سانحه رانندگی کشته میشود.» در طول اثر متوجه میشویم این مهندس خسته و بیقرار که چندان پایبند اخلاق نیست، حاضر است به هر چیزی دست بزند تا زندگی جدیدی را آغاز کند.
او نقشه قتل خود را در سر میپروارند اما نه قتل واقعی، بلکه میخواهد داروی خواب آوری را در غذای گلشاه کارگر افغان بریزد و او را در لباسهای خود با ماشینش به ته دره پرت کند تا بتواند زندگی جدیدی را شروع کند. اما نویسنده این مسیر را به راحتی در اختیار خواننده قرار نمیدهد، داستان پر است از رفت و برگشت بین وهم و واقعیت، بین خاطره و توهم آینده، بین شخصیتی که نمیدانیم خیالی است و شخصیتی که در گذشته لمس شده و حتی وعده خرید سینه ریز به او داده شده است.
مهندس با گریز به گذشته و حال ، سفر بین اکنون و خیال و آرزوهایش چه از منظر جنسی و اروتیک تا .. درگیر است. اختیار با خواننده است که تصور کند آیا مهندس از کشتن منصرف میشود، آیا ناهید واقعی است ؟ آیا کامران سرانجام پیش همسرش فریبا در اصفهان میرود یا آن چنان در تخلیات و عقوبت کارهای گذشتهاش غرق میشود که از میان گله گوسفند عبور میکند و با درخت برخورد میکند.
توصیف بدن برهنه ناهید- زنی که در خیال کامران از همه چیز اطلاع دارد- توصیف عشقبازیهایش با تاجماه و خیانت او به همسرش ، .. بخشهایی از کتاب است که متفاوت با دیگر آثار پیش از خود بوده است اما این طغیان و شورش علیه نظم موجود و روند تکراری زندگی فراتر از این جزییات خود را به خواننده تحمیل میکند.
درباره نویسنده
یعقوب یادعلی نویسنده و کارگردان تلویزیونی متولد نجف آباد اصفهان است که در اول خرداد ۴۹ به دنیا آمد و فیلمسازی را در دانشکده صدا و سیما خواند. هرچند از سال ۷۴ مشغول کارگردانی در تلویزیون شد اما بیشتر به عنوان نویسندهای متفاوت و روبهرو رشد شهره است.
او از نیمه دهه ۷۰ کارش را آغاز کرد . نخستین مجموعه داستانش حالتها در حیاط است که در قالب داستانهای مدرن دستهبندی میشود و برخی منتقدان نخستین داستان این مجموعه با عنوان «دیباچه دستهای ناتمام» را به عنوان مانیفست نویسنده میدانند . او مجموعه دیگرش احتمال پرسه و شوخی را چند سال بعد نوشت که با آن برنده سومین دوره انتخاب کتاب سال نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد.
داستان تیمسارها و دکه از همین مجموعه در دوره دوم جایزه هوشنگ گلشیری یعنی سال ۸۱ به عنوان تک داستان برگزیده داوران انتخاب شد . او سه سال بعد رمان آداب بیقراری را نوشت که برایش جوایز متعددی را به دنبال داشت . یعقوب یادعلی در سالهای پس از نوشتن بهترین اثرش آداب بیقراری روزگار پر تلاطمی را تجربه کرد، یک هفته مانده به نوروز ۸۵ دستگیر و روانه زندان شد.
دوماه در زندان بود و شهریور ۸۵ در دادگاهی در یاسوج به توهین به یکی از اقوام ایرانی، افترا و نشر اکاذیب متهم و قرار شد یک سال حبس تعلیقی و نوشتن چهار مقاله در انتظارش باشد. اما دادگاه تجدید نظر او را روانه زندان کرد. البته نویسندگان ایران و جهان تلاش بسیار کردند تا او را از این حکم نجات دهند اما این دادگاهها تا اول شهریور ۸۶ و پس از آن ادامه داشت.
شاکی پرونده یکی از کارمندان دادگستری استان کهکیلویه و بویراحمد بود به عنوان مدافع قوم لر بر اساس مطالب منتشر شده در رمان آداب بی قراری و داستان کوتاه زنی که نبود در مجموعه داستان حالتها در حیاط شکایت کرده بود. یادعلی تا ۱۹ تیرماه ۹۱ که سرانجام از این اتهام تبرئه شد موظف شده بود هر شش ماه یک مقاله در خصوص یکی از چهرههای شاخص استان حداقل در یک صفحه تهیه و با هزینه خود در یکی از هفتهنامههای محلی منتشر کند. او در مقطعی به آمریکا رفت و سال ۹۶ به ایران بازگشت.
او آن چنان درگیر این مسایل بود که ۱۲ سال طول کشید تا آداب دنیا از او منتشر شود. او مصداق نویسندهای بود که در اوج شکوفایی، روند رشدش متوقف شد. آمرزش زمینی و متغیر منصور از دیگر آثارش است. او مدتی نیز به آمریکا رفته بود و سال ۹۶ بازگشت.
قسمتی از کتاب
«خیلی ساده، مهندس کامران خسروی در یک سانحهی رانندگی کشته میشود. به همین راحتی و تمام. سیگارش را با تانی و آهستگی وحشتناکی تمام کرد تا بتواند برای اولین بار در همهی سالهای سیگاری بودنش، بی آن که لبی تر کرده باشد، بلافاصله و آتش به آتش از چاق کردن سیگاری دیگر، لذتی به عادت ببرد و نخواهد مزهی گند دهانش را حس کند. “دود سیگار اذیتت نمیکنه؟” شیشهی ماشین را پایین کشید. “نه، آقای مهندس.”
“اصلا اهل دود نیستی؟” “نیستم.” چشمهای مغولی تیزش دودو میزد و بند یک جا نمیشد، درست عین حرف زدنش، با آن سوالهای کلافهکننده. “کجا میرویم آقای مهندس؟” “میریم دنبال کار.” “کارمان چی هست؟” وقتی حرف میزد اضطرابش کمتر میشد. دلش میخواست یک لحظه هم ساکت نماند.
فقط حرف بزند، دربارهی هر چیزی. مهم نبود چی. “از مزد دیروز راضی بودی؟” “خدا بده برکت.” فلاسک را گذاشته بود رو صندلی، پشت سر؛ دبهی بنزین را هم توی صندوق عقب. نیم ساعت بیشتر راه نبود تا گردنه. آن موقع ساعت میشد چهار و نیم. حساب کرده بود تا کار را تمام کند حداکثر یک ساعت طول میکشد؛ یعنی پنج و نیم صبح که هوا هنوز تاریک بود.»
نظرات دیگران
علی چنگیزی: مفهوم شورش «کامران خسروی» سطحی میشود، عمیق نیست، اعتراضش بیشتر شبیه هوس است تا اعتراض. با دخترها لاس میزند و بیزمان زندگی میکند چیز دندان گیری ندارد تا قهرمان شود، خودش خودش را کوچک میکند، کارش را لوس میکند انگار توانایی بزرگ شدن ندارد و در عوض قدرت زیادی در ابله شدن دارد.
او یک نهیلیسم واقعی نیست، پوچ است، ادا است به زندگی و لذتش چسبیده، پول خرج میکند. نهیلیستی که «کامران خسروی» به آن معتقد است سطحی است. نهیلسم بچه مدرسهایها است. کامران بزرگ نیست. شاید به همین دلیل آن اثر گذاری یی که نمونههایی اینچنین در ذهن خواننده میگذارند روی خواننده نمیگذارد.
مریم رییس دانا: «بیگانه» «آلبر کامو» و «آداب بیقراری» «یعقوب یادعلی» هر دو روایتی هستند از نهیلیسم اما در اثر «کامو» نهیلیسم هویت تازهای از انسان میآفریند و کاراکتری به شخصیتهای ادبی جهان اضافه میکند اما در رمان «یادعلی» با پایان خوش آن بنای زیبای شر و موقعیت جنون آمیزانسانی در هم میریزد. به این ترتیب است که رمان «بیگانه» در ردیف آثاربرتر ادبیات جهان قرار میگیرد.
ابراهیم مهدیزاده: بنیاد گلشیری با معرفی رمانهای «آبیتر از گناه» نوشته محمد حسینی و «آداب بیقراری» اثر یعقوب یادعلی دو رمان خوب و اثرگذار را به فضای ادبی کشورمان معرفی کرد. در «آداب بیقراری» با جوانی روبهرو هستیم که در فرایند زیستی روزمره در پی عصیان علیه وضعیتی که قرار گرفته است، او میخواهد علیه وضعیت مناسباتی که در تقابل با فردیت است، شورش کند و در بخشهایی از کتاب تا مرز نابودی پیش میرود.
راوی به بحث تعارض بین سنت و مدرنیته میپردازد و بهنوعی مرزهای خیال و واقعیت در اثر بهم تنیده شده است. نویسنده در فرایند نوشتن سعی میکند اثری را تالیف کند که به مثابه یک آینه باشد. نقاب از چهرهها بر میدارد به مخاطب میگوید ببینید این شما هستید، خود را تماشا کنید. مخاطب دچار اغفال میشود.
او سعی میکند آن چیزهایی را که نمیخواهد بگوید، با سفیدخوانی مطرح شود. میتوان گفت که اثر بهنوعی متاثر از “شازده احتجاب” هوشنگ گلشیری است و نباید از یاد ببریم که در این فرایند نسلها از پی هم به دنبال تحقق زن اثیری هستند و میتوان گفت، آبشخور آنها تاریکخانه هدایت است.
کاوه فولادی نسب : راوی در «آداب بیقراری» در پی بیاعتبار کردن قراردادهای اجتماعی در محتوا و مضمون اثر است. ما در فصل دوم میتوانیم رگههایی از تاثیر پذیری یعقوب یادعلی را از جعفر مدرس صادقی را ببینیم. این نشان میدهد که یادعلی آثار قبل از خودش را خوب خوانده و فهمیده است. نویسنده در رمان نثر بسیار خوب و تاثیر گذار دارد و خیلی خوب دیالوگ مینویسد.
به اعتقاد من «آداب بیقراری» که یکی از رمانهای خوب ادبیات فارسی در ۳۰ سال گذشته است، درواقع داستان مردی است که میخواهد زیبا زندگی کند و نمیتواند در قالب قراردادهای اجتماعی جای بگیرد.
سیروس نفیسی : رمان در سه بخش روایت میشود؛ بخش نخست که نیمی از کتاب را به خود اختصاص میدهد و دربرگیرنده زندگی روزمره و عادی و ملموس کامران خسروی است. بهنوعی یک روزمرگی را روایت میکند و از طرفی بحرانهایی که در زندگی مشترک راوی پیش میآید و در بخش دیگر روایت در پی عصیان و شورش علیه وضعیتی است که در آن قرار گرفته اما در پایان روایت از وضعیت عصیانی هم بریده و سرخورده میشود وراوی به زندگی و عادی و روزمره برگردد.
آداب بی قراری
منبع
- ایسنا ۱۵ اردیبهشت ۹۱