کوریولانوس
نویسنده: شکسپیر
مترجم: علاالدین پازارگادی
ناشر: سروش
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۲
تعداد صفحات: ۱۶۹
شابک: ۹۷۸۹۶۴۱۲۲۵۲۰۱
این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند
کایوس مارتیوس، به سبب نمایش رشادت و فتح شهر کوریولی، کوریولانوس لقب میگیرد. پس از بازگشت از جنگ، به پاس خدماتش، مقام کنسولی به او پیشنهاد میشود.
نمایندگان، رفتار خشن و نامناسب و بی اعتنایی او به مردم را دلیلی میدانند تا برای رسیدن به این مقام، مجبور به جلب رضایت مردم شود؛ با بی میلی، نزد مردم میرود و مورد تأیید قرار میگیرد. نمایندگان همچنان نگراناند که او در مقام جدیدش، خشونت بیشتری نشان دهد؛ پس از مردم درخواست تجمع و پس گرفتن رأی میکنند.
کوریولانوس با اعتراض مردم، برآشفته میشود و شروع به توهین و پرخاش میکند. مردم و نمایندگان نقشه قتلش را میکشند، اما به اصرار دوستانش، در میدان شهر عذرخواهی میکند. در پی صحنهسازی نمایندگان و خیانتکار خطاب شدن سردار، خشمش فوران میکند و به تبعید محکوم میشود.

کوریولانوس، نزد فرمانده ولسیها و دشمنش، اوفیدیوس میرود که او را با آغوش باز میپذیرد؛ آنها حملهای را با فرماندهی کوریولانوس به روم برای انتقام تدارک میبینند. خبر به رومیها میرسد و نمایندگان برای بازداشتن کوریولانوس از حمله پا پیش میگذارند، اما جواب رد میشنوند. سرانجام با میانجیگری مادر و همسرش، دلش به رحم میآید. همپیمانان جدیدش اما از این صلح راضی نیستند و کوریولانوس را متهم به خیانت میکنند؛ دفاعیاتش نتیجهای ندارد و در هیاهو به دست دسیسهکارانی به قتل میرسد.
کوریولانوس، شاید اثری کمتر شناخته شده از شکسپیر باشد. زندگی کوریولانوس نوشته پلوتارک، مورخ یونانی، از اصلیترین منابع شکسپیر برای نگارش این اثر بوده است. کوریولانوس، رفتارهای ناگهانی زیادی از خود نشان میدهد که باعث غافلگیری مخاطب و مرموز ماندن شخصیتش میشود. بی طرف بودن نویسنده، بر جذابیت داستان میافزاید. ترجمه روان و سلیس علاءالدین پازارگادی نیز، لذت خواندن را دوچندان میکند. برتولت برشت، نمایشنامهنویس و شاعر آلمانی، بعدها اقتباسی از کوریولانوس را با همین نام منتشر کرد.

درباره نویسنده
ویلیام #شکسپیر، نمایشنامهنویس و شاعر اهل انگلستان، آوریل ۱۵۶۴ در نزدیکی استراتفورد چشم به جهان گشود. تحصیلاتش به دلیل اوضاع نامناسب مالی خانواده، به درازا نکشید. علاقهاش به ادبیات و دیدن اجراهای هنرپیشگان سیار او را به لندن کشاند تا قدم به دنیای تئاتر گذارد.
حضورش در محافل تئاتری، با بازیگری و بعداً با گرفتن سمت دستیاری رئیس نویسندگان گروه ارل پمبروک آغاز شد. از ۱۵۹۴ عضو شرکای شرکت لرد چمبرلین، یکی از بهترین گروههای تئاتر لندن بود. همکاری با این جمع، جایگاه شکسپیر را به عنوان یکی از برترین نمایشنامهنویسان و بازیگران آن زمان تثبیت کرد. از ۱۵۹۷ با چاپ نمایشنامههایش، تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخت. در ۱۶۰۹، مجموعه غزلهایش نیز منتشر شد. او آوریل ۱۶۱۶، در ۵۲ سالگی درگذشت.
تا امروز، از او به عنوان یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسان جهان یاد میشود؛ گفتههایش در مکالمات روزمره به گوش میرسد و نمایشنامههایش هر روز خوانده و اجرا میشوند.
بخشی از کتاب کوریولانوس
کوریولانوس: اینها چه میخواهند؟
منینیوس: گندم به نرخ خودشان میخواهند و عقیده دارند که در شهر ذخیره کافی موجود است.
کوریولانوس: بروند گم شوند. پس عقیده آنها این است؟ آنها کنار اجاق مینشینند و تصور میکنند از آنچه در کاپیتول میگذرد باخبرند و میدانند چه کسی به مقامی میرسد و ترقی میکند و چه کسی رو به سقوط است. از جمعیتها جانبداری میکنند و ازدواجهای خیالی به وجود میآورند و از احزاب پشتیبانی میکنند. و کسانی را که دوست ندارند زیر کفشهای وصلهدار خود خرد میکنند. آیا اینها میگویند گندم به حد کافی وجود دارد؟
اگر اشراف از شفقت خود دست بکشند و به من اجازه دهند شمشیرم را بکشم، از کالبد هزاران هزار چنین غلامان شقه شده انبوهی خواهم ساخت که تا نوک نیزه من برسد.
شکسپیر
هملت (دوزبانه)
هملت، شاهزاده دانمارک از مرگ پدر باخبر و راهی دربار میشود. در بدو ورود، عمو را در مقام پادشاهی و مادر را در آستانه ازدواج با او میبیند. هملت، سخت از این «عجله شوم» برمیآشوبد. هوراشیو و برخی از دوستان، که برای مراسم عزاداری و عروسی پس از آن در دربار حضور دارند، از دیده شدن شبح پدر هملت با او سخن میگویند. همان شب، به چشم خود روح پدر را میبیند که خبر از دسیسه قتل خود میدهد و از هملت قول انتقام میگیرد. شاهزاده با جنون ساختگی، توجیهی برای کارهایش مییابد. اطرافیان، رفتارهای غریبش را ناشی از عشقش به اوفلیا میدانند.
گروهی از بازیگران را برای اجرای نمایش قتل یک پادشاه، در حضور شاه و ملکه، استخدام میکند. شاه پریشان شده و دستور توقف نمایش را میدهد. در پی نزاعی که بین هملت و مادرش درمیگیرد، او پدر اوفلیا را در حال جاسوسی، با این خیال که عمویش است، به قتل میرساند. این بهانهای برای تبعید هملت میشود. اوفلیا از اندوه مرگ پدر، خودکشی میکند و برادرش، لایرتیس برای انتقامجویی به سمت دانمارک میآید.
هملت از حکم قتلش باخبر شده، به وطن بازمیگردد. شاه برای آرام کردن لایرتیس، پیشنهاد برگزاری مبارزهای به ظاهر دوستانه بین او و قاتل پدرش را میدهد. مبارزه آغاز و هردو زخمی میشوند؛ لایرتیس بر زمین میافتد. جامی به دست شاه زهرآگین میشود تا هملت در صورت پیروزی، از آن بنوشد؛ اما ملکه آن را به سلامتی پسرش سر میکشد و میمیرد. هملت، شاه را با شمشیر زهرآلود لایرتیس، زخمی میکند و خود نیز با نوشیدن باقیمانده جام مادرش، جان میسپرد.
هملت را میتوان از برترین نمایشنامههای جهان دانست. فلسفه، جادو، شاعرانگی و شخصیت پردازی چون دیگر آثار شکسپیر، نمود زیادی در فراهم آوردن بستری برای پرداخت موشکافانه به مسائلی چون انتقام، قدرت، عشق و مرگ دارند و خواننده را به شگفتی وامیدارند.
نمایشنامهای گمشده از تامس کید، تراژدیهای تاریخ اثر بلفورست و تاریخ دانمارک نوشته ساکسو گراماتیکوس را میتوان از منابع الهام شکسپیر دانست.
بیشک یکی از ارزشمندترین اجراهای هملت، فیلمی به همین نام محصول ۱۹۶۴، به کارگردانی گریگوری کوزینتسف است. لارنس اولیویه در ۱۹۴۸ و کنت برانا در ۱۹۹۶ نیز، این اثر را جلوی دوربین برده اند. The bad sleep well محصول ۱۹۶۰ با کارگردانی آکیرا کوروساوا، از بهترین اقتباسهای هملت به شمار میآید.

درباره نویسنده
ویلیام شکسپیر، نمایشنامهنویس و شاعر اهل انگلستان، آوریل ۱۵۶۴ در نزدیکی استراتفورد چشم به جهان گشود. تحصیلاتش به دلیل اوضاع نامناسب مالی خانواده، به درازا نکشید. علاقهاش به ادبیات و دیدن اجراهای هنرپیشگان سیار او را به لندن کشاند تا قدم به دنیای تئاتر گذارد. حضورش در محافل تئاتری، با بازیگری و بعداً با گرفتن سمت دستیاری رئیس نویسندگان گروه ارل پمبروک آغاز شد.
از ۱۵۹۴ عضو شرکای شرکت لرد چمبرلین، یکی از بهترین گروههای تئاتر لندن بود. همکاری با این جمع، جایگاه شکسپیر را به عنوان یکی از برترین نمایشنامهنویسان و بازیگران آن زمان تثبیت کرد. از ۱۵۹۷ با چاپ نمایشنامههایش، تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخت. در ۱۶۰۹، مجموعه غزلهایش نیز منتشر شد. او آوریل ۱۶۱۶، در ۵۲ سالگی درگذشت.
تا امروز، از او به عنوان یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان جهان یاد میشود؛ گفتههایش در مکالمات روزمره به گوش میرسد و نمایشنامههایش هر روز خوانده و اجرا میشوند.

شاید این مطالب را هم دوست بدارید:
-
- ههر بازیگری دوست دارد در عمر حرفهای یکبار نقش مکبث و بهخصوص اگر زن باشد نقش لیدی مکبث را بازی کند. دو نقش بسیار دراماتیک. آدمهایی که در سودای قدرت دست به خون آلوده میکنند و این خون دامنشان را میگیرد…
-
- گ تیسیوس، دوک آتن، قرار است در شب فرا رسیدن ماه نو با هیپولیتا، ملکه آمازون عروسی کند. در حین تدارکات عروسی، پدر هرمیا همراه با دخترش و لایسندر و دمیتریوس به حضور شاه میآید. لایسندر، عشق زندگی هرمیاست اما پدرش، دمیتریوس را همسر بهتری برای دخترش میداند…
-
- ریچارد سوم، برادر کوچکتر شاه وقت، ادوارد چهارم سودای سلطنت در سر دارد. به دلیل مشکل جسمانیاش میپندارد طبیعت حقش را خورده و رسیدن به قدرت را تنها راه برای رهایی از این عقده میبیند. پیشگوییهای قدیمی به کمکش میآیند تا نفرتی بین شاه و برادر دیگرش، جورج ایجاد کنند. …
-
- لیرشاه، پس از سلطنت طولانیاش، تصمیم به کنارهگیری از تاج و تخت و تقسیم آن بین سه دخترش میگیرد. گانریل و ریگان، دختران چربزبانش موفق میشوند هرکدام سهم گزافی دریافت کنند. کوردلیای مهربان و مورد علاقه پدر اما تن به چاپلوسی نمیدهد و با نارضایتی پدر از ارث محروم میشود…
-
- هملت، شاهزاده دانمارک از مرگ پدر باخبر و راهی دربار میشود. در بدو ورود، عمو را در مقام پادشاهی و مادر را در آستانه ازدواج با او میبیند. هملت، سخت از این «عجله شوم» برمیآشوبد. هوراشیو و برخی از دوستان، که برای مراسم عزاداری و عروسی پس از آن در دربار حضور دارند، از دیده شدن شبح پدر هملت با او سخن میگویند…
-
بدینسان با بوسهای جان میسپارم؛ چند خودکشی باشکوه در داستان ها
- از میان تمام مرگهای موجود در داستان ها، خودکشیها اغلب برای ما تاسفآورترند؛ چه حاوی مونولوگ درونی دقیقی باشند یا راز وحشتناکی پیرامون انگیزهی شخصیت وجود داشته باشد. البته، ما قطعا خودکشی را در دنیای واقعی تایید نمیکنیم…
-
- عاقبت بسیاری از عشاق در داستانها معلوم نیست. در خیلی از داستانها نیز سرنوشت عشاق با دوری و عدم وصال جذابتر میشوند. اما اگر دلدادگان بهم برسند چه چیزی باعث دوام و بقای عشقشان میشود…
-
من شاه بودم، تا قبل از اینکه دخترم را از ارث محروم کنم!
- شخصیتهای داستانی از میان تاریخ و افسانه سردرمیآورند و با نشان دادن طبیعیترین روابطی که در زندگی وجود دارد، ما را در برابر ارزشهای اخلاقی و انسانی به چالش میکشند…
-
رومئو و ژولیت با کامیونها روی صحنه میروند
- چند روز پیش یک تئاتر نام آشنا روی صحنه اجرا شد، نمایش «رومئو و ژولیت» اثر کلاسیک ویلیام شکسپیر! این اجرا با بقیه اجراها یک تفاوت بزرگ داشت و در ابتکار بیسابقه به جای بازیگران، ماشینها در این نمایش عاشقانه ایفای نقش میکردند…







