سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

رمانی درباره فریدون فروغی

رمانی درباره فریدون فروغی


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

او که ساز می‌زده و می‌خوانده و روزگاری برای هوادارانش کنسرت‌ برگزار می‌کرده ولی از جایی به‌بعد تمام این امکان‌ها از او گرفته شد؛ زندگی‌اش را از آن پس چطور گذراند و با آن کنار ‌آمد؟ رمان آشیل صدا ماجرای شخصیت واقعی‌ و محبوب کسانی است که بارها و بارها ترانه‌هایی چون «قوزک پا» یا «نیاز» را نیوشیده‌اند. رمانی که حجت بداغی سال‌ها قبل قول نوشتنش را به فروغی داده و حالا بیشتر از یک سال است که منتشرش کرده است.

آشیل صدا

نویسنده: حجت بداغی

ناشر: ایجاز

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۱۷۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۹۶۴۲۷۸

او که ساز می‌زده و می‌خوانده و روزگاری برای هوادارانش کنسرت‌ برگزار می‌کرده ولی از جایی به‌بعد تمام این امکان‌ها از او گرفته شد؛ زندگی‌اش را از آن پس چطور گذراند و با آن کنار ‌آمد؟ رمان آشیل صدا ماجرای شخصیت واقعی‌ و محبوب کسانی است که بارها و بارها ترانه‌هایی چون «قوزک پا» یا «نیاز» را نیوشیده‌اند. رمانی که حجت بداغی سال‌ها قبل قول نوشتنش را به فروغی داده و حالا بیشتر از یک سال است که منتشرش کرده است.

آشیل صدا

نویسنده: حجت بداغی

ناشر: ایجاز

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۱۷۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۹۶۴۲۷۸

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

رمانی درباره فریدون فروغی

 

رمان با بخشی تحت عنوان  اشاره توسط نویسنده آغاز می‌شود و بداغی در آن از چگونگی شروع کردن به نوشتن داستانش شرحی کوتاه به مخاطب می‌دهد و البته در چند پاراگراف قدرشناسانه اما با زبانی طنازانه در ستایشِ رفاقت کردن و همیاری دوستش به نام پرهام در به سرانجام رسیدن این شروع می‌گوید. بداغی پیشتر نیز رمانی حول محور شخصیت دیگری از دوستانش سیروس طاهباز، نامی آشنا برای اهالی شعر و ادب و نیمادوستان، نوشته که با عنوان قطار مردم منتشر شده است. او همچنین دو کتاب با عناوین روزهای عنکبوت و انجیل به روایت عیسی در کارنامه ادبی خود دارد.

«خب؛

حالا از تو چه بگویم آقای فروغی؟

فکر کنم می‌شود دیگر شما را تو خطاب کنم، حتی با آن اصل مسلم، هنگامی که پذیرفتم تو دیگر بتم نیستی رفیقی، اصل مسلم شما خطاب کردن تو برای همیشه…

-: آقای بداغی!… شما قصد ندارید بعد از این همه رفاقت من رو تو خطاب کنید؟ هه‌هه‌هه…

نخند آقای فروغی آن روزها اصلا راه نداشت شما را تو خطاب کنم. آن روزها شما متولد بهمن بیست‌ونه بودید و من متولد بهمن پنجاه و هفت؛ بیست‌وهشت سال فاصله ابدی میان‌مان بود… تو همیشه در محضر خیال منی. تو حضور بزرگی از خاطره‌ای. آن دست‌نیافتنی بودن دوران زندگی‌ت گذشته، دست‌کم در دسترس من که همیشه هستی…» (ص ۷-۹)

جملات بالا برگزیده‌ای از صفحات ابتدایی کتاب است. با این‌ها وارد جهان داستانی‌ می‌شویم که گویی مریدی دست به قلم برده تا از مرادی بنویسد که روزگاری خودش برای خودش حکم پرستیدن او را صادر کرده. اما بنا به‌شرح مابقی داستان این دو کم‌کم رفاقتی زمینی پیدا می‌کنند گرچه وجوه ارزشمند شخصیتی و کاری شخصیت اصلی داستان تا انتها برای نویسنده و مخاطب ستودنی و ستایش‌برانگیز باقی می‌ماند.

رمان راوی دوم شخص دارد و روایتی غیرخطی. نویسنده گاهی به خاطرات کودکی و زندگی خودش نقب می‌زند و گاه زندگی فریدون فروغی و خاطراتش با او. در نهایت آن‌چه از خلال این‌ روایت داستانی برمی‌آید شرح توامانی است از سپری شدن روزگار زندگی خواننده‌ای محبوب که به‌علت ممنوع‌الکاری گوشه‌نشین شده اما با خبرهایی که به گوشش می‌رسد امید به دوباره امکان کار کردن دارد و از سویی دیگر و در لایه‌ای دیگر دوگانه مواجهه و انتخاب بین مرگ و زندگی در قالب زبانی نه چندان فلسفی و سخت‌فهم اما تامل‌برانگیز به چالش کشیده می‌شود:

«همه‌ی ما به یکی از سه شکل موجود از دنیا می‌رویم؛ از کار افتادن بدن، تصادف که شامل جنگ و بلایای طبیعی هم هست، و خودکشی.

تنها تفاوت از دنیا رفتن و به دنیا آمدن همین مورد سوم است. گاهی آدم‌ها می‌توانند مرگ‌شان را انتخاب کنند، اما هرگز هیچ آدمی به دنیا آمدنش را انتخاب نکرده.» (ص ۱۱)

وقتی شخصیت‌های داستانی کنش‌گرانی اهل فرهنگ و هنر باشند ردپای افکار و باورهای آن‌ها در روایت و دیالوگ‌های داستان آشکار می‌شود:

«سطح فرهنگ فردی آدم‌ها را می‌توان در دفع کثافات از وجودشان شناخت و سطح فرهنگ اجتماعی‌شان را در رانندگی. سخت است بفهمید کسی چگونه روحش را پالایش می‌کند؛ اما این از شیوه نظافت تنش پیداست. و سخت است بفهمیم مقصد هر کدام از راننده‌های در جاده کجاست و آیا می‌رسد یا نمی‌رسد، اما این هم از شیوه ماشین راندنش پیداست.» (ص۲۶)

بداغی به‌واسطه رفاقت و همکاری با فریدون فروغی همنشین مهمانی و سفرهای کاری او بوده؛ از نزدیک مشاهده‌گر نوع رابطه مادر و فرزندیش بوده و از فراز و نشیب‌های گرفتن مجوز کنسرت او باخبر است؛ حتی در رسانه‌ای کردن خبر مرگ او نقشی کلیدی دارد و این ماجراها را گزیده‌‌ و دور از کسل‌کنندگی برای مخاطب نیز بازگو می‌کند؛ گاه تلخی زندگی پر از حسرت و آمیخته به امید خواننده را به‌سان زهری شیرین به مخاطب دوست‌دار فروغی می‌چشاند و چنگ زدن بغضی بر گلو را نصیبش می‌سازد و گاه او را همراه خویش بر سر موتور هیوندایش می‌نشاند و در لذت همراهی و هم‌خوانیش با فروغی شریک می‌کند.

 

«یک‌بار ساعت تقریباً دوی شب بود زنگ زدید گفتید می‌خواهم ببینم چقدر من را دوست دارید! من هراس برم داشت گفتم نکند کاری با خودتان کرده‌اید!! اما، شما سینه‌ام حتا از به یاد آوردنش درد می‌گیرد، فقط می‌خواستید من همان موقع بیایم دیدنتان. آن شب با آن هوندا ۱۲۵ لکنته آمدم. بعد تا صبح دو ترک توی خیابان‌های تهران گشتیم دنبال کله‌پاچه و سیگار زر.

به من گفتید وقتی با یک رفیق صمیمی این‌طوری می‌روی شبگردی پشت موتور چه کار می‌کنید آقای بداغی؟ گفتم نمی‌گویم! گفتید چرا؟ گفتم برای این‌که باز فکر می‌کنید دارم یک چیزی می‌گویم که روحیه شما قوت بگیرد. گقتید نه! بگو آقای بداغی. گفتم اگر با ماشین باشم فرهاد می‌خوانیم. اگر با موتور باشیم فریدون فروغی. آن شب من و شما پشت موتور در خیابان‌های تهران گاز می‌دادیم و فریدون فروغی می‌خواندیم…» (ص.۴۴)

 

پایان‌بندی داستان در دنیایی فرضی و نمادین اتفاق می‌افتد و گویی راوی سعی دارد امید دوباره‌ای به مخاطب بدهد از امکان واقعیت دنیایی که چون تصورش ممکن بوده شاید خودش یا شبیهش هم امکان‌پذیر باشد. دنیایی که در آن غول‌ها با هم می‌خوانند:

«چه می‌شد که مرزی نبود

برای نثار محبت

و انسان کمال خدا بود چرا نه

چه می‌شد که نبض گل سرخ

تپش‌های هر قلب عاشق

و عشق آخرین هر حرف ما بود چرا نه

چه می‌شد که دست من و تو

پل محکم عشق می‌شد برای تمامی دنیا

و دنیا پر از شوق پروانه‌ها بود…»

در انتهای کتاب سه بخش وجود دارد: پی‌نوشت‌ها که در آن شرحی موجز بر قسمت‌هایی از کتاب رفته که در داستان به‌حد اشاره بوده است. مؤخره: یادداشتی از پرهام هامون یاری‌گر نویسنده در اصلاح و ویرایش کتاب؛ و بخش عکس‌ها.

کتاب آشیل صدا نوشته حجت بداغی ۱۷۶ صفحه دارد و نشر ایجاز آن را اولین بار در سال ۱۳۹۷ منتشر کرده است. نویسنده برای نوشتن اثرش از تکنیک‌های مختلف ادبی سود جسته: به‌کارگیری اسطوره‌ها، فلش‌بک، خاطره‌نگاری، نمادپردازی، توصیف‌ها و فضاسازی‌های حس‌برانگیز و… اثر پتانسیل آن را دارد که مورد نقد و بررسی‌ بیشتر و موشکافانه‌تر ادبی قرار گیرد. از آن‌جا که داستان به زندگی شخصیتی مطرح در حوزه موسیقی پرداخته خواندنش برای اهالی این فن و دوستداران فریدون فروغی و سبک کاریش مطمئناً جذاب خواهد بود. و در نهایت کتاب بنا به آن‌چه که  شرح آن در این یادداشت رفت اثری جذاب و خواندنی برای علاقه‌مندان ادبیات داستانی و رمان و حتی بیوگرافی خواهد بود.

 

  این مقاله را ۵۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *