لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
زهرا مشتاق روزنامهنگار و منتقد سینما است. او یادداشتهای زیادی در روزنامههای مختلف به چاپ رسانده و در زمینهی نقد فیلم هم چهرهای آشنا است. چند فیلم مستند هم ساخته است. کتاب «وقتی مجاهد خندید- چهل روز در افغانستان» حاصل دو سفر زهرا مشتاق در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به افغانستان است. سفر اول او پیش از تسلط دوبارهی طالبان و در مهر ماه سال ۱۳۹۹ با هدف حضور در جشنوارهی زنان فیلمساز هرات و جشنوارهی فیلم لاجورد رخ داد.
همسفران او در حضور اول نرگس آبیار، افشین هاشمی، صابر ابر و الهام کردا بودند. صفحات اول کتاب به شرح وقایع فرهنگی جشنوارههای فیلم هرات و لاجورد اختصاص دارد. بخشهای بعدی کتاب که اکثریت کتاب را هم تشکیل میدهند مربوط به سفر دوم او است: تابستان ۱۴۰۰ و تسلط مجدد طالبان بر افغانستان. او مرداد ۱۴۰۰ و مرز ایران و افغانستان شروع میکند و سیل بیشمار آوارگان و پناهجویان افغانستانی که به خاطر تسلط مجدد طالبان روانهی ایران شدهاند.
بعد از آن هم به شرح دیدهها و شنیدههایش از هرات و پنجشیر و کابل پس از خروج آمریکا میپردازد. نقطهی اوج کتاب او مصاحبه با ذبیحالله مجاهد (سخنگوی طالبان) است که عنوان کتاب هم از آن بخش وام گرفته شده. ۷۰ صفحهی اول کتاب حالتی روایتگونه دارد. بقیهی کتاب پیادهشدهی مصاحبههای مختلف زهرا مشتاق با افراد گوناگون (از ذبیحالله مجاهد تا فعالین حقوق زنان در افغانستان) است. کتاب «وقتی مجاهد خندید» یکی از اولین سفرنامههای پس از تسلط مجدد طالبان بر افغانستان است.
بخشی از کتاب وقتی مجاهد خندید
«جنگ خر است. خرها البته که موجودات شریف و زحمتکشی هستند. اما این یک اصطلاح است برای بیان یک احساس. جنگ یعنی آوارگی، بلاتکلیفی، بیجا شدن، گرسنگی، بیپولی، به گدایی افتادن. سرای شمالی همهی اینها را دارد. افغانستانیهای آوارده شده از جنگ، از ترس طالبان.
شهرها که پشت سر هم سقوط کرد مردم گریختند. کجا؟ کابل. چرا؟ چون آنجا را امن میدانستند. هنوز چادرهای پارهپورهی خود را برپا نکرده بودند که کابل هم سقوط کرد. حالا در تمام کابل حدود هشت اردوگاه علم شده. چهقدر زن. چهقدر بچه. چهقدر مرد. کاش میشد «ر» ها را بکشم.
یعنی چندین «ر» پشت سر هم که بدانید اینجا چه میگذرد. مردم خسته. بیپناه. بیپول و بیخانمان. آقاموسی در همین اردوگاه دارد کار میکند. با کمک افغانستانیهای کشورهای دیگر مثلا از آمریکا یا استرالیا که شروع به کمک کردهاند و آقاموسی از ایران بلند شده رفته کابل برای کمک…» ص ۴۷
نوشتهها و کتابهای مرتبط
Thanks for clicking. That felt good.
Close