7 فیلم مستند درباره 7 نویسنده
درباره نویسندگان مطرح کشورمان چه فیلمهایی ساخته شده است؟ در این پرونده سراغ ۷ فیلم مستندی رفتهایم که درباره ۷ نویسنده -و شاعر- ادبیات معاصر ایران ساخته شده. این ۷ نویسنده عبارتند از صادق هدایت، فروغ فرخزاد، احمد محمود، غلامحسین ساعدی، احمدرضا احمدی، غزاله علیزاده و ر.اعتمادی. مسلم است که اینها تنها فیلمهای سینمای مستند ما درباره نویسندگان و شاعران کشورمان نیستند، اما این فیلمها راهی هستند برای آشناتر شدن با این چهرهها.
درباره نویسندگان مطرح کشورمان چه فیلمهایی ساخته شده است؟ در این پرونده سراغ ۷ فیلم مستندی رفتهایم که درباره ۷ نویسنده -و شاعر- ادبیات معاصر ایران ساخته شده. این ۷ نویسنده عبارتند از صادق هدایت، فروغ فرخزاد، احمد محمود، غلامحسین ساعدی، احمدرضا احمدی، غزاله علیزاده و ر.اعتمادی. مسلم است که اینها تنها فیلمهای سینمای مستند ما درباره نویسندگان و شاعران کشورمان نیستند، اما این فیلمها راهی هستند برای آشناتر شدن با این چهرهها.
چطور میتوان درباره نویسندگان فیلم مستند ساخت؟ سینمای مستند ما تجربههای متعددی از راههای مختلف نزدیک شدن به سوال ابتدای این نوشته را آزموده است. تجربههایی که البته کافی نبوده است. در این مطلب هفت فیلم مستند معرفی کردهایم درباره هفت نویسنده. البته که فیلمهای بیشتری هم درباره همین نویسندگان و نویسندگان دیگر ساخته شده که بد نیست شما هم آنها را معرفی کنید.
«وقت خوب مصائب» ساختهی ناصر صفاریان / درباره احمدرضا احمدی
«وقت خوب مصائب» از مستندهایی است که خوب دیده شده و نسبت به سایر مستندها تماشاگران پرشماری در طول زمان پیدا کرده. چه در نمایشهای موردی و چه دراینترنت و چه به واسطه پخش از شبکههای فارسیزبان.
صفاریان در این مستند چهرههای بسیاری را گردآورده است تا درباره #احمدرضا-احمدی رو به دوربین او (یا در مواردی رو به خود احمدی) صحبت کنند. موضوع البته که زندگی و شاعری احمدرضا احمدی هم هست، اما یک نکته که در خیلی از مصاحبهها تکرار میشود، طنازی و طبع شوخ شاعر است. طنز ظریفی که در پس نگاه مرگاندیش احمدی به چشم میخورد و در عین حال تلخی عمیقی که در پس همین شوخی کردنهاست. این نگاه به ورِ پر از طنز سوژهی فیلم، همراه میشود با بازیگوشی تدوین/کارگردانی که بسیاری از صحنههای اوتی معمول (وقتی مصاحبهشونده باقی کلامش را فراموش میکند، یا وقتی حین مصاحبه تلفنی زنگ میزند، یا صحبتهای دوستانهی پیش از شروع یا پس از پایان فیلمبرداری با عوامل پشت صحنه…) را در فیلم گنجانده. البته این ابتکار عمل (که در زمان خودش بیشتر به بهمن کیارستمی تدوینگر آن نسبت داده میشد) به اندازه زمان ساخت فیلم نه بدیع است و نه حالا دیگر آزارنده. تمهیدات آوانگارد معمولاً در گذر زمان رنگ میبازند.
پس از پایان فیلم این جمله احمدرضا احمدی در ذهنم باقی میمانَد که «من 63 سال احمدرضا احمدی بودهام و از اینجا به بعدش را کس دیگری پولی بگیرد و احمدرضا احمدی باشد» و این اشاره او که در سالهای اخیر، موتیف تکرارشونده مرگ جای عشق را در شعرهایش گرفته است.
وقت خوب مصائب / #ناصر-صفاریان / 1381 – 1384 / 56 دقیقه
«عالیجنابِ عشق» ساختهی رحمان حقیقی / درباره ر.اعتمادی
ر . اعتمادی نامی آَشنا در عرصه رمانهای عامهپسندِ اکثراً عاشقانه است. از همان رمانهایی که عمری مورد توجه خوانندگان بهخصوص خانمهای خانهدار یا دبیرستانی بوده و مورد طعن روشنفکران. ر.اعتمادی در واقع نامش رجبعلی اعتمادی است و زندگیاش به دو قسمت عمده و بزرگ تقسیم میشود: یکی کار او به عنوان رماننویس و دیگری زندگی مطبوعاتیاش. در فیلم #مستند «عالیجنابِ عشق» هردوی این جنبهها در گفتگو با آقای اعتمادی مطرح میشوند (هرچند غلبه با وجه رماننویس اوست).
ر.اعتمادی کمی بیش از ده سال سردبیر مجله جوانان متعلق به موسسه اطلاعات بود و پرمخاطبترین مجله کشور را اداره میکرد. مجلهای که زندگی خصوصی هنرمندان و بهخصوص خوانندگان و بعد بازیگرها را دنبال میکرد و گاه گزارشهای تحقیقی و دنبالهداری داشت و پاورقیهایی عمدتاً عشقی چاپ میکرد و ذائقه مخاطب را اصطلاحاً بو میکشید.
رحمان حقیقی هم در فیلمش چهرههایی را برای صحبت کردن در مورد ر.اعتمادی گرد آورده که اکثراً از همکاران و خبرنگارهای او در مجله جوانان بودهاند (به علاوه محبوبه بیات بازیگر که معلوم نمیشود به عنوان علاقمند با او صحبت میشود یا به عنوان آشنای شخصی با اعتمادی) اما تکیه اصلی بر گفتگوی مستقیم با اعتمادی و خاطراتی است که او به تفصیل شرح میدهد. حضور کارگردان و گروهش در فیلم جلوی دوربین خیلی زیاد است و چقدر هم حضور بیدلیل و کمطراوتی است که با یک گفتار متن بدون جذابیت هم همراه شده است.
در پایان فیلم گروه و سوژه در مقبره ابوالحسن خرقانی جمع میشوند و پرده از علاقه این سالهای ر.اعتمادی به موضوع عرفان و این عارف (که از یک خواب شروع شده است) برداشته میشود. این علاقه آیکونهای فرهنگ پاپ در پیری به عرفان پدیده غریبی است که موارد زیادی هم تکرار شده است. آقای اعتمادی حضور جذابی جلوی دوربین دارد که جور نداشتن یک استراتژی برای ساختن فیلم و حضور ناجذاب کارگردان را هم میتواند بکشد.
«عالیجنابِ عشق» ساخته رحمان حقیقی / 1390 / 64 دقیقه
محاکات / پگاه آهنگرانی / درباره غزاله علیزاده
غزاله علیزاده آخرین سکانس زندگی خودش را آنقدر محکم بنا گذاشت که این مستند هم با همین اتفاق شروع و با همان هم به اتمام میرسد: با شرح خودکشی غزاله علیزاده، از زبان اطرافیانش. شروع فیلم از زبان دوستان و همکارانش و در پایان فیلم از زبان نزدیکان و خانوادهاش.
پگاه آهنگرانی در این مستند با چهارنفر از دوستان اهل ادبیات و سینمای غزاله گفتگو گرفته (جواد مجابی، مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی و محمدعلی سپانلو) و چهارنفر از خانواده او (سلمی الهی دخترش، لیلی سروش دخترخالهاش و مادر و دایهی غزاله). برخلاف سنت معمول در فیلمهای بیوگرافیک سینمای مستند ایران این مصاحبهها در تعریف و تمجید خلاصه نمیشوند. حتی شامل انتقاداتی گاه تند هم هستند (بیشتر از سمت خانواده و دایهای که زندگی او را -دلسوزانه- زندگیِ یک آدم شکستخورده توصیف میکند و مادری که -گلهمندانه- از اینکه مشتی الوات دور دخترش را گرفته بودند ناراضی است). در مجموع «محاکات غزاله علیزاده» فیلمی است که مخاطبی را که به علیزاده و آثارش بیعلاقه است به شخصیت او -و بهخصوص آسیبپذیریاش- جلب میکند و مخاطب شیفته غزاله علیزاده (و «خانه ادریسیها»یش) را به شک میاندازد.
راشهایی که از سالهای پایانی زندگی غزاله علیزاده در دست بوده است و او را در حالی که چشمانش را بسته و داستانی را به منشیاش دیکته میکند نشان میدهد و فیلمهایی از قدم زدن یا تست بازیگری او، مثل برگ برندهای در دست پگاه آهنگرانی عمل کرده و شانسی نیست که در اختیار هر مستندسازی قرار بگیرد. در مجموع «محاکات» فیلمی است درباره شخصیت نویسندهای غیرمعمول به نام غزاله علیزاده. کسی که به گفته دوستانش کاراکتری هنری داشت، بیشتر از آنکه آثاری هنری آفریده باشد.
«محاکات غزاله علیزاده» ساختهی پگاه آهنگرانی / 1386 / 44 دقیقه
«احمد محمود نویسنده انسانگرا» ساختهی بهمن مقصودلو / درباره احمد محمود
تنهی اصلی این مستند بهمن مقصودلو را مصاحبه نسبتاً بلندی با احمد محمود تشکیل میدهد که تنها سه ماه پیش از پایان عمر او انجام گرفته است. در کنار این مصاحبه که به شرح زندگی احمد اعطا (با نام نویسندگیِ #احمد-محمود) خانوادهاش در اهواز، شروع زندگی سیاسی او، دوران زندان و تبعید و مشکل اشتغال او، نوشتن اولین کتابها و چاپ شدن توام با مشکل این کتابها تا نوشتن «مدار صفر درجه» و اتفاقات معاصرتر در زندگی نویسنده میپردازد، مستندساز از تعدادی مصاحبه با دوستان و آشنایان و منتقدین ادبی (از جمله ابراهیم یونسی، محمدعلی سپانلو و جواد مجابی) کمک گرفته است و این مصاحبهها با تصاویری از شهر اهواز یا خانه قدیمی خانواده اعطا تکمیل شده است.
محمود در عمده زمان این مصاحبه سیگار به دستش دارد و حتی یک جا خود میگوید «این سیگار آخرش منو میکشه اما باز دارم میکشم» و از عوارض بیماری تنفسی خود -که آن زمان دوسال از آن میگذشت- شکایت دارد. فیلمساز موفق شده جملههای تاثیرگذار و کلیدی از دهان نویسنده مورد مصاحبه بیرون بکشد از جمله آنجا که احمد محمود درمورد ناامیدی میگوید «اگر خوشبین نباشم که باید برم بمیرم. باید خوشبین بود هرچند بدبینی با قدرت به آدم هجوم میآورد همه اینها را که جمع کنی یک ته رنگ خوشبینی در من پیدا میشه» و در ادامه «باید زندگی را ساخت باید زندگی را دگرگون کرد، نه اینکه زندگی را کشف کرد» جملهای که جانمایه فعالیت ادبی و ایدئولوژی زندگیاش هم هست و نگاهش به نویسندگی و روشنفکری، به عنوان کسی که باید زندگی را دگرگون کند و هدف او تغییر جهان است، نه تفسیر آن.
«احمد محمود نویسنده انسانگرا» ساختهی بهمن مقصودلو / 1381 / 55 دقیقه
«آزادی و دیگر رنجها» از شیرین سقایی / درباره غلامحسین ساعدی
این یکی مستندی است تاثیرگذار، درباره زندگی دکتر #غلامحسین-ساعدی. فیلم از زندگی او و به دنیا آمدنش (به قول خود ساعدی بر خشت افتادنش) در تبریز شروع میکند و با استفاده از انواع متریال تصویری از عکسهای کمتر دیده شده گرفته تا فایل صوتی مصاحبه او با تاریخ شفاهی هاروارد و گفتههای دوستانش در دورههای مختلف زندگی، روندی زندگینامهای را دنبال میکند.
تکیهی «آزادی و دیگر رنجها» بر دوران زندگی ساعدی در تبعید است (30 دقیقه از 50 دقیقه وقت این مستند) و زندگی سیاسی او. امری که معمولاً در آثاری که در داخل ایران نوشته یا ساخته میشوند به دلایل قابل حدس از آن صرفنظر میشود. گفتگوها با همفکران سیاسی و نویسندگان ایرانی ساکن خارج از کشور به خوبی مرتب شدهاند و استفاده از نامههای ساعدی که پر از گله و شکایت و عدم رضایت و ناراحتی او از زندگی در خارج از ایران هستند تاثیر عاطفی عمیقی روی بیننده میگذارد.
همسر او میگوید آنها در سالهای آخر درون خانه خود زندگی میکردند نه در پاریس و دوستی میگوید وقتی زیباییهای پاریس را به ساعدی نشان میداده با این پاسخ روبرو میشده که این زیباییها به او ربطی ندارد چون آنجا وطنش نیست. عمق دلتنگی و بحرانی که ساعدی دچارش شده بوده از لابلای این مستند پیداست.
مستند شیرین سقایی با ویدئویی خانگی از ساعدی در آلمان/1984 آغاز میشود که ساعدی با کلامی شیرین شعری کلاسیک را با دو لهجه متفاوت به میل خود تغییر میدهد. شیرینی کلام او و تلخی سرنوشتش و روزگاری که در هنگام فیلمبرداری خانگی همین ویدئو داشته بیننده را درگیر میکند. پایان فیلم هم با همین ویدئوست که چند لحظه قبل از سکانس آغازین را نشانمان میدهد. مستند شیرین سقایی هرچند بیرون از کشور و برای تلویزیون ساخته شده اما یک سروگردن از شش مستند دیگر این مقاله بالاتر ایستاده است.
آزادی و دیگر رنجها ساختهی شیرین سقایی / 1398 / 52 دقیقه
«گفتگو با سایه» ساخته خسرو سینایی / درباره صادق هدایت
سه استادِ ادبیات و تاریخ و سینما درباره #صادق-هدایتصادق هدایت (۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراهِ محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. تحقیق میکنند و قصد نگارش کتابی درباره او را دارند. در فضایی پر رمز و راز در یک جلسه احضار روح شرکت میکنند و بچهای که قرار است واسطه این احضار روح باشد اعداد نامفهومی به زبان میآورد. از جمله «چهار» پشیز و «دو» عباسی.
«گفتگو با سایه» فیلمی است که میتوان در رده مستند-داستانی آن را طبقهبندی کرد با اندک صحنههایی از نوع مستند-بازسازی. سینایی در این مستند (که با همکاری حبیب احمدزاده نوشته شده) روی رازهایی از زندگی هدایت تمرکز میکند. ارتباط او با دختری به نام ترز در فرانسه که اولین و آخرین ارتباط او با یک زن در زندگیاش است، تاثیرپذیری او از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان که در نامههایش به دیدن آثاری از این سینما (از گولم تا مطب دکتر کالیگاری و نوسفراتو) اذعان کرده و استاد سینما تکههایی به وضوح مشابه این نوع سینما در آثار او پیدا میکند (و معلوم نیست چرا این همه استاد ادبیات را میآزارد) و خودکشی او و درنهایت کشف رمز این 2 ها و 4 ها در آثار هدایت.
مشکل اما اینجاست که هیچکدام از این کشفیات (که بعضاً کشفیات حداقل قابل اعتنایی هستند) آن همه رمز و رازی که قرار است در فیلم داشته باشند را ندارند. ضعف صحنههای داستانی و بهخصوص بازیهای بسیار بد بازیگران در این صحنهها (که گاهی به فاجعه پهلو میزند) به کار ضربه زیادی زده. از این حیث «گفتگو با سایه» فیلمی شده که نتیجه تحقیقات آن جالباند اما دنبال کردن آنها در فیلمی فاقد جذابیت کسالتبار میشود.
«گفتگو با سایه» ساختهی خسرو سینایی / 1384 / 91 دقیقه
سهگانه «سرد سبز»، «اوج موج» و «جام جان» کاری از ناصر صفاریان / درباره فروغ فرخزاد
«جام جان» نخستین اثر این سهگانه است و اختصاص به شعر و داستان فروغ دارد. زندگی ادبی او. دومین مستند این سهگانه «سرد سبز» است که به زندگی و بهخصوص مرگ این شاعره میپردازد. مرگی که در عنفوان جوانی (32 سالگی) و در اوج کارنامه ادبی او و بهترین سالهایش اتفاق افتاد و ادبیات ایران را خزان کرد. سومین و آخرین بخش این سهگانه «اوج موج» نام دارد که به کارنامه سینمایی و تئاتری فروغ و کارش در استودیو گلستان میپردازد.
«جام جان» که مدتی از انتشار آن جلوگیری شده بود، شامل تصویرهایی پیش از آن دیدهنشده از شعرخوانی فروغ فرخزاد است و مستندی است مصاحبهمحور (مثل دو مستند دیگر این سهگانه)
در «سرد سبز» مجموعه قابل توجهی از اطرافیان فروغ و دوستان و اهل ادبیات درباره زندگی او صحبت میکنند که از این بین مصاحبههای مادر فروغ و کاوه گلستان بیش از دیگران جلب توجه میکند. موقعیت آنها و میزان راحتیشان جلوی دوربین به فیلم کمک کرده است. ازدواج اول فروغ با پرویز شاپور، همکاری او با گلستان و عشقی که میانشان جریان داشت، به فرزندی گرفتن یک کودک و بزرگ کردن او و سرانجام تصادفش در محله دروس که منجر به مرگش شد از موضوعات اصلی این فیلم است.
درمورد مستند «اوج موج» آنچه بحثهایی پیرامون آن برانگیخت ارائه کردن نسخهای متفاوت از فیلم «این خانه سیاه است» فروغ بود که با نسخه قبلی تفاوتهایی داشت که هرچند اندک بود اما اعتراض سخت ابراهیم گلستان را باعث شد. صفاریان لحنی گزارشی برای این مستند انتخاب کرده و اجرای گفتار متن را هم به احمدرضا احمدی سپرده است. این خانه سیاه است تنها تجربه سینمایی فروغ نیست. نقشی در کنار سیاهیلشکرهای ایتالیایی در آن کشور بازی کرده و در دوران طلایی دوبله فارسی در ایتالیا کار کرده است و در استودیو گلستان هم حرفههای متعددی را در کمک به مستندهای آن استودیو تجربه کرده است.
7 فیلم مستند درباره 7 نویسنده