سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

۴۸ ساعت راه تا نقطه‌ی بلاتکلیفی

۴۸ ساعت راه تا نقطه‌ی بلاتکلیفی


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

پدرکشی نوشته‌ی ملاحت نیکی روایت دو روز از زندگی دختران دانشجویی است که از شهر‌های مختلف به تهران آمده و در فضای پساانقلابی هر کدام دغدغه‌ها، مشکلات و البته آرمان‌های خودشان را دارند و سرنوشت خاص خودشان را هم پیدا می‌کنند. ما تقریبا از سرنوشت هیچ‌کدام از دختران به‌طور کامل آگاه نمی‌شویم، اما تمامی آن‌ها در سرگردانی و نوعی بلاتکلیفی مشترک هستند. نویسنده خواسته است با برجسته کردن این بلاتکلیفی روز‌هایی را بازسازی کند که از پس یک دوران پر شر و شور آرمان‌خواهی از راه رسیده‌اند.

پدرکشی

نویسنده: ملاحت نیکی

ناشر: نیماژ

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۹۲

پدرکشی نوشته‌ی ملاحت نیکی روایت دو روز از زندگی دختران دانشجویی است که از شهر‌های مختلف به تهران آمده و در فضای پساانقلابی هر کدام دغدغه‌ها، مشکلات و البته آرمان‌های خودشان را دارند و سرنوشت خاص خودشان را هم پیدا می‌کنند. ما تقریبا از سرنوشت هیچ‌کدام از دختران به‌طور کامل آگاه نمی‌شویم، اما تمامی آن‌ها در سرگردانی و نوعی بلاتکلیفی مشترک هستند. نویسنده خواسته است با برجسته کردن این بلاتکلیفی روز‌هایی را بازسازی کند که از پس یک دوران پر شر و شور آرمان‌خواهی از راه رسیده‌اند.

پدرکشی

نویسنده: ملاحت نیکی

ناشر: نیماژ

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۹۲

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

۱

یادآوری اتفاقاتی که طی چند سال رخ داده‌اند، در زمان محدود به مدد وضعیت تروماتیکی که وجود دارد، فرمی کمابیش آشنا در رمان است. این یادآوری به‌ویژه وقتی قرار است راهی به آینده بگشاید و بدون اینکه آشکارا بیان شود، توضیحی برای آینده (احیانا زمانی که رمان خوانده می‌شود) نیز ارائه دهد، اهمیت بیشتری می‌یابد. رمانی که با اتکا به اتفاقات سیاسی و اجتماعی شناخته شده نوشته می‌شود که جزئیات برخی از آنها برای خواننده مشخص است و جامعه‌ای که مخاطب اصلی اثر است احیانا هنوز با پیامد‌ها آن اتفاقات دست و پنجه نرم می‌کند، رمانی با کارکرد‌های سیاسی است. نویسنده‌ی چنین اثری روی لبه حرکت می‌کند، چرا که بخشی از جذابیت اثرش را کنجکاوی برای یافتن جواب این سوال تضمین می‌کند که چه اتفاقی افتاد که بعد سال‌ها هنوز زندگی ما از اتفاقاتی تاثیر می‌پذیرد که یا اصلا در رخ دادن آن‌ها نقشی نداشته یا نقشی گنگ و مبهم داشته‌ایم؟ زمان که بگذرد ممکن است تاثیر حوادث گذشته کمرنگ و کمرنگ‌تر شود. وقتی این اتفاق بیفتد سوال مطرح شده موضوعیت خود را از دست می‌دهد. پس چنین رمانی اگر بخواهد ماندگار شود باید چیزی بیشتر از جواب این سوال را در چنته داشته باشد.

۲

پدرکشی نوشته‌ی ملاحت نیکی روایت دو روز از زندگی دختران دانشجویی است که از شهر‌های مختلف به تهران آمده و در فضای پساانقلابی هر کدام دغدغه‌ها، مشکلات و البته آرمان‌های خودشان را دارند و سرنوشت خاص خودشان را هم پیدا می‌کنند. ما تقریبا از سرنوشت هیچ‌کدام از دختران به‌طور کامل آگاه نمی‌شویم، اما تمامی آنها، چه ناهید که به نوعی شخصیت محوری روایت است، چه دخترانی که به فکر یادگیری مهارت‌های چریکی برای اعزام به فلسطین هستند، چه دختری که دنبال خواهرش می‌گردد که گویا در حادثه‌ی سینما رکس مرده، اما نمی‌خواهد این واقعیت را بپذیرد، چه دختری که راهی ترکیه است و چه دختری که هم‌اتاقی‌اش او را لو می‌دهد تا ماموران کمیته دستگیرش کنند، همگی در سرگردانی و نوعی بلاتکلیفی مشترک هستند. نویسنده خواسته است با برجسته کردن این بلاتکلیفی روز‌هایی را بازسازی کند که از پس یک دوران پر شر و شور آرمان‌خواهی از راه رسیده‌اند.

روز‌های پس از انقلاب ۵۷ تا زمان آغاز جنگ هشت ساله ایران و عراق دورانی است که بسیار مورد توجه تاریخ‌نگاران، فعالان و کارشناسان مسائل سیاسی و نویسندگان قرار می‌گیرد. اهمیت این دوران این است که نظمی کهنه از بین رفته و جامعه در تدارک ایجاد نظمی نوین است. گروه‌ها و دسته‌های مختلف تلاش می‌کنند سهم بیشتری از نظم نوین ببرند و این تلاش همان‌طور که هم‌چنان آرمان‌خواهی افراد و گروه‌های انقلابی را زنده نگه داشته، به ستیز‌های دامنه‌دار و اغلب خشنی نیز دامن زده است. شهروندان در چنین زمانه‌ای بلاتکلیف هستند، هر چند هر دسته و گروهی که تلاش می‌کند بیشترین سهم را از نظم نوین داشته باشد، از شهروندان می‌خواهند تکلیف خود را روشن کنند.

تناقض غریبی که به وجود آمده در مورد ناهید که در داستان پدرکشی بیشترین قسمت روایت‌ها مربوط به اوست با گذشته‌ای پیوند خورده که یادآوری آن برای او تحقیر آمیز است. ناهید پدرش را که راننده خطی است در کودکی از دست داده. پدر او مانند بسیاری از دیگر رانندگان رشت تحت امر و حمایت فردی به نام کبلایی است و او معمولا بعد مرگ رانندگان، خانواده‌ی آنها را تحت تکفل می‌گیرد، هر چند بهای این تکفل تن دادن به خواسته‌های اوست. کبلایی از جمله کسانی است که نیرو‌های لباس شخصی را برای سرکوب انقلابیون بسیج می‌کند. او بعد انقلاب فراری است. فرار او به بهای برداشته شدن حمایت او از بسیاری آدم‌ها از جمله ناهید و مادرش تمام شده است. ناهید حالا در تهران و در شرایطی که همه‌چیز معلق است، هم‌چنان در کش‌وقوس است که کبلایی ناپدید شده را دوست خود بداند یا دشمنش. این تناقض برای او البته به نسبت دوران بچگی کمتر شده اما او به یاد می‌آورد که به هر حال در بزرگسالی وقتی دانشجو بوده هم از حمایت‌ها مستقیم و غیر مستقیم کبلایی برخوردار بوده است. مساله‌ی او بیش از آن‌که با قیم خودش باشد با «قیم‌پذیری» است و همین موضوع است که در او نسبت به مادرش که فردی قیم‌پذیر است، حس تنفر ایجاد می‌کند. ناهید به‌صورت اتفاقی کبلایی را در تهران می‌بیند. تصمیم آنی‌اش این است: او را به انقلابیون لو می‌دهد.

می‌توان چنین برداشت کرد که نویسنده از کنار هم قرار دادن حوادثی که در سطح کلان رخ داده و حوادث شخصی، می‌خواهد بر نوعی مسئولیت‌پذیری فردی یا حداقل لزوم آگاهی و کنش‌مندی و نقش آن در ساختن سرنوشت یک جامعه تاکید کند. کشور، انقلابی را تجربه کرده است. شاهی که به نوعی خود را قیم جامعه می‌دانسته از سریر قدرت پایین کشیده شده. حالا تکلیف چیست؟ آیا همه چیز درست می‌شود؟ این سوالات را ناهید در بعد فردی هم از خود می‌پرسد: پدرم برای کبلایی کار می‌کرده. او جانش را توی این کار از دست داده. کبلایی ما را تحت تکفل گرفته است، اما حمایت او مشروط به این شده که مادرم خودش را در اختیار او قرار دهد و بشود یکی از احتمالا چندین و چند زن صیغه‌ای او. این وضعیت تحقیرآمیز سال‌ها بر روح من زخم زده و مرا شرمگین کرده است.

ناهید وقتی نسا، زنی که از کارخانه اخراج شده و برای خودش بساطی خیابانی راه انداخته و چای می‌فروشد را می‌بیند مادرش را به یاد می‌آورد و آرزو می‌کند کاش او هم مثل این زن وقتی شوهرش مرد، چادرش را به کمر می‌بست و جای اینکه تحت حمایت کبلایی در بیاید، کار می‌کرد و خرج خودش و بچه‌اش را می‌داد. ناهید از اینکه مادرش این کار را نکرده از او متنفر است و وقتی کبلایی را لو می‌دهد، نویسنده احساساتش را این‌طور بیان می‌کند: «کاش حب فراموشی هم بود و ناهید آن را بالا می‌انداخت تا به چیزی فکر نکند. به خودش فکر نکند. به کاری که کرده فکر نکند. اصلا در تمام عمر کارش را به یاد نیاورد، به هیچ کس هم چیزی نگوید. اصلا چطور بگوید؟ به مادر چطور بگوید؟ بگوید که همه چیز تمام شده. بگوید هیچ سایه مرئی و نامرئی‌ای دیگر روی سرت نیست مادر. بگوید سال‌ها چشم انتظاری و حضور سایه مرئی پدر و سایه نامرئی کبلایی تمام شد. بگوید من تمامش کردم، حالا شاید بتوانیم با هم سر قبر پدر برویم و گریه کنیم.»  (ص. ۸۸)

کبلایی ساقط شده از قدرت به نوعی نماد همان نظم کهنه‌ای است که از بین رفته و مدعیان ایجاد نظم نوین را به ستیز باهم واداشته است. در پایان داستان پدرکشی ناهید توی اتوبوسی است که از تهران به رشت می‌رود. خواننده نمی‌داند سرنوشت او چه می‌شود یا حتی دنبال چه سرنوشتی می‌رود. از میان دخترانی که قصه‌ی زندگی‌شان در حدود ۹۰ صفحه تعریف می‌شود، همگی مثل ناهید هستند. نویسنده قرار نبوده آن‌ها را از نقطه‌ی بلاتکلیفی به جایی روشن برساند، بلکه شخصیت‌های رمان در پایان ۴۸ ساعتی که داستان در آن می‌گذرد بیش از پیش بلاتکلیف و سرگردان هستند، هر چند ممکن است کیفیت این سرگردانی متفاوت شده باشد.

 سرگردانی و بلاتکلیفی با ماندن اتوبوس تهران – رشت توی جاده برجسته شده. اتوبوس گازوئیل تمام کرده و بر لبه‌ی یک دره ایستاده است. بازگشت قابل تصور نیست و ادامه دادن راه هم بستگی به اتفاقاتی دارد که در آینده می‌افتد. این همه راهی که طی شده انگار فقط توهمی از پیمودن بوده است. این همه راه طی شده آدم‌ها را به نقطه‌ای رسانده که در بهترین حالت می‌تواند نقطه‌ی شروع باشد. ناهید مرزی را که مادرش نتوانسته یا نخواسته بود رد کند، رد کرده است. او پدر خوانده‌اش را لو داده و به این شکل گفته است من قیم نمی‌خواهم، اما می دانم که رها شدن از بند قیمومیت تازه اول راهی مه‌آلود و پر فراز و نشیب است. اینکه عاقبت کار چه خواهد شد بر ناهید معلوم نیست، اگر چه می‌توان گفت حالا بعد از سال‌ها که از زمان روایت داستان می‌گذرد، همه چیز بر ما معلوم است. آن پیام سیاسی که نویسنده در پی منتقل کردن آن است از توازی این نادانی و فهم حاصل می‌شود. ما می‌توانیم قضاوت کنیم که راه رفته درست طی شده یا نه.

۳

انقلابی که سال ۵۷ در ایران به وقوع پیوست به عنوان یکی از حوادث مهم سیاسی قرن بیستم موضوع بسیاری از رمان‌های فارسی قرار گرفته. از احمد محمود، سیمین دانشور و رضا براهنی گرفته تا عباس معروفی، رضا قاسمی و بسیاری از نویسندگان جوان‌تر به اتفاقات قبل و بعد این انقلاب پرداخته‌اند. جدای از  رویکردی که هر یک از این نویسندگان به این رویداد تاریخی دارند، هرکس شیوه‌ی متفاوتی برای روایت خود برگزیده است. هر چند پدرکشی هم به دلیل حجم کم و هم به دلیل ساختاری تا حد زیادی به داستان بلند شباهت پیدا می‌کند تا رمان، اما ردپای نگاه و ادبیات سیمین دانشور بیش از هر کدام از نویسندگانی که به آنها اشاره شد در اثر ملاحت نیکی دیده می‌شود. شاید اگر در پدرکشی خرده‌روایت‌هایی که لزوما مرتبط با ناهید نیست، بسط پیدا می‌کرد بیشتر و بیشتر شبیه آثاری چون جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان می‌شد. این مهم به ویژه به‌دلیل برجسته شدن بلاتکلیفی و سرگردانی شخصیت‌های داستانی در این آثار و نوشته‌ی ملاحت نیکی بیشتر جلوه می‌کند؛ شباهتی که البته از استقلال و ویژه بودن پدرکشی چیزی کم نمی‌کند.

  این مقاله را ۱۲ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *