پشت میز نشینها
این مقاله را ۶ نفر پسندیده اند
معنای شغل کارمندی در یک قرن اخیر فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده. گاهی بر صدر نشسته و زمانی هم به ذیل آمده. روزگاری بود که داشتن شغل کارمندی آرزوی بسیاری از افراد بود، کارمندی مترادف بود با یک شغل بیدردسر، با دریافتی مشخص در هر ماه و ضمانت بازنشستگی و حقوق مادامالعمر. چه بسیار خانوادههایی که فرزندانشان را به داشتن یک شغل کارمندی وادار میکردند، و چهبسا هنوز هم بکنند! اما کارمندی در دنیای ادبیات اغلب با نگاهی انتقادی و منفی مواجه شده. کارمندی مترادف بوده با تن دادن به ریاکاری و تملق برای ترفیع گرفتن، اسیر چنبره بروکراسی شدن، تهی شدن از معنای واقعی کار و مسخ در روزمرگی. آوردن کلمه مسخ در دنیای ادبیات ما را سریع به یاد داستان مسخ میاندازد. داستان معروف کافکا که اتفاقا شخصیت اصلی آن کارمند مفلوکی است که بیشترین نگرانیاش از حشره شدن، نرسیدن به محل کارش است. به قول نویسنده مطلب زیر، مسخ داستانی خانوادگی است با چاشنی قصههای کارمندی. نمیشود از شخصیت کارمندی در داستانها گفت و یادی از چخوف نکرد. نویسندهای که منتقد سرسخت زندگی کارمندی بود. بسیاری از داستانهای کوتاه چخوف درباره کارمندهاست و با طنزی ظریف از شیوه زندگی و کار آنها انتقاد میکند. مطلب زیر تعدادی از داستانهای کوتاه چخوف را با این موضوع بررسی میکند. آیا زندگی کارمندی برای خود کارمندان خوشایند است؟ شاید یکی از مهمترین دغدغههای زندگی کارمندی، نگرانی ازدست دادن شغل باشد. واقعهای که ممکن است با دلایل مختلف، به بهانه تعدیل نیرو یا عدم رضایت کارفرما دامن کارمندان را بگیرد. دغدغههای زندگی کارمندی، خیلی وقتها آدمها را تبدیل به موجوداتی ریاکار میکند که برای حفظ جایگاهشان به خیلی چیزها تن میدهند. کتاب کار از همین دغدغهها میگوید. حالا که صحبت از دغدغههای زندگی کارمندی شد خوب است که به مهمترین نگرانی یک کارمند اشاره کنیم، نگرانی از دست دادن شغل. داستان تبر به همین موضوع میپردازد، به سیستمی که با عدم امنیت شغلی میتواند از یک کارمند یک جنایتکار بسازد. نگاه به زندگی کارمندی در دنیای داستانهای فارسی هم دستکمی از نمونههای خارجی ندارد. نویسندگان ایرانی هم دنیای کارمند جماعت پرداختهاند و اغلب تصویری تلخ و کسالتبار از آن ترسیم کردهاند. زهرا ملوکی در این مطلب به بررسی تصویر کارمند در چند داستان معاصر فارسی پرداخته. البته این روزها نسل جوان به سمت کسبوکارهای شخصی میروند. اغلب افراد دیگر دوست دارند از وضعیت کارمند شرکت یا سازمانی بودن خارج شوند و داخل یک استارتاپ شوند. اما آیا این شکل کار تفاوت زیادی با کارمندی دارد؟ یا آنقدر که از دور جلوه میکند، فضای کاری شادمانه و پرموفقیتی به همراه دارد؟ کتاب استیو جابز غلط کرد با تو که توسط یک نویسنده ایرانی نوشته شده، درباره همین موضوع نوشته است. نظر شما درباره زندگی کارمندی چیست؟ آیا با کتابی آشنا هستید که تصویر شاد و موفقیتآمیزی از زندگی کارمندی ارائه دهد؟ پشت میز نشینها















یک دیدگاه در “پشت میز نشینها”
چه پرونده جالبی