در گرامیداشت روز جهانی زن
از ابتدای حرکت حقطلبانه زنان در جهان و ایران بیش از یکصدوپنجاه سال میگذرد و در این تقاضای برابریخواهی، قانونی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با همتایان مردشان تاکنون مباحث جدیای مطرح شده اما با این وجود، تکاپوی زنان نشان از شرایط نامطلوب پیش رو دارد. اگرچه ما در ایران و در دهههای اخیر با از دست دادن دستاوردهای گذشته به وضوح عقبگرد کردهایم! ولی در برخی از کشورهای جهان زنان توانستهاند با مشکلات و موانع بسیار، بخشی از مطالبات خود را تحقق بخشند.
از ابتدای حرکت حقطلبانه زنان در جهان و ایران بیش از یکصدوپنجاه سال میگذرد و در این تقاضای برابریخواهی، قانونی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با همتایان مردشان تاکنون مباحث جدیای مطرح شده اما با این وجود، تکاپوی زنان نشان از شرایط نامطلوب پیش رو دارد. اگرچه ما در ایران و در دهههای اخیر با از دست دادن دستاوردهای گذشته به وضوح عقبگرد کردهایم! ولی در برخی از کشورهای جهان زنان توانستهاند با مشکلات و موانع بسیار، بخشی از مطالبات خود را تحقق بخشند.
روز جهانی زن
به یاد زنانی که دمی چند به ذهن و زندگانی ما روشنی بخشیدند.
از ابتدای حرکت حقطلبانه زنان در جهان و ایران بیش از یکصدوپنجاه سال میگذرد و در این تقاضای برابریخواهی، قانونی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با همتایان مردشان تاکنون مباحث جدیای مطرح شده اما با این وجود، تکاپوی زنان نشان از شرایط نامطلوب پیش رو دارد. اگرچه ما در ایران و در دهههای اخیر با از دست دادن دستاوردهای گذشته به وضوح عقبگرد کردهایم! ولی در برخی از کشورهای جهان زنان توانستهاند با مشکلات و موانع بسیار، بخشی از مطالبات خود را تحقق بخشند.
متاسفانه در کشور های خاورمیانه از جمله ایران زنان مطالبهگر هم چنان با مردان غیرمنعطف در حاکمیت و هوادارانشان در چالش هستند. همواره در کشورهای جهانسوم این جنبش صرفنظر از انگیزهی آن خطری علیه حکومت و قدرت تلقی میشود. فلسفه شکلگیری روزی برای زنان از دل ستمی که بر آنان میرفت سربرآورد. بدین معنا که هربار زنان برای دستیابی به حقوق حقه خود بپا میخواستند، یا به آتش کشیده شده و یا دستگیر و روانه زندان میشدند. مانند زمانی که کارگران زن در یک کارخانه پوشاک در نیویورک در اعتراض به شرایط سخت و غیرانسانی کار و دستمزد کم خود اقدام به اعتراض کردند، صاحبکار آنان را در کارخانه حبس کرد و مشخص نشد که به چه دلیل آن مکان آتش گرفت و عده زیادی از زنان سوختند.
همچنین در شوروی سابق زنان کارگر با شعار نان و صلح در اعتراض به جنگ جهانی اول به خیابان آمدند، اجتماع آنان نیز به خشونت کشیده شد اما این اعتراضات بود که جرقه اولین موج قیام علیه دولت بلشویک را دامن زد.
این گذشتههای تلخ، عدهای از زنان فعال را در کشورهای مختلف به تکاپو واداشت تا در دفاع از حقوق زنان کارگر اقداماتی انجام دهند. با تلاش زنان آشنا به مشکلات به مرور تغییراتی در نحوه استخدام و همکاری با زنان در سطح جهانی پدیدار شد. از جمله مزد برابر در مقابل کار برابر با مردان و یا مرخصیهایی چون زایمان، شیردهی، بیماری و … را کسب کردند.
در همین ایام زنانی که نسبت به امتیازاتی که باید به زنان به طور عام داده میشد، آگاهی بیشتری داشتند، اقداماتی انجام دادند و فرصتهای برابر اقتصادی، حقوق قانونی برابر، حقوق باروری، مراقبت از کودکان، بیمه برای کار خصوصا بیمه بیکاری و جلوگیری از خشونت علیه زنان و… بر قوانین کار افزوده شد.
با توجه به تلاشهای خستگیناپذیر و مستمر زنان برای حقوق و برابری در رویدادهای مختلف، نهایتا سازمان ملل متحد هشت مارس 1977 را روز جهانی زن اعلام کرد. این روز در بسیاری از کشورها گرامی داشته میشود، جشن میگیرند و حتی تعطیل رسمی اعلام میکنند اما در ایران تجمع زنان به مناسبت این روز همواره توسط پلیس و نیروهای حکومتی به خشونت کشیده شده و به دستگیری و ضرب و شتم عدهای از فعالین این حوزه انجامیده است.
اینک به بررسی دلایل مخالفت دولتهای غیردموکراتیک با پذیرش مطالبات زنان میپردازیم. همچنین میپرسیم زنان چه باید بکنند تا از باور جنس دومی رها شوند؟
از آغاز مطرح شدن حقوق زنان در سطح جهانی، نظریهپردازان از ابتدا رویکرد تکبعدی به مشکلات زنان داشته و معیارها و شاخصها حول یک محور تعریف میشده است. حال آنکه با توجه به تنوع زیستی و منطقه جغرافیایی و همچنین جایگاه متفاوت زنان، گوناگونی مسائل و دغدغههای آنها، این مشکلات در لایههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و … نیاز به تجزیه و تحلیل چندبعدی دارد و تبیین چندعاملی در این حوزه احساس میشود. امروزه بحث محیط زیست و اکوسیستم نیز بسیار جدی مطرح شده و زنان میتوانند در تصحیح روند آن نقش مهمی ایفا کنند.
جامعه ایران از یک سو با نسل جدیدی از دختران و زنان مواجه است که روابط سنتی را به چالش کشیدهاند و خواهان رویکردی متفاوت در سیاستگذاریها و تصمیمگیریها هستند. همچنین حذف قوانین تبعیضآمیز در قانون اساسی از خواستههای به حق زنان است. از دیگر سو زنان در مواجهه با تکنولوژی و وسایل ارتباطات جمعی، با موضوعاتی مواجه شدهاند که به طور مستمر در حال تغییر بوده و باورهای گذشته را به چالش میکشند. دیدگاههایی که گاهی درک درستی از برابری مطرح شده از سوی جنبشهای زنان را ندارند و همچنان زنان را در خانه و در نقش سنتی فرزندپروری میخواهند و به تفکرات مردسالارانهای که هر روز به دنبال یافتن راهی جدید برای به خانه بازگرداندن زنان هستند، خدمت میکنند.
با این همه به مدد همین تکنولوژیهای فراگیر، شبکههای مجازی، زنان تحصیلکرده و دستیابی آنان به اطلاعات روز و آگاهی از آنچه که نمیخواهند، مبارزات هر روزه زنان و جنبش مستقلشان را میتوان دید. رویدادهای اخیر نشان از تحرک زنان و زنده بودن همین جنبش دارد. وجود فیلمهای عمیق و آگاهیبخش و رشد قابل توجه نویسندگان، نمونه دیگری از تلاش زنان برای بیان مشکلاتشان و رساندن مطالباتشان به گوش نیمهی دیگر شهروندان کشور است.
حضور حداکثری زنان در دانشگاهها، ادارات و سمتهای بالا و یا در حوزه کارآفرینی اعم از کارآفرینی اقتصادی، اجتماعی و هنری از دیگر معیارهای قابل تعمق است. ورود زنان به مراکز علمی و دستیابی به یافتههای علمی، فنی و حتی فتح فضا توسط آنان را نمیتوان نادیده گرفت اما عدم توجه به حقوق بشر و کرامت انسانی زنان در ایران به وضوح قابل دیدن و شنیدن است.
از یک سو، شوربختانه جنگ قدرتهای بزرگ در خاورمیانه، آوارگی، فقر، بردگی، تجاوز، شکنجه، سنگسار، اسیدپاشی و… زنان را در شرایط دشوار قرار داده است. از سوی دیگر نسل جوان القاعات سنتی و ایدئولوژیکی منسوخشده را برنمیتابد. در ایران در دهههای گذشته، مباحث مربوط به زنان بسیار جدیتر از قبل مورد واکاوی قرار گرفته است، به گونهای که در جامعه جریانهای جدیدی به نام فمینیسم چهره نشان داده است. درواقع مسئولین با به صحنه آمدن گروههایی از فمینیستها و دیدگاههای متفاوت از مفهوم آزادی، عدالت و برابری، با پدیدهای نو و غیرقابل تصور مواجه شدند.
تا جایی که برخی از فمینیستهای مسلمان، اتفاقات داخل ایران را حاصل قرائتی جدید از اسلام میدانستند. زنان چپگرا که عمدتا از بنیانگذاران محافل زنانه بودند، اقدام به تدوین مسائل نظری این محافل کردند. فمینیستهای سوسیالیست نیز نقشی تعیین کننده در نقد و ارتقاء گرایشهای مختلف در این جنبش ایفا کردند. اگرچه گرایشهای دیگری نیز وجود دارند ولی فراگیر نشدند.
کشور ایران خواسته یا ناخواسته به رغم فرهنگ مدرنیته و تحتتاثیر شرایط فرهنگی_اجتماعی حاکم بر کل جهان، الگوهایی را در زمینه حضور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی زنان پذیرفته است و در برخی از موارد به باور عمومی تبدیل کرده است.
با اشاره مختصر به فعالیتهای متاخر زنان ایران، باید یادآور شوم که زنان دست از تلاش بر نمیدارند و به راه خود ادامه میدهند. هر چند که موقعیت کنونی بس دشوار و طاقتفرساست. زنان در حال تجربه شکلهای متنوعی از توجیه در مورد دولت اقتدارگرا هستند. ولی هر نوع تسلیحاتی بکار بگیرند و هرچه باشد همان چیزی است که زندگی ما را تهدید میکند.
با علم به اینکه دولتها بنا به ماهیت ذاتیشان از هر گونه اصلاحاتی ناتوان هستند، خصوصا در مورد رفع ستم از زنان؛ به آنچه باید اذعان کرد این است که تغییرات ضروری تنها به دست خود زنان حاصل خواهد شد، نه از جانب نمایندگان دولتهایی که حاضرند بنا به دستور حاکمان، تفنگها را رو به هرکس که حاضر به سازش نباشد بگیرند. در مورد اینکه ما زنان چگونه علیه ساختار آسیبزای دولت اقدام کنیم، خود نیاز به بلوغ افراد جامعه و درک مشکلات زنان از طریق افزایش آگاهی و آموزش در میان آنان دارد.
اگرچه همچنان زنان تحتتاثیر پروپاگاندای تفکرات مردسالارانه هستند و خوانشهای سنتی از مفاهیمی همچون خانواده کماکان استیلای این تفکرات را ارزشگذاری میکند؛ اما میبایست ساختارهایی همچون دولتها که به این نگرشها دامن میزنند، بازارزشگذاری شوند. با اینکه تفاوتهای بسیاری در سیستمها و روشهای دولتها وجود دارد، اما زیانهای این دولتها اعم از دموکراسیخواه، لیبرالیسم، سوسیالیسم و… باید بازخوانی مجدد شود.
ما زنان ایران برآنیم که مفهوم برابری زنان در همه اشکال آن را به آزمون بگذاریم و اطمینان داریم که این مفاهیم مقدر، نقشی تعیینکننده در آینده زنان ایفا میکند. اصطلاح برابری زنان باید در مقابل انواع اقتدارطلبی و دگماندیشیهای دولتها قرارگیرد، این موضوع در واقع آری گفتن به آزادی و شان بشر است. این بیان حاکی از آن است که هیچکس نباید با تهدید یا زور بر کسی دیگری فرمان براند. این موضوع از سوی دیگر به معنای آن است که زنان میتوانند امور جاری خود را بر اساس منافع مشترک، عقلانیت و خلاقیت با یکدیگر انجام دهند و بسازند.
ما باور داریم که هر زن تنها گوینده مشروع مشکلات خویش است و به طرزی محرمانه و خودمانی از ستمی که بر او رفته آگاه است. از همین رو میتواند و باید از پس آنچه که به تغییر شرایط و ارتقاءاش کمک میکند، برآید.
ما زنان راه رهایی و راهحل محتوم این زمانه را یک جنبش به سوی رهایی از سلطه تفکرات مردسالارانه میدانیم و همچنین باور داریم که زنان نباید از بقایای ساختاری که تحت سلطه این نوع از تفکرات است پیروی کنند، بلکه باید خود مبدع روشها و ساختارهای جدید باشند (این موضوع شامل دولتها هم میشود). ما زنان باید دولتها را با همه دستگاهها و ساختارهای بروکراتیکش، نیروهای نظامی را با تمامی کشتارها و تقلاهایش برای دخالت در زندگی خصوصی مردم، نهادهای به ظاهر قانونگذار و در باطن سرکوبگرش را به چالش بکشیم. ما زنان میبایست جسارت به پرسش گرفتن همه چیز را داشته باشیم تا جایی که اگر لازم باشد حتی به چالش کشیدن مفروضات خودمان را.
دو نوع کنش در جنبش آزادسازی زنان وجود دارد: یکی گروههای کوچک محلی، سازمانیافته برحسب اراده زنان و بپا خواسته برحسب آگاهی است. این نوع کنش در بهترین حالت شیوه معناداری از دست و پنجه نرم کردن با ستم را در سطح فرد پیش میبرد. روابط و پیوندهای معنادار انسانی از دل همین اجتماعهای کوچک بیرون میآیند که هزاران درد مشترک آنها را به هم پیوند میدهد. این گروهها تحت فشار نیازهای ملموس و حقیقی و فارغ از بار سنت توخالی سر برمیآورند و حیات پیدا میکنند و سپس ناپدید میشوند.
دیگری، کنش به شیوه مشارکتی است و گروههایی از زنان با گرایشها و طیفهای مختلف اجتماعی را دربرمیگیرد که در مسیر خط و مشیهای خاص بر روی فعالیتهاشان تمرکز میکنند. البته این زنان مشکلات بسیاری را به جان میخرند تا ستم وارد شده به دیگر زنان را در برنامهها بازتاب دهند. آیا تلاش زنان برای ایجاد شکل گویایی از زیستن در دایره حقیقت و احیای حس مسئولیتی فراتر از جامعهی بیتفاوت و بیاعتنا، واقعا نشانه گامهایی برای نوعی بازسازی اخلاقی نیست؟
این اجتماعهای آگاه، پویا و باز، به نوعی دولت موازی را تشکیل میدهند و نوعی پیشگامان ابتدایی و الگوی نمادین از ساختارهای سیاسی معنادارتری هستند که در آینده پایه و اساس جامعهای بهتر را پایهریزی خواهند کرد. شاید بی آنکه خودمان خبر داشته باشیم درست در همین جا و در همین زندگی ما، رمز برخی مشکلات گشوده شوند و بیسروصدا منتظر لحظهای خواهند بود که خوانده و فهمیده شوند. پرسش واقعی این است که آن آینده درخشان، همیشه تا این اندازه از ما دور خواهد بود؟
ما زنان احساس میکنیم بهترین روش برای آن که در قبال همه نبردهای رهاییبخش صادق باشیم این است که مستقیما با ستمی که بر ما رفته برخورد کنیم. و باید بیاموزیم که روی انگیزههامان کار کنیم و یاد بگیریم که محدودیتهای رفتاریمان را کنار بگذاریم. همان محدودیتهایی که جامعه بر ما تحمیل کرده است.
باید بدانیم که هر یک از ما زنان یک جنبش منفرد هستیم که دست در دست هم عمل میکنیم. افرادی که همدیگر را میشناسند و صمیمانه به هم اعتماد دارند میتوانند کنشهای مختلف را پیش ببرند و خط و مشی جمعیشان را به اجرا بگذارند. هر یک از ما به عنوان اعضای یک گروه، بدون رهبر در سطحی برابر از توان، دست به مشارکت می زنیم و از همین رو کارکرد سلسله مراتبی قدرت را نفی میکنیم. در جنبشی حضور نخواهیم یافت که در آن یک رهبری مشخص مسیر آن را برایمان تعیین کند. خودمان نقشه راه را تعیین خواهیم کرد. نمیگذاریم که به ما جهت بدهند و به جای ما حرف بزنند و در نهایت ما را دلسرد کنند.
ما باور نداریم که حضور و یا غیبت جنبش زنان به معنای اتمام کارایی ماست. روحیه زنان بسیار بزرگتر از آن است که از جانب جنبش هدایت و دستکاری شود. گروههای کوچک که به نوبه خود دست به عمل میزنند و درباره کنش خود تصمیم میگیرند، بیان منطقی زنان جنبشی هستند. این موضوع مانع از آن نمیشود که گروههای مختلف با همدیگر بر سر پروژهها یا نشستهای مختلف همکاری نکنند.
در پایان لازم است خاطرنشان کنم اگرچه گاهی عرصه سخن در مورد زنان به پایان میرسد و واژه ها خاصیت و قدرتشان را از دست میدهند، امیدها ناامید شده، نشاط میمیرد و کلام بیاثر و بیثمر میشود اما این آتش نهفته در درون زنان روزی به شعلهای بدل خواهد شد و خانمان بیعدالتان را خواهد سوزاند.
فاطمه فرهنگخواه
اسفند 1402
مطالعات زنان