سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

خرده‌جنایت‌های زناشوهریِ تولستوی‌ ها

خرده‌جنایت‌های زناشوهریِ تولستوی‌ ها

 

حالا و ۱۳۰ سال بعد از انتشار سونات کرویتسر٬ نویسنده فاینانشال ریویو سراغ واکنش همسر تولستوی به آن رمان جنجالی رفته است. به نظر می‌رسد در خانه تولستوی‌ها بیش از یک نویسنده زندگی می‌کرده است اما این نویسنده دوم سوفیا تولستایا زیر سایه همسر نامدارش قرار گرفته. سوفیا به خاطر ملاحظات خانوادگی پاسخش به سونات کرویتسر را هیچ‌وقت منتشر نکرد. این دست‌نوشته‌ تا سال ۲۰۰۰ حتی در روسیه هم منتشر نشده بود. در خانه تولستوی‌ها چه خبر بود؟

حالا و ۱۳۰ سال بعد از انتشار سونات کرویتسر٬ نویسنده فاینانشال ریویو سراغ واکنش همسر تولستوی به آن رمان جنجالی رفته است. به نظر می‌رسد در خانه تولستوی‌ها بیش از یک نویسنده زندگی می‌کرده است اما این نویسنده دوم سوفیا تولستایا زیر سایه همسر نامدارش قرار گرفته. سوفیا به خاطر ملاحظات خانوادگی پاسخش به سونات کرویتسر را هیچ‌وقت منتشر نکرد. این دست‌نوشته‌ تا سال ۲۰۰۰ حتی در روسیه هم منتشر نشده بود. در خانه تولستوی‌ها چه خبر بود؟

 

 

کتابی که زن تولستوی در پاسخ به او نوشت
مترجم: راضیه شاهوردی

لئو تولستوی در رمان سونات کرویتسر، قصه‌ی زمین‌داری را تعریف می‌کند که در سفری با قطار درباره‌ی نفرتش از رابطه‌ی جنسی، زنان و ازدواج صحبت می‌کند و در مونولوگی طولانی، برای همسفرانش تعریف می‌کند که چگونه به‌دلیل شکی که به رابطه‌ی همسرش با یک ویولونیست داشته، او را با نفرت به قتل رسانده است.
در دادگاه جرم او را قتل ناموسی تشخیص داده‌اند و تبرئه شده است. این داستان در واقع یک مانیفست طولانی است:‌ زمین‌دار مانند دریانوردهای کهنه‌کارِ از سفربرگشته که مدام مشغول تعریف کردن خاطرات‌شان هستند، عقاید افراطی‌اش درباره‌ی سکس و ازدواج که منتهی به قتل همسرش شده را بازگو می‌کند، اما در عین حال طلب بخشش می‌کند.

سونات کرویتسر در سال ۱۸۸۹ منتشر شد، اما خرید و فروش آن در روسیه ممنوع بود و تنها به شکل مخفیانه دست‌به‌دست می‌شد. سوفیا، همسر تولستوی از انتشار کتاب وحشت کرده بود، چرا که خوانندگان، این رمان کوتاه را تصویری صادقانه از زندگی زناشویی تولستوی می‌دانستند. سوفیا احساس می‌کرد که این داستان، آخرین ذرات عشق آن‌ها را نیز نابود کرده است.

حالا پس از سال‌ها، به لطف انتشارات ییل،‌ جوابیه‌ی پرشور سوفیا برای اولین بار به انگلیسی در اختیار ماست.

سوفیا دو رمان کوتاه دیگر نیز در پاسخ به همسرش نوشت، که تا سال ۲۰۰۰ حتی در روسیه نیز منتشر نشده بودند. او سوگند می‌خورد که هرگز به همسرش بی‌وفا نبوده و در اعتراض به تحقیرآمیز بودن رمان همسرش و اینکه روایت او هیچ ارتباط واقعی با تجربه خودش به عنوان یک دختر جوان نداشت، قصه را از دید خودش نوشت. اما خانواده و دوستانش به او توصیه کردند که کتاب را منتشر نکند، در نتیجه این داستان بلند در آرشیو او ماند و زیر غبار مدفون شد.

 

واریاسیون‌های سونات کرویتسر به ترجمه و تفسیر مایکل کاتز، استاد بازنشسته‌ی آمریکایی در رشته‌ی ادبیات روسی، متشکل از سه رمان است که برای اولین بار همراه یکدیگر منتشر می‌شوند. پیوست این مجموعه شامل بخش‌هایی از سونات کرویتسر است که سوفیا در حاشیه‌ی دست‌نوشته‌های خود آورده بود تا آن‌ها را رد و تکذیب کند. علاوه بر این، در این مجموعه چکیده‌ای از خاطرات روزانه، اتوبیوگرافی و نظرات تعدادی از فرزندان این زوج نیز آمده است.

درباره‌ی تولستوی‌ها مطالب زیادی نوشته شده که در اغلب آن‌ها سوفیا به شکل زن غرغرویی تصویر شده که شایستگی همسری نابغه را نداشته و قادر به درک نظریات پیامبرگونه‌ی وی نبوده است. اما خاطرات روزانه‌ی وی، بعدها هم‌دردی فمینیست‌هایی چون سیمون دوبووار و دوریس لسینگ را برانگیخت.

نوشته‌های تازه‌منتشرشده‌ی این زوج (مانند داستانی مهجور از تولستوی به نام زن‌کُش) موضع کسانی را تقویت می‌کند که معتقدند سوفیا یک زن باهوش مظلوم و یک نویسنده‌ی جالب توجه بوده است.

تأسف‌برانگیز است که چرا همسران سایر نویسندگان از ادبیات داستانی استفاده نکرده‌اند تا روایت خودشان را از چنین وقایعی بازگو کنند. برای مثال، برتا لاوسون، همسر هنری لاوسون، مدت‌ها درگیر جدا شدن از همسرش بود یا نورا جویس، به‌جای اینکه مطلبی با مضمون «زندگی با چنین مردی غیرقابل تحمل است» بنویسد، سعی داشت از معشوقه‌ی همسرش، مالی بلوم انتقام بگیرد.

 

قصه‌های یک «پیر خرفت»

سوفیا برای رسالتش شرایط لازم را داشت. او که فرزند پدری پزشک بود، به فلسفه علاقه داشت و در عکاسی نیز پیشگام به حساب می‌آمد، حتی در اولین رمان کوتاه خود، شخصیت تولستوی را به علت غره شدن به ایده‌های دست دومش نقد می‌کند. علاوه بر این،‌ می‌توان رونویسی آثاری مانند جنگ و صلح و مکتوب کردن نسخه‌های اصلاح‌شده‌ی متعددی را که توسط همسرش به عهده‌اش گذاشته می‌شد، معادل شرکت در یک دوره‌ی پیشرفته‌ی داستان‌نویسی برای او دانست.

در هر دو رمان کوتاه سوفیا، شخصیت شوهر نسبت به نیازهای عاطفی و معنوی همسر خود نابیناست. در مقصر کیست؟ که بین سال‌های ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۴ نوشته شده، سوفیای بسیار زیبا، دلباخته‌ی یکی از دوستان شوهرش می‌شود که پس از سال‌ها از خارج از کشور برگشته و بخشی از نیازهای عاطفی وی (غیر از رابطه‌ی جنسی) را برآورده می‌کند؛ در دومی، آوازهای بی‌کلام نوشته‌شده در سال ۱۸۹۸، یک سوفیای عمیق‌تر عاشق پیانیستی می‌شود که در خانه‌ای ییلاقی در همسایگی‌شان زندگی می‌کند.

او دوست دارد که رابطه‌ای تمام و کمال با مرد داشته باشد، اما مرد همجنسان جوانش را ترجیح می‌دهد، زن نیز پس از چنین شکستی خودش را به آسایشگاه روانی معرفی می‌کند.

کنت تولستوی خودش را در هنگام ازدواج با سوفیا در سال ۱۸۶۲، «خرفتی پیر و بی‌دندان» توصیف می‌کند. او در آن زمان ۳۴ سال داشت و سوفیا ۱۸ ساله بود. لئو یک افسر نظامی زن‌باره بود و با دادن دفتر خاطرات خود به عروس باکره‌اش، می‌خواست به وی در این‌باره هشدار بدهد. او در این خاطرات با صراحتی سبعانه درباره‌ی سؤاستفاده‌های جنسی خود، از جمله باردار کردن یکی از سرف‌ها، صحبت کرده بود.

 

تحمل این موضوع برای سوفیا هولناک بود و واقعیتِ روابط زناشویی او را در ابتدا چنان منزجر کرد که می‌خواست دست به خودکشی بزند، چرا که فکر می‌کرد لئو نیازی به او و فرزندانشان ندارد. جرج برنارد شاو در این‌باره می‌گفت «هیچ تعجبی ندارد که صبر کنتس در حال اتمام بود.»

سوفیا نگاه عمیق تولستوی به روانشناسی زنان در آنا کارنینا را تحسین می‌کرد اما از اینکه نویسنده همین کتاب، «هرگز افکار و احساسات او (یعنی سوفیا) را در نظر نمی‌گرفت ناراحت بود».

این زوج در گذر سالیان تغییرات فراوان کردند. سوفیا از دخترکی بی‌تجربه به زنی مطمئن به جذابیت جنسی خود بدل شد و لئو، نویسنده‌ای که داستان‌هایش برای جهانیان زیادی باز و بی‌قیدوبند بود، طرفدار مسیحیتی رادیکال شد که عصاره‌ا‌ش در نام یکی از کتاب‌های تولستوی آمده است: سلطنت خداوند درون توست. البته کلیسای ارتدوکس که خدا را بی‌نیاز از چنین اصول جدیدی می‌دید، لئو را تکفیر کرد.

سوفیا در کتاب خود گیاهخواری همسرش را مسخره می‌کند. او با برنامه‌های شوهرش برای انصراف از دارایی‌ها و کپی‌رایت آثارش مخالف بود. برای تولستوی، رابطه‌ی جنسی فقط یک نیاز فیزیکی بود. او برای توضیح درباره‌ی سونات کرویتسر، مؤخره‌ای نوشت که در آن به مردم توصیه می‌کرد از رابطه‌ی جنسی خودداری کنند (خود تولستوی، ۱۳ فرزند داشت). از جایی به بعد دهقانان تبدیل به آرمان زندگی او شدند: تولستوی برای آنان مدرسه ساخت و در دوران قحطی به آن‌ها کمک کرد. علاوه بر این، نفوذی قابل توجه بر ماهاتما گاندی و جنبش مقاومت مسالمت‌آمیز او داشت.

برخی از استدلال‌های تولستوی صحیح بودند – مثل حمله‌اش به قراردادهای اجتماعی که زنان را مجبور به رفتارهایی برای به دام انداختن مردان می‌کرد – اما تولستوی به افراط‌گرایی تبدیل شد که قادر بود تاثیرات بیمارگونی بر خوانندگانش بگذارد؛ در یک مورد دهقانی رومانیایی پس از خواندن نطق طولانی تولستوی علیه رابطه جنسی، خود را اخته کرده بود.

 

خاطرات متنوع کودکی

موسیقی بتهوون، مندلسون و شوپن، نقشی اساسی در این داستان‌ها دارند. خانه‌ی تولستوی‌ها پر از آوای موسیقی بود: تا قبل از بدگمانی تولستوی به موسیقی، او و سوفیا در خانه دوئت پیانو اجرا می‌کردند. «کار موسیقی برانگیختگی و تحریک انواع احساسات جنسی است. کافی است همه‌ی اپراها، اپراهای کوچک، آهنگ‌ها و رمانس‌های کثیفی را در نظر بگیرید که در سراسر جهان روز به روز بیشتر رونق می‌گیرند، در آن صورت بی‌اختیار به این نتیجه می‌رسید که هنر معاصر یک هدف مشخص بیشتر ندارد – گسترش فساد تا جای ممکن.»

فرزندان وی اما نظرات متفاوتی درباره‌ی والدین خود داشتند. الکساندرا تا زمان مرگش در ۹۵ سالگی در نیویورک (سال ۱۹۷۹) از پدرش دفاع می‌کرد، در حالی که فرزند پسر این خانواده، لئو جونیور، در داستانی که در همین کتاب هم آمده، عقاید پدرش را مورد نقد قرار داد. او معتقد بود سوفیا «خرده استعدادی» دارد اما لئو بدون شک «ابله» است. ایکاترینا، دختر دیگر تولستوی‌ها، در پیش‌گفتاری، سوفیا را همسر و مادری شگفت‌انگیز می‌داند که در ۴۸ سال زندگی مشترک خانواده را خوشحال نگه می‌داشت. با این حال دختری دیگر به نام تاتیانا می‌گوید «تولستوی بودن، شگفت‌انگیز است.»

سوفیا ادعا می‌کرد که او بوده که لئو را قانع کرده تا نشان دهد شوهر داستان سونات کرویتسر درباره‌ی خیانت زنش اشتباه می‌کرده است. اگر این قضیه واقعیت داشته باشد، غیرمنطقی بودنِ طرحِ داستانی سونات کرویتسر هم توجیه می‌شود.  

 

با این حال، اگر سوفیا واقعاً او را قانع کرده باشد،‌ ادعایش که تولستوی علاقه‌ای به نظراتش نداشته، مورد تردید قرار می‌گیرد. و علاقه‌ی تعدادی از فرزندان تولستوی به پدرشان هم خط بطلانی است بر ادعای بی‌توجهی تولستوی به آن‌ها که توسط سوفیا مطرح شده است.

عجیب اینجاست که سوفیا در سال ۱۸۹۱ به تزار الکساندر سوم نامه نوشت و از او خواست تا ممنوعیت سونات کرویتسر را لغو کند چرا که این رمان نشان می‌دهد «تنها در ازدواج است که می‌توان پاک بود». او اضافه می‌کند از آنجایی که همسرش قصد دارد به کارهای دینی-فلسفی خود خاتمه دهد و برنامه‌هایی برای نوشتن داستان‌هایی مثل جنگ و صلح دارد، لغو ممنوعیت می‌تواند او را تشویق کند. تزار از این موضوع استقبال کرد و اجازه داد سونات کرویتسر در مجموعه آثار تولستوی چاپ شود.

لئو و سوفیا اشتراکات فراوانی داشتند:‌ هر دو احساس مالکیت نیرومندی نسبت به یکدیگر داشتند،‌ هر دو مغرور و به لحاظ جسمانی قوی بودند، اما زود از کوره درمی‌رفتند. سوفیا بیشتر اهل عمل و از لحاظ عاطفی آسیب‌پذیرتر بود. حالا سرانجام او فرصت پیدا کرده تا حرف بزند و نشان دهد که چرا هر دو، هریک به شیوه‌ی خودش، بدبخت بودند.

در رمان کوتاه تولستوی شاهد هراس او از فضاهای بسته هستیم، اما دو رمان کوتاه سوفیا ما را به همان ‌جایی می‌برند که بخش اعظم ادبیات روسی در آن اتفاق افتاده است: یک خانه‌ی ییلاقی یا داچای روسی. این دو رمان وجهی از شخصیت لئو واقعی را نشان می‌دهند که تنها سوفیا به آن آگاهی داشته است، نیرویی که تنها او قدرت پاسخ‌گویی به آن و مقاومت در برابرش را داشته است.

 

خرده‌جنایت‌های زناشوهریِ تولستوی‌ ها

منبع: سایت روزنامه‌ی فاینانشال ریویو Financial Review

مترجم: راضیه شاهوردی

نشانی اصل مقاله

  این مقاله را ۵۷ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “خرده‌جنایت‌های زناشوهریِ تولستوی‌ ها

  1. فخرالدین سیدی می گوید:

    سلام، صرف نظر از دو مورد غلط تایپی در متن که به جد نباید باشد، خواندن این مطلب باعث شد که من بعد از چهل سال دوباره بروم سراغ سونات کرویتسر و این کتاب را با اطلاعات تازه ای که از پسزمینه نوشتن کتاب به دست آورده ام، یکبار دیگر بخوانم با این امید که کتاب های سوفیا هم به فارسی برگردانده شود و من آنها را هم بتوانم بخوانم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *