خاطرات سفر یک زن قاجار (سفرنامه سوم)
چادر کردیم رفتیم تماشا
نویسنده: زهره ترابی
ناشر: اطراف
نوبت چاپ: ۱۵
سال چاپ: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۲۵۱
شابک: ۹۷۸۶۲۲۶۱۹۴۰۰۶
خاطرات سفر یک زن قاجار (سفرنامه سوم)
چادر کردیم رفتیم تماشا سفرنامهای در 251 صفحه از نشر اطراف است. کتاب اولین بار درسال 1397 منتشر و با استقبال زیادی روبهرو شد و طی شش سال به چندین چاپ رسید. چادر کردیم رفتیم تماشا، یکی از مجموعه سه جلدی با موضوع سفرنامههای قدیمی زنان است.
سه سفرنامه قدیمی از زنان شاهزاده قجری توسط سه نویسنده زن امروزی گردآوری و بازنویسی شدهاند. چون هر سه نوشته، سفرنامه حج هستند و در کتابخانه ملی با شماره مشخص شدهاند، نشر اطراف هرکدام را با اسمهای مختلف منتشر کرده. چادر کردیم رفتیم تماشا با ویرایش و تدوین زهره ترابی است. پژوهشگر این سفرنامه رسول جعفریان است.
جعفریان که در تاسیس کتابخانه، به خصوص کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران تجربه دارد، در کنار پژوهشهای مرتبط، مجموعه ده جلدی ارزشمندی گردآوری کرد که شامل هشتاد سفرنامه مرتبط به حج است. در این بین ظرایف و تفاوتهای نگاه زنان در سفرنامههایشان نظرش را جلب کرد.
زمانی که این سفرنامه را یافت، ابتدا کتاب را با عنوان نویسنده ناشناس منتشر کرد. در ادامه، تلاش باستانیپاریزی هم در شناخت نویسنده بیفایده بود، تا این که با کمک دوستی کرمانی به نام درست «عالیه خانم شیرازی» رسید.
در نبود شبکههای اجتماعی و ارتباطهای نه چندان زیاد صد سال پیش ایران، غیر از دانشمندان و محققین علمی، برای بقیه مردم مسافرت به بیرون از کشور تنها سه راه متداول داشت: سفر به همراه پادشاه/یا حاکم و هیئت همراه، جهانگردی و سفرهای زیارتی.
تنها بخش ممکن برای زنان، سفر به اماکن زیارتی بود.
اگرچه سفرنامه معیار و حجت زمان و مکان طی شده نیست اما نقش به سزا و مهمی در شناخت و درک و فهم مسیر سفر برای خواننده دارد. عمده سفرنامههای زیارتی موجود، توسط مردان نوشته شدند و اندک سفرنامههای موجود زنان نقش قطعه گمشدهای در بیان جزئیات سفرها را بازی میکنند، همچون دو روی سکه با دو نگاه متفاوت و مکمل یکدیگر.

چادر کردیم رفتیم تماشا از نظر قدمت، اولین سفرنامه دوره قاجار (ناصری) است. نسخه خطی آن در کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود که به مجموعه امام جمعه کرمان تعلق دارد و توسط نوهشان به دانشگاه اهدا شد.
کتاب دارای متن روان و سادهای نیست. در انتهای کتاب فهرستی از کلمات دشواری که امروزه رایج نیستند ارائه شدهاست. بنابراین در حین خواندن بارها باید به انتهای کتاب مراجعه کرد. البته معنی بعضی کلمات از قلم افتاده است مثل «درمان یک من نیم قران.» که من نه در فهرست انتها یافتم و نه در فضای اینترنت. ویراستار هم سعی کرده تا به متن سفرنامه وفادار باشد.
عالیه خانم شیرازی، زنی شجاع، مستقل، جسور، هنرمند و باهوش بوده، ساکن شهر کرمان که سفر حج خود را بدون همراهی همسر و فرزندانش در چهارم اردیبهشت 1271 از منطقه دولاب کرمان شروع کرده. سفرش را با همراهی حدود هفت نفر از مسیر خشکی و بیابانی به طرف بندر نایبند -فصل اول- و سپس از مسیر آبی به شهر بمبئی -فصل دوم- انجام داده.
سفرنامه دارای هشت فصل جداگانه است که هر فصل مربوط به یک جغرافیاست، مثلا فصل سوم از بمبئی تا مکه و فصل چهارم از رسیدن به مکه و مدینه را روایت میکند.
نه تنها سفر آبی تا بمبئی راحت و تمیز بوده بلکه حال و هوا و معماری شهر برایش جذابیت داشته. به تماشای جزئیات در موزهها، باغها و مکانهای اطرافش رفته. اما در ادامه، طی مسیر آبی از هند تا عربستان، سفر هر روز سختتر و سختتر شده.
قرنطینه ده روزه، شکستن سر و تاولهای پا، مریضی نوکر، مرگ همراه و مونسش، کم پولی … تجربههای تلخ سفرش بودهاند. با وجود همه سختیها و آه و نالهها از زیارتها و اجرای مناسک لذت برده. علاوه بر مشکلات شخصی، بدقلقی قاطرچی و شتردار، دزدی، باجگرفتن، شرایط نامساعد جوی، نبود امکانات پزشکی و مسیرهای ناامن، گویا یارهمیشگی سفر در آن زمان بودهاند.
در عتبات عالیات هم که قرار بوده آسوده باشد، به دلایلی خودش مانده و یک نوکر و یک همراه آبستن، که گرچه از جهاتی آزادی بیشتری پیدا کرده اما مجبور شده مسئولیت آنها را هم به عهده بگیرد.

کتاب از نظر ثبت اتفاقها، در واقع دارای دو بخش است؛ بخش اول سفرنامه حج و عتبات عالیات است که از کرمان تا رسیدن به تهران حدود شش ماه طول کشیده. بخش دوم روزنامهنوشت زندگی در تهران است که مدت هجده ماه میشود. بخشی که در ثبت وقایع تاریخی آن زمان و آشناکردن ما با اتفاقهای دربار قاجاری نقش بسیار مهمی دارد.
ویدئویی درباره کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا در آپارات وجود دارد که در یک ربع اول آن نوید جمشیدی گفتوگویی با پروفسور حسن امین درباره این کتاب انجام داده. دیدنش خالی از لطف نیست. این گفتگو را در (اینجا) ببینید.
عالیه خانم از بستگان دور ناصرالدین شاه است که نفوذ بالایی بر زنان و مردان درباری داشته. مدام به مهمانیها و مراسمهای رایج دعوت میشده، چادر سر میکرده و به تماشای زیارتگاهها، باغها، عمارتها و موزههای مختلف تهران میرفته.
از دیدار اولش با ناصرالدینشاه مینویسد که بسیار جالب و خواندنی است. تماشای ده شب تعزیه در تکیه دولت را تجربه میکند. شاهد و کمککننده در برگزاری مراسم ازدواج تعدادی از درباریها چون تاجالسلطنه، روشنفکر و نویسنده، نقاش و منتقد قاجاری بوده.
از متن کتاب:
« بنده هم جزو تماشاچیها ایستاده بودم. شاه گردش میکرد، تا رسید نزدیک من. نواب علیه خانم شاهزاده عرض کرد شاه این حاجی خانم کرمانی از مکه آمده، میخواهد شاه را زیارت کند، صبر کنید شما را ببیند. فرمودند به چشم. آمد نزدیک من. عینکش را برداشت، دستمال گردنش را باز کرد، سرش را آورد توی صورت من. از خجالت سر به سر انداختم. زود زود میگوید مرا نگاه کن، ببین من مقبول هستم یا نه. آخر نگاه کردم. آن وقت گفت چطورم. من هم عرض کردم ماشالله خیلی خوب و مقبول. فرمود دروغ میگویی، من مقبولی ندارم و رفت.»
جدا از ثبت جزئیات جذاب مراسمهای دربار، هنرهای مختلف شیرینیپزی، خیاطی و… به برپایی کارگاههای پشمدوزی هم در مدت اقامتش مشغول بوده. حضور پررنگش و کمکهایش به همه باعث شده تا سرانجام با خواهش و التماس موفق شود بقیه را به برگشتش به کرمان راضی کند. سفر به خانه هم به سختی با بیماری و عوضکردن چندباره چاروادار همراه بوده که چهل و شش روز طول کشیده.
بالاخره سفر عالیه خانم در 22 مرداد ماه 1273 به پایان میرسد.
اگر مایل باشید میتوانید اپیزود بیست و هفتم رادیو جولون را هم که درباره کتاب چادرکردیم رفتیم تماشا است، بشنوید.
خاطرات سفر یک زن قاجار (سفرنامه اول)
خاطرات سفر یک زن قاجار (سفرنامه دوم)
سفر
این مقاله را ۲۹ نفر پسندیده اند
یک دیدگاه در “خاطرات سفر یک زن قاجار (سفرنامه سوم)”
بسیار عالی.متنتون گیرا و گرم و قلمتون روان هست و همینطور انتخاب موضوع. لذت بردم👌