جلد کتابهای پلیسی و جنایی: دیروز و امروز
طراحی جلد کتاب نشانی و ویترین کتاب است و نقش مهمی در جلب نظر بیننده و خریدار کتاب دارد. اما این حوزه از صنعت نشر به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. سبک برخی از طراحیهای جلد به اندازهای اهمیت دارد که به تصویری از یک دوره تاریخی بدل میشود. امیدواریم این یادداشت کوچک فتح بابی باشد برای بحث دربارهی هنر خلق جلد کتاب و اهمیت آن.
طراحی جلد کتاب نشانی و ویترین کتاب است و نقش مهمی در جلب نظر بیننده و خریدار کتاب دارد. اما این حوزه از صنعت نشر به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. سبک برخی از طراحیهای جلد به اندازهای اهمیت دارد که به تصویری از یک دوره تاریخی بدل میشود. امیدواریم این یادداشت کوچک فتح بابی باشد برای بحث دربارهی هنر خلق جلد کتاب و اهمیت آن.
چند سالی است که توجه به ادبیات پلیسی و جنایی و کاراگاهی و از این دست در میان کتابخوانهای جدی هم رایج شده است. زمانی بود که سراغ کتابهای پلیسی را تنها باید در بساطهای کتابفروشی لالهزار و با چاپ و مترجم/نویسنده و روی جلد بسیار بازاری گرفت.
اما امروز اوضاع فرق میکند. امروز ناشرانی که آثار کافکا و همینگوی و تولستوی را منتشر میکنند، در کنار آثار کلاسیک ادبیات جهان، رمانهای جنایی و پلیسی هم منتشر میکنند و بحث دربارهی این گونه از ادبیات و تحلیل این رمانها از منظر ادبی و جامعهشناختی و فرهنگی رونق دارد. به عنوان نمونه میتوان به سایت و کانال تلگرامی «جناییخوانی» اشاره کرد که به معرفی و تحلیل ادبیات جنایی همت گماشته است.
البته جدی گرفتن ادبیات و هنر #عامه-پسند پیشینهای نسبتاً طولانی دارد. در سینما شاید بیشتر از ادبیات. فیلمسازان موج نو فرانسه قدر سینمای عامهپسند آمریکا را خوب میدانستند.
فرانسوا تروفو با #هیچکاک مصاحبهای طولانی کرد که در قالب کتابی حجیم منتشر شد و گدار در فیلمهایش از بازیگران و داستانهای سینمای عامهپسند استفاده میکرد و این طوری بود که ادی کنستانتین (بازیگر فیلمهای بازاری فرانسوی) شد قهرمان فیلم آلفاویل که با هر متر و معیاری فیلمی است روشنفکری و هنری.
اما در این یادداشت کوتاه میخواهیم صرفاً اشارهای بکنیم به تاثیری که این گونه تغییر نگاه به ادبیات جنایی روی طرح جلدهای این کتابها گذاشته است.
طرح #جلد اصل این کتابها از سبک سردر سینماها تقلید میکرد و بیمحابا خریدار را به خواندن داستانی پر از خشونت، ماجرا، خطر، خون و سکس دعوت میکرد. با رنگهای تند و ژستها و نگاههای اغراقشده. همین سبک بر روی جلد ترجمههای فارسی این کتابها هم یا تکرار میشد یا توسط هنرمندان ایرانی بازآفرینی میشد.
اما امروز به موازات این که این کتابها مخاطب متفاوتی را نشانه رفتهاند، سبک طراحی روی جلد آنها هم روشنفکرانهتر شده است. برای نمونه روی جلد کتاب واحدی را تصور کنید در فاصلهی زمانی پنجاهساله. تصویرسازی روی جلد کتاب #جاسوسی جان لوکاره، ۵۴ سال پیش (۱۳۴۴) و امروز.
آشکار است که جلد امروزی خیلی بیشتر به مذاق روشنفکری ادبیاتدوستی که میل دارد از «لذتهای گناهآلود» خواندن ادبیات پر از هیجان و خون بهره ببرد، تا هم از این لذت بینصیب نماند و هم خیلی آشکار به سنخ خوانندهی عامی که هیچ ابایی ندارد بپذیرد دنبال همین جنس میگیرد، فرو نغلطد.
در ضمن مقایسهی این جلدها اهمیت طراحی جلد را به ما یادآور میشود. این که دقت بر روی جلد کتابها تا چه اندازه میتواند ما را به محتوای آنها و همخوانی و ناهمخوانیشان با محتوا رهنمون شود. چقدر آدرس درست بدهد و چقدر وعدههایی که موقع خواندن کتاب برآورده نمیشوند. در یادداشتهای دیگری به جلد کتابهایی که این روزها منتشر میشوند بیشتر میپردازیم.