انقلاب دوم مجارستان
خوانندگان فارسیزبان شبشتین را با دومین كتابش، «انقلابهای 1989» میشناسند. «دوازده روز» كتاب اول این نویسنده است كه در آن با تلفیق تاریخنگاری و شگردهای داستاننویسی روایتی جذاب از انقلاب 1956 مجارستان به دست داده است. ما كه در ایران زندگی میكنیم عموماً مجارستان را ذیل كشورهای اروپای شرقی ردهبندی میكنیم، حالآنكه مجارها خوش دارند خود را در پیوند با اروپای غربی ببینند و از نظر جغرافیایی هم در اروپای مركزی قرار دارند. مجارها میانهی خوبی با روسها ندارند. روسها یک بار در قرن نوزدهم به اتریشیها كمک كردند و باعث شدند اولین انقلابشان شكست بخورد و یک بار هم بدون كمک اتریشیها دومین انقلابشان را شكست دادند.
دوازده روز
نویسنده: ویکتور شبشتین
مترجم: رحیم قاسمیان
ناشر: نشر مد
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۴۵۶
شابک: ۹۷۸۶۲۲۵۳۸۵۰۳۰
خوانندگان فارسیزبان شبشتین را با دومین كتابش، «انقلابهای 1989» میشناسند. «دوازده روز» كتاب اول این نویسنده است كه در آن با تلفیق تاریخنگاری و شگردهای داستاننویسی روایتی جذاب از انقلاب 1956 مجارستان به دست داده است. ما كه در ایران زندگی میكنیم عموماً مجارستان را ذیل كشورهای اروپای شرقی ردهبندی میكنیم، حالآنكه مجارها خوش دارند خود را در پیوند با اروپای غربی ببینند و از نظر جغرافیایی هم در اروپای مركزی قرار دارند. مجارها میانهی خوبی با روسها ندارند. روسها یک بار در قرن نوزدهم به اتریشیها كمک كردند و باعث شدند اولین انقلابشان شكست بخورد و یک بار هم بدون كمک اتریشیها دومین انقلابشان را شكست دادند.
دوازده روز
نویسنده: ویکتور شبشتین
مترجم: رحیم قاسمیان
ناشر: نشر مد
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۴۵۶
شابک: ۹۷۸۶۲۲۵۳۸۵۰۳۰
كتاب «دوازده روز»، نوشتهی ویكتور شبشتین نویسندهی مجارستانی، قصهی یكی از آن شكستهای قهرمانانهای است كه بسیاری از ملتهای زیر یوغ یكی دوتایش را در تالار افتخاراتشان دارند؛ مجارها دو تا انقلاب نافرجام داشتند. یک بار در سال 1848 شكست خوردند و یک بار در سال 1956. «دوازده روز» دربارهی این شكست دومی است.
انقلابهای نافرجامی مثل مال مجارستانیها معمولاً پیرنگی تكراری دارند: ملتی كوچک اما سرفراز، زیر فشار ستم و دیكتاتوری داخلی یا خارجی، (یا هر دو) پشتگرم یا دلخوش به حمایتهای خارجی، چند صباحی در شوری انقلابی قدرت را در دست میگیرند، یا به خیال خودشان گمان میكنند در دست گرفتهاند، یا به این باور میرسند كه قادر خواهند بود در دست بگیرند، و بعد واقعیت رخ مینماید، مستبدین و فاسدانِ قدرتمند، در آشكار و نهان با هم به توافق میرسند و قیامها به بیرحمانهترین شکل سركوب میشوند و آنچه باقی میماند سرخوردگیها و افسردگیها و ویرانیها و زندانیها و كشتهها و زخمیها و آوارهها هستند و البته دستاوردها. و كدام دستاوردها؟ یكیش اینكه وقتی ده – بیست – سی – یا پنجاه سال بعد قدرتها و استبدادها بر اثر بیكفایتی و فساد خودشان فرو میپاشند، این سو و آن سوی جهان كتابهایی چاپ شود و مقالههایی نوشته شود كه ریشههای آن فروپاشی را در این قیام و آن شورش بداند و آنوقت از استخوانها و نامهای هتک حرمت شده اعادهی حیثیت شود.
تاریخ مجارستان از آن دست تاریخهایی است كه بهش میگویند پر فراز و نشیب. آنها برای خودشان تاریخی هزار ساله قائلند كه از «آرپاد»، كسی كه قبایل مجار را متحد كرد، شروع میشود. مجارها تقریباً پانصد سال از این تاریخ را صرف حماسهآفرینیها و شكستهای قهرمانانه كردهاند. یک بار از عثمانیها شكست خوردند و مدتی هم زیر سلطهی خاندان هابسبورگ بودند و اتریشیها (و البته در سال 1867 با همین اتریشیها امپراتوری اتریش – مجار، را شكل دادند كه چندان نپایید و پس از جنگ جهانی اول فروپاشید.)
پس از جنگ جهانی اول و به موجب «پیمان تریانون»، مجارستان بیش از دو سوم خاک خود را از دست داد. دورهی كوتاه چند ماههای كمونیستی شد و پس از آن به مدت نزدیک به ربع قرن حكومتی فاشیستی را تجربه كرد كه در طول جنگ جهانی دوم با نازیها همكاری میكرد. در سال 1944 به باشگاه كشورهای تحت نفوذ شوروی پیوست و در سال 1989 به همراه باقی كشورهای بلوک شرق از این نفوذ رها شد.
بدنهی اصلی كتاب شبشتین شامل این بخشها است: پیشدرآمد، انقلاب، پیامدها.
در پیشدرآمد، شبشتین از سال 1944 میآغازد و از اشغال مجارستان توسط شورویها و اولین انتخابات آزاد و كمونیستی شدن تدریجی آن و اختلافات درونحزبی و بروز نارضایتیها. طی این فصل تصویری هم از اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مجارستان به دست میدهد و تاریخ مجارستان را هم به اجمال مرور میكند.
شبشتین پیشدرآمد كتاب را در روزهای اكتبر 1956 پایان میدهد: استالین مُرده است و عرصهی قدرت در مجارستان بیثبات است و مردم ناراضیاند و مقامات كرملین گوشِ دیكتاتور كوتولهی مجارستان، «ماتیاش راکوشی»، مشهور به «بهترین شاگرد استالین»، را كشیدهاند و دانشجویان و روشنفكران را شوری انقلابی فرا گرفته است و جهان غرب هم مردم مجارستان را تهییج میكند؛ بوداپست بشكهی باروت است.
در بخش بعدی، انقلاب، شبشتین از 25 اكتبر 1956 میآغازد؛ فردای روزی كه نیكیتا خروشچف در كنگرهی حزب كمونیست شوروی و در جمعی خصوصی، بَدِ استالین را گفت و این بدگوییها كه در محفلی خصوصی و در جهت مصارف داخلی و درون حزبی گفته شده بود، خیلی زود در كشورهای اقماری شوروی دردسر ایجاد كرد. در مجارستان، ماتیاش راكوشی، مجبور به واگذاری قدرت شد و مجارستان به مدت چند ماه عرصهی ناآرامیهایی شد كه به انقلاب انجامید؛ قیامی كه به بیرحمانهترین شکل ممكن توسط نیروهای شوروی سركوب شد و طی آن چندهزار نفر كشته شدند و بوداپست به ویرانه بدل شد.
البته انقلاب مجارستان پیامدهایی و آنجور که ما عادت داریم بگوییم، «دستاوردهایی» هم داشته است. مهمترین پیامدش این بود كه پس از آن جهانیان بیش از پیش از هیولاوشی استالینیسم و كمونیسم روسی آگاه شدند. یكی دیگر از مهمترین پیامدهایش هم این بود كه سیزده پاره آجر به ابتكار آرتور كوستلر، نویسندهی مجار تبار، به سفارت مجارستان در لندن پرتاب شد و فرانك ویزنر، یكی از چهرههای امنیتی آمریكا هم از «فقدان مجارستان» افسرده و الكلی شد و آخرش خودكشی كرد. البته مردم هم بعد از انقلاب جنایات عُمال را نبخشیدند اما فراموش كردند.
انقلاب مجارستان از این جهت نمونه است كه رهبری نداشت. قهرمانانش مردم معمولی بودند و پس از انقلاب هم اتفاق خاصی نیفتاد جز اینكه مستبدی ناكارامد رفت و مستبدی كارامد جایگزین شد كه به مرور احترام مردم را هم به دست آورد.
خوانندگان فارسیزبان شبشتین را با دومین كتابش، «انقلابهای 1989» میشناسند. «دوازده روز» كتاب اول این نویسنده است كه در آن با تلفیق تاریخنگاری و شگردهای داستاننویسی روایتی جذاب از انقلاب 1956 مجارستان به دست داده است. كتاب چهارصد و پنجاه صفحه دارد و به رغم آنكه با كاغذ بالكی چاپ شده است در ردهی كتابهای سنگین وزن قرار دارد، اما شبشتین كه روزنامهنگار هم هست، بلد است چگونه تاریخی بنویسد كه هم مستند و دقیق باشد و هم خوشخوان.
ما كه در ایران زندگی میكنیم عموماً مجارستان را ذیل كشورهای اروپای شرقی ردهبندی میكنیم. در بیشتر كتابفروشیها هم كتابهای نویسندههای بزرگ مجارستانی دارند زیر سنگینی آثار كلاسیک كتوكلفت روس لِه میشوند. حالآنكه مجارها خوش دارند خود را در پیوند با اروپای غربی ببینند و از نظر جغرافیایی هم در اروپای مركزی قرار دارند. مجارها میانهی خوبی با روسها ندارند. روسها یک بار در قرن نوزدهم به اتریشیها كمک كردند و باعث شدند اولین انقلابشان شكست بخورد و یک بار هم بدون كمک اتریشیها دومین انقلابشان را شكست دادند.
کتاب «دوازده روز»، تا آنجا كه میدانم اولین كتاب مُفصلی است كه به فارسی دربارهی مجارستان چاپ شده است. كتاب را كه خواندم آثار نویسندگان مجارستانی همچون ایشتوان اركنی و شاندور مالای و ماگدا سابو و نویسندهی محبوبم، لاسلو كراسنا هوركای، را از قفسهی «اروپای شرقی» برداشتم، شاید هم روزی تصمیم بگیرم برچسب «اروپای شرقی» را از روی قفسهی كتابها بردارم.
انقلاب دوم مجارستان