یادی از برتولت برشت: صورتحسابت را خودت جمع بزن!
۱۰ فوریه زادروز تولد برتولت برشت، از مشهورترین چهرههای تئاتر معاصر و از محبوبترین نمایشنامهنویسان در ایران بود. از منظر نشر کتاب، برشت در ایران جایگاه غریبی دارد. به جرات میتوان گفت همهی نمایشنامهها و آثار دیگر او را مترجمان مشهوری در دهه پنجاه به فارسی ترجمه کردند و با اقبال خوانندگان روبهرو شد. این اقبال البته مرتبط بود با جوّ روشنفکری چپگرایانهی آن دوران و قابلفهم است. اما آنچه غریب است به محاق رفتن عجیب اوست در دهههای اخیر، که بیارتباط نیست با جوّ روشنفکری غالب ضدچپ این روزگار. اما حتی جریانات فکری متمایل به چپ هم سخنی از برشت نمیگویند. برای آنها بدیو و سایر نظریهپردازان چپگرای امروزیتر مهمترند از برتولت برشت. برشت که بود؟
۱۰ فوریه زادروز تولد برتولت برشت، از مشهورترین چهرههای تئاتر معاصر و از محبوبترین نمایشنامهنویسان در ایران بود. از منظر نشر کتاب، برشت در ایران جایگاه غریبی دارد. به جرات میتوان گفت همهی نمایشنامهها و آثار دیگر او را مترجمان مشهوری در دهه پنجاه به فارسی ترجمه کردند و با اقبال خوانندگان روبهرو شد. این اقبال البته مرتبط بود با جوّ روشنفکری چپگرایانهی آن دوران و قابلفهم است. اما آنچه غریب است به محاق رفتن عجیب اوست در دهههای اخیر، که بیارتباط نیست با جوّ روشنفکری غالب ضدچپ این روزگار. اما حتی جریانات فکری متمایل به چپ هم سخنی از برشت نمیگویند. برای آنها بدیو و سایر نظریهپردازان چپگرای امروزیتر مهمترند از برتولت برشت. برشت که بود؟
هفتهی گذشته ــ ۱۰ فوریه ــ زادروز تولد برتولت برشت، از مشهورترین چهرههای تئاتر معاصر و از محبوبترین نمایشنامهنویسان جهان در ایران بود. از منظر نشر کتاب در ایران، برشت جایگاه غریبی دارد. به جرات میتوان گفت همهی نمایشنامهها و آثار دیگر او به فارسی ترجمه شده، در دههی پنجاه شمسی چاپ شده و با اقبال خوانندگان روبهرو شدهاند. انتشاراتیهای بزرگ مثل امیرکبیر و خوارزمی در کنار ناشران گمنامتر به انتشار کتابهای او میپرداختند و مترجمان بسیاری از مصطفی رحیمی، عبدالرحیم احمدی و م. موید دست به ترجمهی آثارش زدند. این اقبال البته مرتبط بود با جوّ روشنفکری چپگرایانهی آن دوران و قابلفهم است. اما آنچه غریب است به محاق رفتن عجیب اوست در دهههای اخیر. به یاد ندارم کار جدیدی از او منتشر شده باشد یا تجدیدچاپهای هرازگاهی برخی آثارش از جانب کسی اتفاق مهمی تلقی شده باشد. این هم البته بیارتباط نیست با جوّ روشنفکری غالب ضدچپ این روزگار. اما حتی جریانات اندیشهای متمایل به چپ هم سخنی از برشت نمیگویند. برای آنها بدیو و سایر نظریهپردازان چپگرای امروزیتر مهمترند از برتولت برشت؛ به طور کلی ادبیات نظری ترجیح دارد بر ادبیات هنری و نمایشنامهنویسی و شعر. اما این توضیح نیز قانعکننده به نظر نمیرسد. برشت یکی از نظریهپردازان بسیار پیگیر و جدی تئاتر و هنر نیز بود.
او را بنیانگذار «تئاتر حماسی» میدانند. البته این واژهی «حماسی» که آدم را یاد داستانهای پهلوانی کهن میاندازد گمراهکننده است. این «حماسی» ترجمهی «اپیک» است. اپیک دربرابر دراماتیک. تئاتری که تعریف میکند، در برابر تئاتری که نشان میدهد. «تئاتر غیرارسطویی» هم میگویند. تئاتری که در آن هدف نه غرق کردن تماشاگر در موقعیت آدمهای روی صحنه، بلکه تشویق او به اندیشیدن دربارهی این موقعیتهاست. احساس البته در تئاتر موردنظر برشت منتفی نیست؛ هر موقعیتی طبیعتاً دارای بار احساسی است. اما این تکههای احساسی تمام ماجرا نیستند، قرار نیست چنان در آن موقعیتهای احساسی غرق شوی که از منظر آدمهای درگیر آن موقعیت به ماجرا بنگری، بلکه باید بتوانی از آنها فاصله بگیری و دربارهی کارهای آدمها و تصمیمهایی که میگیرند قضاوت کنی.
برشت سخن مشهوری دارد با این مضمون که تئاتری که نشود در آن خندید، باید به آن خندید. او جای دیگری میگوید که وقتی کاراکتر روی صحنه گریهاش گرفته تماشاگر باید به او بخندد (به حماقتش) و وقتی او شاد است تماشاگر باید گریهاش بگیرد (از بیعقلیاش). از این منظر شیوهی بازیگری خاصی نیز مورد نظر برشت بود متناسب با همین گونه تئاتر روایتگر. و تکنیکهای متناسب با آن مانند شگرد «فاصلهگذاری» (امروز میگوییم «فاصلهگذاری برشتی») مانند حضور همسرایان که اتفاقاً از تئاتر یونان باستان گرفته شده است: گروهی از آوازهخوانان مرکب از بازیگران خود نمایشنامه یا دیگران که در طول نمایش هرازگاهی پیداشان میشود و اتفاقات روی صحنه را توضیح میدهند، تفسیر میکنند و آموزش میدهند. برشت ابایی نداشت نمایشنامههای خود را «آموزشی» بخواند.
برتولت برشت مارکسیست بود، اما مارکسیستی مخصوص به خود. بخصوص در زمینهی هنر و تئاتر. آثار و اندیشهی او گاهی فاصلهی صدوهشتاد درجه دارد با نوشتههای سوسیالیسم رئالیستی که مکتب هنری رسمی اتحاد شوروی بود. او اصلاً رئالیست نیست؛ ضدرئالیست است. او چپگرایی است خودویژه و همین او را برای بسیاری از هنرمندان و روشنفکران جذابتر میساخت. تئاتر او آموزشی است، اما تجربی هم هست. برای او فُرم اهمیت دارد، اما نه به خاطر خود فُرم، بلکه از منظر نوع تاثیری که بر مخاطب میگذارد. به هر رو، نمیتوان او را یک هنرمند سنتگرا دانست، برعکس اندیشیدن به فُرمهای تازه همیشه یکی از دغدغههایش بود. علاوه بر این، منظور او از آموزش تهییج و بازی با احساسات مخاطب نیست. او میخواهد مخاطبش را به اندیشیدن دربارهی جهان و جایگاه خود در جهان برانگیزد. به تماشاگر باج نمیدهد. به او میگوید اگر اوضاع نامطلوب است، تو هم در آن نقش داری. او مجیز «مردم» را نمیگوید، بلکه میگوید در موقعیتهای خطیر انسان آزاد است که بگوید «آری» یا بگوید «نه». در نمایشنامهی کوتاه آن که گفت آری و آنکه گفت نه، موقعیت واحدی دو بار تکرار میشود و مردی که در موقعیت خطیری قرار گرفته است یک بار «آری» میگوید و یک بار «نه». این موضع او را به اگزیستانسیالیستهایی مانند سارتر نزدیک میکند که انسان را در تصمیمهایی که میگیرد مختار و مسئول میدانند. آدم آدم است نمایشنامهای کمدی است دربارهی مردی به نام گالی گی که به زنش میگوید ماهیتابه را روی آتش بگذارد تا او برود از بازار ماهی بخرد و برگردد، اما چون آدمی است که «نه» نمیتواند بگوید، همراه ارتش استعماری سر از هندوستان در میآورد.
برتولت برشت شعر هم میگفت. گزیدهای از شعرهای او با ترجمهی بسیار خوب بهروز مشیری تحت عنوان من، برتولت برشت در سالهای دههی پنجاه شمسی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. او در شعرهایش نیز بر مسئولیت آدمها در کارهایی که میکنند و کارهایی که نمیکنند پای میفشارد. در عین حال شعرها از بار عاطفی نیرومندی در همدلی با آدمهایی که «در دورانی تیره به سر میبرند» بهرهمندند. چند نمونه از این کتاب:
دوران تیره
… شما، شمایی که از این موج، که ما را
به کام خود کشید؛ سر بر میآورید،
اگر از سستیهای ما سخن میگویید
از دوران تیرهی ما
ــ که خود فراسوی آنید ــ
نیز سخنی بگویید.
با وجود این، ما بیش از کفش، کشور عوض کردیم.
رفتیم،
سرخورده از هنگامهی نبردهای طبقاتی،
به جایی که فقط بیداد بود ــ بی هیچ شورشی.
و ما هنوز باور داریم:
نفرت، برضد دنائت لگام میگسلد،
و خشم، بر ضد بیداد،
فریاد را رساتر میکند؛ اما دریغا!
ما که میخواستیم پهنهی زمین را به خاطر مهر
بگشاییم،
خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما، شما، اگر در منزلگاهی هستید،
که انسان، یاور انسان است،
از ما به تأمل
یاد کنید!
هالیوود
هر بامداد، از پی روزی
به بازار میروم،
آنجا که دروغ میخرند.
و امیدوار،
خود را در صف فروشندگان،
جای میدهم.
کنار جاده
کنار جاده نشستهام.
راننده، چرخی را عوض میکند.
از آنجا که میآیم، دلبستهاش نیستم.
به آنجا که میروم، نیز دل نبستهام.
پس چرا ناشکیبا،
عوض کردن چرخ را مینگرم؟
در ستایش آموختن
… ای دوست، از پرسیدن شرم مکن!
مگذار که با زور پذیرندهات کنند.
خود به دنبالش بگرد!
آنچه را که خود نیاموختهای
انگار کن که نمیدانی.
صورتحسابت را خودت جمع بزن!
این تویی که باید بپردازیاش.
روی هر رقمی انگشت بگذار
و بپرس: این برای چیست؟
تو باید رهبری را به دست گیری.
برشت دو کتاب جالب هم دارد به عنوانهای داستانهای آقای کوینر و اندیشههای متی. این دو کتاب حاوی تکههای کوتاه لطیفهمانندی هستند، شبهگزینهگوییهایی که اندیشههای او را به طور فشرده بیان میکنند. این کتابها در شرایط نبودِ منابع دست اول مارکسیستی نقش مهمی در تربیت خوانندگان جوان بهخصوص حوزهی هنر و فرهنگ داشتند. این هم چند تکه از کتاب اندیشههای متی:
فکر کردن
مِتی به شاگردانش آموخت: فکر کردن رفتار و رابطهی انسان است با انسانهای دیگر و کمتر به سایر پدیدههای طبیعت ارتباط دارد. زیرا انسان همیشه از طریق بیراههای که به سوی انسانهای دیگر میگشاید به طبیعت میرسد. بنابراین، باید در برخورد با هر اندیشهای انسانهایی را در نظر آورد که فکر از آنها سرچشمه گرفته و به آنها متوجه شده است. …
ایام ناگوار
متی داستانی خواند به این شرح: مرد مبارزی وظیفهای به عهده گرفته بود که به ناچار به مرگ او میانجامید. در راه به سختی قامت خود را راست نگه میداشت. همراهِ او پرسید: میترسی؟ مرد گفت:
ــ بله میترسم.
ــ اگر میترسی چرا برنمیگردی؟
مرد جواب داد:
ــ ترس من مربوط به ضعف من است، ولی مرگم به اجتماع مربوط است.
متی میگفت: چه زمانهی بدی است که انسان نباید به ترس خود تسلیم شود. اما ای کاش مردان بسیاری به راه بیافتند برای اجتماعی که در آن کوششی که برای سعادت خود میکنیم در عین حال به سود جامعه باشد.
در ستمگری و تحمل ظلم
متی میگفت: تاکید بر اینکه نباید ظلم را تحمل کرد مهمتر از این است که مردم را به رعایت انصاف دعوت کنیم. آنها که امکان ستمگری دارند زیاد نیستند ولی آنها که ظلم را تحمل میکنند بسیارند. همدردی با دیگران که در عین حال همدردی با خود نباشد، قابلاعتماد نیست. اما به غم خوردن به حال خود که در عین حال همدردی با دیگران باشد، میتوان اعتماد کرد.
شرایط انقلاب
میاِنلِه میگفت: شرایط بسیاری باید فراهم باشند تا انقلاب در گیرد. اما او هیچ زمانی نمیشناخت که در آن کار انقلابی تعطیل باشد.
برتولت برشت در سال ۱۸۹۸ در شهر آگسبورگ آلمان به دنیا آمد. بعد از به قدرت رسیدن نازیها مانند بسیاری از روشنفکران آلمانی از کشورش گریخت و مدت قابلتوجهی از دوران تبعیدش را هم در آمریکا به سر برد، اما تلاشهای او برای کار در هالیوود به روش دلخواه خود به نتیجهای نرسید. بعد از سقوط حکومت نازی به آلمان شرقی بازگشت و در آنجا همراه همسرش هلنه وایگل گروه تئاتر خود را به نام «برلینر آنسامبل» بنیاد گذاشت و تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۶ در برلین کار و زندگی میکرد.
او با وجود اینکه از حکومت آلمان شرقی به طور کلی حمایت میکرد، انتقاداتی نیز به آن داشت و کلاً اندیشههایش بهخصوص در زمینه فرمهای تئاتری با دیدگاههای رسمی خوانایی نداشت. او را دشوار میتوان چون یک چپگرای ارتدکس تلقی کرد، در چپگرایی او تعقل در برابر پیروی کورکورانه ارزش بود و همین کافی بود او را از جریان رسمی و حزبی چپگرایی متمایز کند. با این همه او با وجود تصفیههای خونین استالینی همچنان نظام شوروی را تائید میکرد. او اساساً به ایدهی انقلاب و مبارزه اعتقاد داشت و اساساً آدم دوران دیگری بود. اما درک او از این همه در عین سادگی، از پیچیدگی جذابی برخوردار است که او را از هنرمندان رسمی نظام شوروی متمایز میکند. تاکید او بر تعقل، آموختن و اخلاقیاتی که تنها بر انصاف تاکید نمیکند بلکه بر عدم تحمل ظلم پای میفشارد، او را همچنان جذاب و آثارش را خواندنی نگاه داشته است.
برای آشنایی با اندیشهها و هنر نمایشنامهنویسی برشت این پنج نمایشنامه را اول بخوانید:
آدم آدم است / ۱۹۲۴-۱۹۲۶
استثنا و قاعده / ۱۹۳۰
زندگی گالیله / ۱۹۳۷-۱۹۳۹
ننه دلاور و فرزندانش / ۱۹۳۸-۱۹۳۹
دایره گچی قفقازی / ۱۹۴۳-۱۹۴۵
اطلاعات زندگینامهای بیشتر در لینک ویکیپدیای فارسی:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AA_%D8%A8%D8%B1%D8%B4%D8%AA