گناه کدام ماست؟
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودیسنگی بر روی بافه، آخرین کار علیمحمد افغانی است که نگارش آن در سال ۱۳۸۲ به پایان رسید. داستان در دورهی پهلوی در کرمانشاه رخ میدهد و درونمایهی اصلی داستان با فقر توده و واقعیت تلخ زندگی زنان در لایههای پایینی جامعه در آن سالها ارتباطی نزدیک دارد. داستانی اجتماعی که در آن به روایت دختری از سطح زیرین جامعه میپردازد که میخواهد حق خودش را بگیرد و از طبقهی خود بالاتر بیاید. آنهم در شهری کوچک که همه، یکدیگر را به نام میشناسند و درگیر سنتهای کهن هستند و کسی به ندرت تحصیلاتش را تا پایان دبیرستان ادامه میدهد.
سنگی بر روی بافه
نویسنده: علی محمد افغانی
ناشر: نگاه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۶۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۴۴۴
سنگی بر روی بافه، آخرین کار علیمحمد افغانی است که نگارش آن در سال ۱۳۸۲ به پایان رسید. داستان در دورهی پهلوی در کرمانشاه رخ میدهد و درونمایهی اصلی داستان با فقر توده و واقعیت تلخ زندگی زنان در لایههای پایینی جامعه در آن سالها ارتباطی نزدیک دارد. داستانی اجتماعی که در آن به روایت دختری از سطح زیرین جامعه میپردازد که میخواهد حق خودش را بگیرد و از طبقهی خود بالاتر بیاید. آنهم در شهری کوچک که همه، یکدیگر را به نام میشناسند و درگیر سنتهای کهن هستند و کسی به ندرت تحصیلاتش را تا پایان دبیرستان ادامه میدهد.
سنگی بر روی بافه
نویسنده: علی محمد افغانی
ناشر: نگاه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۶۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۴۴۴
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودیعلیمحمد افغانی را همه با رمان شوهر آهو خانوم میشناسند. رمانی در سبک رئالیسم-اجتماعی که به طور دقیق و موشکافانهای به سرگذشت زن ایرانی در لایههای پنهان جامعه نظر انداخته بود. این رمان که در زندان نوشته شده و در دههی چهل چاپ شد، شهرت زیادی برای افغانی به همراه آورد و در واقع سبک نویسندگی او را از همان ابتدا تثبیت کرد. پس از آن بیشتر آثاری که او نوشته در همان سبک و سیاقی است که شوهر آهو خانوم نوشته شده است. او که خود زادهی کرمانشاه است، موقعیت مکانی اغلب داستانهایش را هم همین شهر انتخاب کرده است.
سنگی بر روی بافه، آخرین کار علیمحمد افغانی است که نگارش آن در سال ۱۳۸۲ به پایان رسید. داستان در دورهی پهلوی در کرمانشاه رخ میدهد و درونمایهی اصلی داستان با فقر توده و واقعیت تلخ زندگی زنان در لایههای پایینی جامعهی مردسالار در آن سالها ارتباطی نزدیک دارد. این داستان که به ظاهر عاشقانه است از زبان پسری روایت میشود که به نوعی دلبستهی دختر کارگرِ پدرش است. او که پسر یک آسیابان است از کودکی با این فکر پرورده شده که قرار است بعد از رسیدن به سن خاصی با آن دختر ازدواج کند. از این رو، بین چیزی که قراردادی است و عشقی که در دل جوانش، آثارش را میبیند مردد است. اما همانطور که گفتم این لایهی رویی داستان است. سنگی بر روی بافه داستانی اجتماعی است که در آن به روایت دختری از سطح زیرین جامعه میپردازد که میخواهد حق خودش را بگیرد و از طبقهی خود بالاتر بیاید. آن هم در شهری کوچک که همه، یکدیگر را به نام میشناسند و درگیر سنتهای کهن هستند و به ندرت کسی تحصیلاتش را تا پایان دبیرستان ادامه میدهد.
«پسرهایش در کوچه خاکبازی میکنند و دخترش مثل همهی دخترها پشت در بسته در انتظار شوهر.» (ص۱۱) جیران، قهرمان زن داستان، در شرایطی که تنها انتظاری که از دختر میرود یافتن شوهر است پا از خانه بیرون میگذارد. سوار درشکه میشود. بلیط فروش سینما میشود. بعد از همهی این خط قرمزهایی که شکسته، به شهرداری میرود. خانه به خانه از مردم امضا جمع میکند. پیش افسرها میرود و خلاصه هرکاری میکند تا تپهی زبالههایی که جلو در خانهشان انباشت شده است را بروبند و به جایش گل بکارند. به روایت علیمحمد افغانی، چنان این کار در نظر اجتماع زشت به نظر میآید که دختر تقریباً برای همیشه طرد میشود. گو اینکه جنایتی بزرگ کردهاست و تنها با آب توبه، گناهانش جبران خواهد شد. «نام من جیران است که با جیم شروع میشود، اما فراموش نکن که جنایت هم با جیم شروع میشود.» (ص۱۱۶)
علت نامگذاری اثر، سنگی بر روی بافه، که کمی عجیب هم به نظر میرسد، در میانهی داستان، پس از آنکه جیران پیله را شکسته از خانه بیرون میزند، از زبان پدر راوی گفته میشود. راوی و خانوادهاش ناراحتند که چرا قبل از اینکه جیران به زعم خودشان به فساد آلوده نشده بود، او را به وصلت خود در نیاوردهاند. «برزگران در صحرا زمانی که با داس دستشان کشتزاری را درو میکنند، دستههای درو شده را که بافه میگویند فاصله به فاصله کنار میگذارند که باد نبرد. برای ما خرجی نداشت که سنگی روی بافه بگذاریم. گناه از من بود که حرفش را میزدم، عملش را نمیکردم.» (ص۵۰)
داستان پر است از واژهها و اصطلاحات محلی که معنیشان در پاورقی آمده است، مانند: شگرد، یسل کشیدن، قمرالی، کت ورم، چک و کمان، چنته، قپ زدن، چوب چفت، هوا بر کردن، تامارزو. همینطور ضربالمثلهای فراموش شده و رایج فارسی که به فراخور لحن و ویژگی شخصیتها از آن استفاده میشود. زبان اثر از این نظر که طفره نمیرود و مستقیماً و پیوسته قصهگو است، روان و پیش برنده است. اما با این حال پر از کلمات و افعالیست که در نثر امروزی زبان فارسی، چندان متداول نیستند؛ مثلاً نگریستم، محفوظ میداشتم، لب به سخن بگشایم و از این دست… از سویی دیگر، وقتی راوی شروع به صحبت از عشق و حالات درونی خود میکند، فضا به سانتی مانتالیسم پهلو میزند. چیزی که هست؛ همانطور که این داستانِ عشقی قدیمیست، زبان، شخصیتها و به طور کلی رمان ساختاری جدید ندارد، نمیتوان این اثر را به عنوان یک داستان نیمهبلند عاشقانهی جدید فارسی به حساب آورد، ولی میتوان گفت از لحاظ ساختاری همه چیز با هم در نظم و هماهنگی قرار دارد. خواننده، با یک اثر کلاسیک و همهفهم مواجه است که برای پیش رفتن با آن نیازی به کنکاش خاصی ندارد و از لحاظ ادبی، نکتهی قابل عرض یا خلاقیت ویژهای نشان نمیدهد، جز اینکه نویسنده در شناخت فرهنگی که از آن مینویسد زبردست است. افغانی، سرراست و شسته رفته به تعریف قصهاش میپردازد و پیام نهایی خودش را در لابهلای داستان و به خصوص در صفحات پایانی، (زمانی که جیران تصمیم میگیرد برای همیشه از آن شهر کوچک برود) به خواننده میگوید.
علیمحمد افغانی در یکی از مصاحبههایش گفته است که بیشتر رمانهایش را با الهام از یک بیت شعر می-نویسد. شاید مقصود او از نوشتن این داستان، این بیت از شعر فروغ فرخزاد باشد: «هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودال میریزد، مروارید صید نخواهد کرد.» جیران در نامهای که به جا میگذارد مینویسد:
« اگر بار گران بودیم رفتیم
اگر نامهربان بودیم رفتیم
شما با خانمان خود بمانید
که ما بی خانمان بودیم و رفتیم.» (ص ۱۵۹)