گزارشی از موزه هنرهای معاصر: مهدی سحابی
موزه هنرهای معاصر بعد از 3.5 سال بازگشایی شد. البته که این اتفاقی است در حوزه هنرهای تجسمی اما برپایی نمایشگاهی از آثار مهدی سحابی مترجم چیره دستی که با کار بزرگش در ترجمه «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست به یادآورده میشود؛ بهانهای شد تا سراغ موزه و البته سحابی برویم. در بخشی از بیانیه این نمایشگاه میخوانیم: «او انسانی چندوجهی است که نقش پررنگش در فضای تجسمی ایران زیر سایه خروارها فعالیت ادبیاش از دیدهها پنهان ماند.»
موزه هنرهای معاصر بعد از 3.5 سال بازگشایی شد. البته که این اتفاقی است در حوزه هنرهای تجسمی اما برپایی نمایشگاهی از آثار مهدی سحابی مترجم چیره دستی که با کار بزرگش در ترجمه «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست به یادآورده میشود؛ بهانهای شد تا سراغ موزه و البته سحابی برویم. در بخشی از بیانیه این نمایشگاه میخوانیم: «او انسانی چندوجهی است که نقش پررنگش در فضای تجسمی ایران زیر سایه خروارها فعالیت ادبیاش از دیدهها پنهان ماند.»
موزه هنرهای معاصر بعد از مدتها تعطیلی دوباره درهایش به روی اهالی تهران باز شده. موزه از فروردین 97 به خاطر تعمیرات اساسی و رفع عیوب تاسیسات ساختمان بسته بود و این تعطیلی وصل شد به تعطیلیهای مراکز عمومی به خاطر شیوع ویروس کرونا. حالا بازگشایی موزه حکم تجدید دیدار دارد. مهدی سحابی را بهانه میکنم برای دوباره پاگذاشتن به موزه و پایین رفتن از آن مارپیچ و و بعد سالنها و دالانها و راهروهای شیبدار. خود ساختمان و معماری موزه که نمایشگاهی دائمی است و حالا قدرش را بیشتر هم میدانم.
مهدی سحابی (1322 – 1388)
مهدی سحابی مترجم بود. اما فقط این نبود. بیش از هرچیزی نامش به خاطر ترجمه رمان سترگ «در جستجوی زمان از دست رفته» در یادها مانده. اما این تنها ترجمهاش نبود. این نمایشگاه بیش از هرچیز یادآوری دو جملهی بالاست. مهدی سحابی، و آنچه که بود. روزنامهنگار کیهان دهه پنجاه. وقتی از روزنامهنگاری بازماند، مترجمی با حوصله فراوان که قدم به قدم از کوههای بزرگ بالا رفت. وقتی در خیابانها غوغا بود، عکاس. همزمان با چوب و ترکیب مواد مجسمههایی خلق میکرد. دستی در نقاشی داشت و داستانهایی هم نوشت.
هرچند به خاطر برگردانش از پروست به خاطر آورده میشود، اما ایناتسیو سیلونه، فلوبر، ایتالو کالوینو، بالزاک و استاندال هم با ترجمههای او به فارسی درآمدند. اولین ترجمه او به سال 1352 برمیگردد. «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» در زمانی که روزنامهنگاری میکرد و سی سال داشت. پیش از انقلاب فقط دو کتاب ترجمه کرده بود و این ترجمهها در دهه شصت و زمانی که امرار معاش برای بسیاری از روشنفکران دشوار شده بود و امکان فعالیت در کارهای قبلی خود را نداشتند شدت گرفت. همان ابتدای نمایشگاه و پیش از آن که از راهروی حلزونی پایین بروید، تابلوهای کوچکی از 44 کتابی که او ترجمه کرده (البته دو مجموعه داستان خودش هم میان آنها هست) قرار گرفته است.
میتوانید ببینید بعضی سالها دو یا سه کتاب منتشر کرده و در روزگار کاغذ و خودکار، نمونههایی از پیشنویس ترجمههای او هم روی دیوار رفته. سحابی به دنبال کار پرزحمت و به یادماندنی که در برگردان «در جستجوی زمان از دست رفته» کرد، سراغ نویسندگانی مثل بالزاک و استاندال و فلوبر که ریشههای ادبی قرن نوزدهمی ادبیات فرانسه و پروست بودند هم رفت و کتابهایی هم درباره پروست ترجمه کرد.
خب، قصد و نیت برگزاری چنین نمایشگاهی البته نه فقط معرفی چهره مترجمی سحابی، که بیشتر معرفی سایر وجوه کاراکتر هنری او بوده است. در متن بیانیه نمایشگاه، که روی زمینه سفید بر دیوار گالری نوشته شده میخوانیم: «او انسانی چندوجهی است که نقش پررنگش در فضای تجسمی ایران در زیر خروارها فعالیت ادبیاش از دیده پنهان مانده است.»
از راهروی مارپیچ حلزونی که پایین بروید، حوض معروف روغن موزه هنرهای معاصر که اثر نوریوکی هاراگوچی هنرمند ژاپنی است را هم که ببینید، با کارهای دست و مجسمههای سحابی روبرو میشوید که اکثرا از پرندگان هستند. پر از رنگ، عمدتاً از چوب و پرندگانی که طوطیهای مناطق گرمسیری را به یاد میآورند.
کارهایی که شیطنت را به ذهن متبادر میکنند و من را به یاد نقلی که در مجلهای درباره او خوانده بودم میاندازد که گوینده از این گفته بود که سحابی برخلاف فضای جدی روشنفکری زمانش خیلی راحت علاقهاش به موسیقی پاپ سبک و سرخوشی ناشی از آن را ابراز میکرد.
بخشی از نقاشیهای او در همان گالری بزرگ ورودی اما اختصاص دارند به صحنههای تصادف. ماشینهای بزرگ و عمدتاً کامیونهای بنز به هم میخورند و نقاش، راوی این ضربه است و دفرمگی ناشی از آن. آدمها و آهنهایی که در هم فرو میروند. رنگها سردند و فضای تابلوها متوجه خشونت و ویرانی. آیا خاطرهای است شخصی؟ مصیبتی که برای نقاش روی داده؟ ترس اوست از ویرانی همه چیز در یک لحظه؟ بههرحال تعداد این نقاشیها اصلاً کم نیست. [این نقاشیها پیشتر در نمایشگاهی انفرادی با نام «ماشینهای قراضه» به نمایش گذاشته شده بودند]
کارهایی که با شعارنویسی کرده است هم در همین سالن روی دیوار رفتهاند. کارها رجوعی دارند به دهه شصت، زمانی که جامعه ما اشباع بوده از سیاست. یک انقلاب بزرگ به وقوع پیوسته، عدهای از کشور رفتهاند، عدهای شکست خوردهاند و روشنفکران عمدتاً به درون خانهها پناه بردهاند. دیوارها در شهر پر است از شعارهای موردقبول و شعارهای غیرموردقبول که پاک میشوند. رویکرد سحابی در این کارها اما به نظر سیاستگریزانه میرسد، نه انتقادی.
چون وقت کمی دارم، (نمایشگاه هر روز تا ساعت 4 بازدیدکننده میپذیرد و 5 تعطیل میشود و مثل زمان قبل از بازسازی برخورد کارکنان موزه عموماً ترکیبی است از کارمندی که برای پایان ساعت کارش لحظهشماری میکند، با روحیه معمول «آقا متفرق شو» حراستی) و میدانم این یک ساعت وقت تمدیدپذیر نیست (در عمل هم چهار پنج دقیقه مانده به ساعت پایان کار چراغها خاموش میشوند) فرصتی برای یک دور مشاهده و یک دور عکس گرفتن نیست.
از صورتکها و مجسمههای دیگر میگذرم و به راهرویی میرسم که عکسهای سحابی از روزهای انقلاب روی دیوار رفته. آن روزها سحابی 35 ساله دوربین به دست داشته و از بعضی روزهای آخر اتفاقات و سران انقلاب عکسهای حالا دیگر مشهوری گرفته. از این میان این عکس توجهم را بیشتر جلب کرده:
سحابی دست به طراحیها و پرترهنگاریهایی هم زده. از جمله از صورت دوستش ابراهیم حقیقی گرافیست صاحبنام. و یک خودنگاری هم در این میان به چشم میخورد. در اینجا او چهره خودش را ترسیم کرده است.
وقتی به نقطه پایانی نمایشگاه میرسید (دو نمایشگاه در این زمان در موزه درحال برگزاریاند و دومی به نگارگری ایرانی اختصاص دارد) مهدی سحابی را کاملتر به یاد میآورید. مردی با سری تراشیده، سبیلهایی پرپشت، خستگیناپذیر و اهل کارهای طولانی… که با چوب پرندههایی رنگی میساخت، با ترکیبی از مواد کوناگون در اختیارش مجسمههایی برجسته خلق میکرد، گاه قلممو، گاه چوب و سنگ و چسب و گاه دوربین به دست داشت و یکجا بند نمیشد.
این نمایشگاه از 11 آبان در محل موزه (تهران، کارگر شمالی) افتتاح شده و تا 28 آذر ادامه خواهد داشت. سهراب احمدی هنرگردان (قبول دارید که «هنرگردان» بهترین معادل فارسی برای واژه «کیوریتور» است؟) بخش ادبی نمایشگاه و مژده طباطبایی هم هنرگردان بخش هنری آن بوده است و این نمایشگاه را گالری مژده با همکاری موزه هنرهای معاصر برگزار میکند. یک همکاری بین بخش خصوصی و نهاد دولتی موزه هنرهای معاصر.