سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

ده مقاله از زیگموند فروید

نظریات زیگموند فروید در ایران طرفداران و مخالفان خودش را دارد. سیاهه‌ی آثار ترجمه شده‌ی او به فارسی بلند و بالاست و در این میان می‌توان به کتاب حاضر اشاره کرد که شامل ده مقاله‌ی روانکاوی از فروید است. مقالاتی عمدتاً درباره‌ی غرایز جنسی که خواندنشان بخصوص به فعالان حوزه‌ی روان‌شناسی توصیه می‌شود.

 

 

 

 

 

کتاب «کودکی را می‌زنند»

 

کتاب «کودکی را می‌زنند»، گزیده‌ای از مقالات فروید در حوزه‌ی روانکاوی است که به وسیله‌ی مهدی حبیب‌زاده گردآوری و ترجمه شده است. این کتاب متشکل از ده مقاله‌ی فروید و مقدمه‌ای بر یکی از آنهاست که به قلم جیمز استراچی، مترجم آثار فروید به زبان انگلیسی، نوشته شده و در ۲۱۶ صفحه به همت نشر نی به چاپ رسیده است. مقالاتی که در این کتاب گردآوری شده‌اند به ترتیب عبارتند از:

«غرایز و فراز و نشیب آنها» (۱۹۱۵)، «صورت‌بندی دو اصل حاکم بر عملکرد ذهن» (۱۹۱۱)، «انحلال عقده‌ی ادیپ» (۱۹۲۴)، «برخی مکانیسم‌های نوروتیک در حسادت، پارانویا و همجنس‌خواهی» (۱۹۲۲)، «گونه‌ای خاص از انتخاب ابژه در مردان» (۱۹۱۰)، «در باب گرایش فراگیر به تحقیر در عرصه‌ی عشق» (۱۹۱۲)، «فتیشیسم» (۱۹۲۷)، «کودکی را می‌زنند» (۱۹۱۹)، «مسئله‌ی اقتصادی مازوخیسم» (۱۹۲۴) و «نفی» (۱۹۲۵).

 

احتمالاً مترجم، مقاله‌ی «غرایز و فراز و نشیب آنها» را بدین جهت در ابتدای کتاب آورده که این مقاله به شرح برخی از مفاهیم پایه‌ای آثار زیگموند-فروید مانند «غریزه»، «محرک»، «ارضا»، «ابژه» و مانند آنها می‌پردازد؛ مفاهیمی که درک صورت‌بندی‌های پیچیده‌تر ارائه‌شده در فصل‌های بعد، مستلزم داشتن درک درستی از آنهاست. فروید در این مقاله میان دو نوع از غرایز، غرایز ایگویی و غرایز جنسی، تمایز قائل می‌شود و چون به عنوان یک درمانگر، با غرایز جنسی که در نشانگان مرضی نمود می‌یابند آشناتر است، بررسی فراز و فرود غرایز را به این دسته از غرایز محدود می‌کند.

او در ادامه چهار تغییر و دگرگونی را که ممکن است در این غرایز روی دهند معرفی، و به مدد مثال‌هایی چون اختلالات سادیسم-مازوخیسم و تماشاگری جنسی-عریان‌نمایی شرح و توضیح می‌دهد.

مقاله‌ی «صورت‌بندی دو اصل حاکم بر عملکرد ذهن» تقریباً به طور کامل به شرح و توصیف دو اصل لذت و واقعیت اختصاص یافته است. فروید در این مقاله توضیح می‌دهد که چگونه شکل‌گیری اصل واقعیت به پدید آمدن کارکردهای ذهنی نوظهوری چون توجه، حافظه و تفکر منجر می‌شود و از این رو، گامی مهم و حیاتی در روند رشد و تحول دستگاه روان انسان است. از سوی دیگر فانتزی‌پردازی را به عنوان فعالیت فکری‌ای که منحصراً تابع اصل لذت است معرفی می‌کند.

مقاله‌ی بعدی «انحلال عقده‌ی ادیپ» نام دارد و به عقده‌ی ادیپ که به نوعی در قلب نظریه‌ی آسیب‌شناسی فروید قرار دارد می‌پردازد. فروید در این مقاله روند شکل‌گیری و انحلال عقده‌ی ادیپ را در دو جنس شرح می‌دهد. اهمیت این مقاله در این واقعیت نهفته است که نظریه‌ی روانکاوی منشأ تمام انحرافات جنسی را در عقده‌ی ادیپ جست‌وجو می‌کند.

 

نوشته‌ی نسبتاً کوتاه «برخی مکانیسم‌های نوروتیک در حسادت، پارانویا و همجنس‌خواهی»، شرحی اجمالی، بدیع و جالب توجه بر این سه مفهوم است. شرح فروید با تعریف و طبقه‌بندی انواع حسادت آغاز می‌شود و او به مدد مثال‌هایی که از بیماران واقعی‌اش ذکر می‌کند، نشان می‌دهد که مکانیسم‌های زیربنایی حسادت توهمی و اختلال پارانویا شباهت زیادی به هم دارند. در ادامه با استدلال‌ها و مثال‌های قابل توجهی که ارائه می‌دهد ادعا می‌کند که پارانویا و حسادت توهمی، هردو، دفاع‌هایی در برابر همجنس‌خواهی‌اند.

گرچه امروزه شواهد چندانی از نظریه‌ی فروید در باب ارتباط پارانویا با همجنس‌خواهی حمایت نمی‌کنند اما تلاش او برای تبیین مشاهداتش، خصوصاً در عصر ویکتوریایی که چنین موضوعاتی را به راحتی برنمی‌تابد، شایسته‌ی تحسین است. همچنین، ارتباطی که او میان انتخاب ابژه‌ی همجنس‌خواهانه و احساس اجتماعی در نظر می‌گیرد، نشان‌دهنده‌ی نگرش باز و گشوده‌ی او نسبت به این به اصطلاح، انحراف جنسی است.

دو مقاله‌ی بعد، «گونه‌ای خاص از انتخاب ابژه در مردان» و «در باب گرایش فراگیر به تحقیر در عرصه‌ی عشق»، در کنار مقاله‌ی سومی با عنوان «تابوی بکارت» که در این کتاب نیامده است، سه‌گانه‌ای با عنوان فرعی «مباحثی در باب روان‌شناسی عشق» را می‌سازند. فروید در مقاله‌ی اول به بررسی چگونگی و چرایی نوع خاصی از انتخاب ابژه‌ی عشق در مردان می‌پردازد و میان معشوقی که بدین ترتیب برگزیده می‌شود و انگاره‌ی مادر، پیوندی ناهشیار برقرار می‌کند.

 

در مقاله‌ی دوم با متمایز ساختن دو جریان متفاوت –جریان عاطفی و جریان حسانی- در عشق، توضیح می‌دهد که چرا برخی از مردان به انتخاب معشوقی خوار و تحقیرشده گرایش دارند و در برابرِ زنانی که احترامشان را بر می‌انگیزند احساس ناتوانی می‌کنند. شرح دقیق و ریزبینانه‌ی فروید در این دو مقاله هنوز پس از حدود یک قرن تازگی خود را حفظ کرده و در فرآیند زوج‌درمانی به کار می‌آید.

«فتیشیسم» همان‌طور که از نامش پیداست به ارکان ناهشیار دخیل در شکل‌گیری این اختلال می‌پردازد. فروید فتیش را «جانشینی برای قضیب مادر که پسربچه سابقاً وجود آن را باور داشته و به دلایل شناخته‌شده‌ای نمی‌خواهد از آن صرف نظر کند» توصیف می‌کند! شرحی که ممکن است –و خود فروید هم اذعان می‌کند که- در بدو امر موجب تأسف و ناامیدی خواننده شود.

مهم نیست که شرح او از پیدایش فتیشیسم را بپذیریم یا نه؛ آنچه اهمیت دارد نحوه‌ی استدلال نبوغ‌آمیز اوست که چیزی که ابتدائاً غریب و هذیانی می‌نماید را به شرحی قابل تأمل و حتی متقاعدکننده تبدیل می‌کند.

«کودکی را می‌زنند» شاید تفکربرانگیزترین و خواندنی‌ترین مقاله‌ی این کتاب باشد. این مقاله به بررسی فانتزی ظاهراً شایع کتک خوردن می‌پردازد. فروید با ظرافت و ریزبینی این فانتزی را در شش نفر از مراجعانش پیگیری کرده و بر اساس مشابهت‌های مشاهده‌شده، در این باره نظریه‌پردازی کرده است.

 

او معتقد است که این فانتزی در سنین پایین -زیر شش سالگی- آغاز می‌شود و با وجودی که در هر دو جنس روندی سه مرحله‌ای را پشت سر می‌گذارد، اما این سه مرحله در دخترها و پسرها با هم تفاوت دارند. در هردو جنس، یک مرحله از این فانتزی که مهم‌ترین مرحله‌ی آن نیز هست، سرکوب شده و از دایره‌ی هشیاری خارج می‌شود اما علت سرکوب در دختران فرار از تکانه‌های محرم‌آمیزی، و در پسران گریز از تکانه‌های همجنس‌خواهی است.

مقاله‌ی «مسئله‌ی اقتصادی مازوخیسم»، پس از ورود غریزه‌ی مرگ به نظریه‌ی روانکاوی تدوین شده است. معرفی غریزه‌ی مرگ برخی از معادلات نظری روان‌کاوی را به هم ریخت و سر و شکل جدیدی به آنها داد. مازوخیسم از مفاهیمی است که با به عرصه آمدن غریزه‌ی مرگ دستخوش تغییری مفهومی شد.

فروید پیش از این، مازوخیسم را اختلالی ثانویه و فرع بر سادیسم تلقی می‌کرد ولی با معرفی مفهوم غریزه‌ی مرگ، صورت‌بندی جدیدی از این اختلال ارائه کرد که قائل به وجود نوعی مازوخیسم اولیه است. فروید ریشه‌ی این اختلال را احساس گناهی ناهشیار، یا به عبارت دیگر، نیازی ناهشیار به تنبیه می‌داند.

مقاله‌ی پایانی، «نفی»، به‌رغم نگاه کوتاه و اجمالی‌ای که به این مفهوم دارد، مقاله‌ی بسیار مهمی است که بعدتر توجه ویژه‌ی لکان را برانگیخت و همچنان در فضای روان‌درمانی‌های عمیق، اصلی سودمند و قابل اعتناست.

 

این مفهوم را می‌توان به بهترین شکل در مثالی که خود فروید در ابتدای مقاله ارائه کرده مشاهده کرد: «می‌پرسید این شخص در رؤیای من ممکن است چه کسی باشد؟ او قطعاً مادرم نیست.» به زعم فروید معنای این جمله دقیقاً عکس آن است: «او قطعاً مادر اوست!» او استدلال می‌کند که محتوای یک تصویر یا ایده‌ی سرکوب‌شده، به شرط این‌که دستخوش نفی شود، می‌تواند به هشیاری راه یابد و بدین ترتیب راهی برای نفوذ به ناهشیار پیش روی بالینگران قرار می‌دهد.

یکی از نکات مهم در رابطه با نظریه‌پردازی‌های فروید، روش جدلی‌ای است که او در تمام عمر حرفه‌ای طولانی‌اش بدان متعهد بود. همان‌طور که در همین چند مقاله هم می‌توان دید (مثلاً در رابطه با مفهوم مازوخیسم، و رابطه‌ای که میان اصل نیروانا و اصل لذت برقرار است)، او بارها تعاریف قدیمی‌اش را به نحوی تغییر داد که بتواند مشاهدات جدیدش را در آنها بگنجاند و این کار را بدون تعصب یا سوگیری نسبت به عقاید خود یا دیگر نظریه‌پردازان هم‌عصرش انجام داد.

موضوع نقدبرانگیزی که هم در مقالات این کتاب و هم در برخی دیگر از آثار فروید به چشم می‌خورد، نگاه نابرابر او به زنان است. این نگاه نابرابر نسبت به زنان در جایی از کتاب خود را نشان می‌دهد که او دو مقاله‌ی مباحثی در باب روان‌شناسی عشق را منحصراً به عشق‌ورزی در مردان اختصاص می‌دهد و از زنان جز به عنوان ابژه‌هایی برای عشق یاد نمی‌کند.

او در جایی دیگر، میان شکل‌گیری و انحلال عقده‌ی ادیپ در دو جنس تفاوت قائل می‌شود و نتیجه‌ی ناگزیر این تفاوت را شکل‌گیری سوپرایگویی (وجدانی) ضعیف‌تر در زنان می‌داند. با وجود همه‌ی این‌ها نباید فراموش کنیم که او مردی متعلق به دوران خود بوده است و اگر او را جدا از فضایی که در آن زیسته داوری کنیم، در حقش بی‌انصافی کرده‌ایم.

 

 

ترجمه‌ی کتاب بسیار روان، شیوا و ساده است. واژگان انتخاب‌شده، دانش و تسلط مترجم بر واژگان تخصصی روانکاوی را نشان می‌دهد. به علاوه، پانویس‌های کتاب که برخی از سوی مترجم انگلیسی مقالات، جیمز استراچی، و بقیه از طرف مترجم فارسی ارائه شده‌اند، به درک مفاهیم و ارتباطات میان مقالات کمک شایانی می‌کنند.

مترجم حتماً در انتخاب مقالات و کنار هم قرار دادن آنها ایده‌ی خاصی را دنبال کرده، اما با توجه به تغییرات صورت‌گرفته در مفهوم‌پردازی‌ها در گذر زمان، شاید بهتر بود مقالات طبق ترتیب زمانی چیده می‌شدند تا دنبال کردن سیر فکری فروید برای خواننده آسان‌تر می‌شد.

روی‌هم‌رفته خواندن این کتاب را برای دانشجویان و فعالان حوزه‌ی روان‌شناسی یک الزام و برای سایر علاقه‌مندان، می‌تواند مفید باشد.

  این مقاله را ۲۲۷ نفر پسندیده اند

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

یک دیدگاه در “ده مقاله از زیگموند فروید

  1. سعید می گوید:

    ضمن تقدیر و شکر از ترجمه این مقاله تمامی گفته های زیگموند فروید درست است چه درباره پارانویا حسادت فتیشیسم مراحل سه گانه در پسران و دختران … کاملا درست است هیچ اشتباهی درآنها وجود ندارد اما روح انسان را لکان بهتر توضیح داده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *