نیست در جهان
راوی داستان که حتی تا آخر نام او را هم نمیدانیم، گویا شاعری است که بین دو جهان در حرکت است، یا خواننده داستان فردی هستیم که بخشی از خیالات خود را جوری زندگی کرده که با زندگی واقعیاش عجین شده. رمان آمیختهای از واقعیت و البته بیشتر تخیل است. نویسنده معتقد است با پناه بردن به سبک سوررئال و یا شگفتزدگی از شرایط دشوار محدودیتها و ممنوعیتهای حاکم میگریزد و ناگزیر است از بهکار بردن فرمهای فرارایج به سوی آفرینش شگفتزایی.
راوی داستان که حتی تا آخر نام او را هم نمیدانیم، گویا شاعری است که بین دو جهان در حرکت است، یا خواننده داستان فردی هستیم که بخشی از خیالات خود را جوری زندگی کرده که با زندگی واقعیاش عجین شده. رمان آمیختهای از واقعیت و البته بیشتر تخیل است. نویسنده معتقد است با پناه بردن به سبک سوررئال و یا شگفتزدگی از شرایط دشوار محدودیتها و ممنوعیتهای حاکم میگریزد و ناگزیر است از بهکار بردن فرمهای فرارایج به سوی آفرینش شگفتزایی.
«بازی دشوار بودن را
نه تحمل
که دلپذیرش کردیم.»
ساختار روایی داستان از پیرنگ منظمی با آغاز، میانه و پایان تشکیل شده است. کتاب *پنج فصل با نامهای پاره یک، پاره دو، پاره سه، پاره پنج و فصل آخر با نام پاره دیگر دارد که نخستین بار در سال 1399 در 660 نسخه منتشر شد. در خلال مطالعه کتاب، بعد از اتمام خواندن پاره سوم به دنبال پاره چهارم بودم، فکر کردم ممکن است اشتباه چاپی ناشر باشد که پاره 4 را پیدا نمیکنم، لیکن جلوتر متوجه شدم پیدا نشدن و نبودن پاره چهارم جزیی از قصه است. شاید این مهم تاکیدی بر شگفتزدگی ناشی از سبک نگارش داستان باشد.
جواد مجابی از روشنفکران و هنرمندان شناختهشده معاصر ایران است که در حوزههای مختلفی چون شعر، روزنامهنگاری، نقاشی و نوشتن متون ادبی، انتقادی، طنز… چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بینالمللی فعال بوده و هستند و از نظر تعداد کار هم در زمره افراد فعال قرار دارند. این جدیدترین رمان مجابی است که متولد مهرماه 1318 در شهر قزوین است.
راوی داستان که حتی تا آخر نام او را هم نمیدانیم، گویا شاعری است که بین دو جهان در حرکت است، یا خواننده داستان فردی هستیم که بخشی از خیالات خود را جوری زندگی کرده که با زندگی واقعیاش عجین شده. رمان آمیختهای از تخیل و واقعیت است که البته سهم قسمتهای تخیلی و غیر واقعی بیشتر است، در پارهای از قصه گویا بخشی از زندگی واقعی نویسنده روایت میشود.
همانطور که نام فصلها ترتیب متوالی ندارند، روایت هم توالی زمانی منظمی ندارد. ابتدا با ورود/تبعید به دنیای پلانکتونها -موجودات ریز تک سلولی- خیالات نویسنده شروع میشود و خواننده، سرگردان در فضای شگفتآور داستان میماند. شاید هم ابتدای داستان -صفحه یک-، انتهای داستان بوده و بقیه کتاب فلشبک به گذشته و رسیدن به بخش آخر کتاب و جاری شدن سیل باشد. بخشهای مختلف داستان در زمان و مکانهای درهم و نامشخصی در رفت و آمدند. آیا اتفاق در یک لحظه، یک فصل و یا یک سال رخ داده است و آیا مکانهای روایت معلوم و مشخص هستند؟! خیر.
مخاطب کتاب ایالات نیست در جهان، کتابخوانهای حرفهای هستند
در واقع محور اصلی داستان بر مبنای سوررئالیسم اجتماعی است. سبکی که در آن با پروازهای بیمهار و ناخودآگاه ذهن نویسنده از واقعیت اجتماعی که انسان در آن مکان و زمان پایبند است، سخن میگوید. جواد مجابی در مصاحبهای گفته است نگویید سوررئالیسم بلکه بگویید شگفتزدگی. زیرا این سبک از دوران بسیار دور در ادبیات کهن ایران وجود داشته و وام گرفته از ادبیات غرب نیست. مثال بارز آن «افسانه هزار و یک شب» است که در آن با انبوهی از شگفتی چون جن و پری و… مواجهایم.
نویسنده معتقد است با پناه بردن به سبک سوررئال و یا شگفتزدگی از شرایط دشوار محدودیتها و ممنوعیتهای حاکم میگریزد و از بهکار بردن فرمهای فرارایج به سوی آفرینش شگفتزایی ناگزیر است. علاوه بر اینها او معتقد است کنایهگویی ذات و پذیرفتهی جامعه ایرانی است. برخلاف غربیها، در جوامع شرقی به روشنی سخن نگفتن و استفاده از استعاره و تمثیل، سنتی رایج است. در راستای ضربالمثل «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.» راه چاره برای برقراری ارتباط با مخاطب و دیگر نویسندگان و همچنین به جا آوردن وظیفه اصلی هنرمند ادیب، ناچار استفاده از رمز و نماد و کنایه است.
داستان با نگاه انتقادی پررنگ سیاسی بیانگر هیچ جغرافیا، جامعه و فرهنگ ملی خاصی نیست. انتقادها/کنایهها به وضع موجود در جامعه استعماری، سلطه دیکتاتوری و سیستمهای توتالیتر جهان در کنار خفقان بسیار شدید، کشتارهای وحشیانه و جبر و سرمایهداری حاکم بر داستان، در فضایی به ظاهر تخیلی صورت میگیرد ولی عناصر اصلی قصه واقعی و رئال هستند. گاه در نیست در جهان به یاد کنترل و خفقان شدید حاکم در کتاب 1984 میافتادم.
بخشی از کتاب «ایالات نیست در جهان»:
«از این که از من به صیغهی غایب سخن میگفت تعجب نکردم، تجربه نشان داده بود آنها به سادگی میتوانند روبهروی تو حضورت را منکر شوند، اما برای چه کاری انتخاب شده بودم و چرا؟ موجی از پچپچه درازای میز را پیمود. این به معنای تایید موقتی یک مقام تازه بود که هنوز از چند و چون آن خبر نداشتم … … … من جز سی نفری شدهام که اختیار زندگی و مرگ کل جمعیت نیست در جهان در ید اقتدار ماست….
“از اول برای همین شغل در نظر گرفته شده بودی، در زندگی پیشین.”
“از آنجا مرا تحت نظر گرفته بودید؟
……..
“خوشحالم که نقشه را تا آخر طی کردید.”
“اما تا مرز خودکشی رفتم.”
“هواتان را داشتم.”
“چطور شغل به این مهمی؟”
“نمیترسید از انشعاب و خیانت یا دست کم عدم اطاعت؟”
روانپزشکان و آدمشناسان ما گزارششان را دادهاند.»
———————————————————
روایتی شاعرانه و گاه موثر از نقاش بودن نویسنده در توصیف صحنههایی از بازی نور و رنگ بارها و بارها در متن قصه تکرار میشود.
به عنوان مثال، از متن کتاب:
«نور صبحگاهی روی برگهای جوان گلبوتهها نرم و اریب میتابید، به نحوی که بیشتر خود نور را میدیدم تا گل و برگهایی که در آن نور غرقه بودند، وقتی نور آفتاب تند نیست، خود نور، حرکت آن و رنگبخشیاش به اشیا را میتوانی بهتر ببینی، وقتی نور بیشتر و تند میشود، اشیای چشمانداز نمود دقیقتری مییابند و ذات نور از شدت وضوح قابل دیدن نیست، خودش را وسیلهی تماشای حجمها و رنگها کرده است. … … … حادثهای که در این نور اتفاق افتاده بود فراموش شده بود، اما تاثیر آن لحظه چنان نیرومند و تابان بود که چهل سالی دوام آورده بود و حالا میخواستم بدانم در آن نور چهها دیدهام.»
———————————
یک نکته جالب کتاب ایالات نیست در جهان، استفاده راوی از بخشهای سفید کتاب نسخه چاپی ناقصی از «اغراض الطبیه» از سید اسماعیل جرجانی است که به عنوان دفترچه یادداشت از اتفاقات نیست در جهان از آن استفاده میکند که البته دو متن خیلی بیربط هم نیستند. یک طنازی جالبی هم در این بخشها وجود دارد. استفاده از متون کهن از ویژگیهای کار مجابی برای ایجاد رابطه بین ادبیات کهن و امروز است. در کتابی دیگر متاثر از ادبیات کهن از متن تاریخ بیهقی استفاده میکند. یکی از دغدغههای ایشان ایجاد رابطه بین نسلهای مختلف نویسندگان، و همچنین متون مختلف از دوران متفاوت است.
«اندر آن که بحران چیست. بحران اندر لغت یونانیان لفظیاست شکافته از چیره گشتن یک خصم بر خصم دیگر، بهر آن که همچنان که دو خصم مدتی بر یکدیگر فرصت چیرگی یابند آن که چیره شود در حال کار خویش کند و هیچگونه مهلت ندهد و جهد آن کند که به همه حیلها که خصم خود مقهور کند…» (ص.۲۲)
————————————–
نکته دیگری که در کتاب به آن اشاره میشود این است که قدرت مسلط بر جامعه و جهان لایههای مختلفی دارد که با یکدیگر در تضاد هستند. بعضی معتقدند که کتاب از منظر ضد آرمانشهری بودن با کتاب «سرگذشت ندیمه» مارگارت آتوود همسو است.
چند عنصر مهمی که در کتاب ایالات نیست در جهان به کار رفتهاند عبارتند از: تاریخ، شعر و طنز
بخشی از تاریخ مدام تکرار میشود، البته نه برای بزرگداشت آن بلکه برای رهایی از محدودیتهای تاریخی. عنصر شعر در همه جای قصه دیده میشود که باعث تلطیف فضای تیره، سهمناک و ناامیدی جامعه میشود و عنصر طنز هم بیانگر غلوآمیز بودن بعضی بخشهای داستان است.
«حس میکنم شعلهای خرد کنج ذهنم زبانه میکشد وسط ظلمات. کوچک است و لرزان. اما یقین دارم خاموش نخواهد شد، چرا که من تنها نیستم، در هر جای جهان شعلهای است و من در آن شعلهها حضور دارم، چون میدانم شعله در من حضور دارد.»
————————————
اگر بخواهیم بعضی از نکات قابل ذکر در رمان ایالات نیست در جهان را فهرست کنیم به موارد زیر باید اشاره کرد:
– رمان همچون شخص نویسنده، چندبعدی است. انتقادهای مختلف روانشناختی، سیاسی، جامعهشناسی و فرهنگی در پارههای مختلف کتاب وجود دارند.
– المانهای پررنگی مانند نقاشی، شعر و روزنامهنگاری در بخشبخش قصه به چشم میخورند.
– در قسمتهای مختلف به از بین بردن طبیعت و زمینخواری و حیوانات/کاکادو توسط انسان اشاره میشود.
– در اواخر کتاب جشنی توصیف شده که مرا به یاد جشن اول اکتبر انداخت گرچه با آن تفاوتهایی دارد. نمیدانم آیا نویسنده قصد یادآوری و یا نقدی بر آن دارد؟ (ص 345 الی ص 347)
*در بعضی سایتها بدون مطالعه کتاب و تورق سطحی به اشتباه نوشته شده 6 فصل، در حالیکه در واقع کتاب 5 فصل دارد.
6 دیدگاه در “نیست در جهان”
ممنون از نقد خوبتون.عالی بود.
سپاس از توجه شما
نقد و معرفی جالبی بود و با توجه به اینکه در خارج از ایران ساکن هستم ولی کنجکاو مطالعه کتاب شده ام
از این بابت خوشحالیم
بنده ترغیب شدم که این گتاب رو مطالعه کنم.
این سبک کتابها را دوست دارم. البته می دانم که نیاز به چند بار مطالعه کردن دارد.
ممنون از توجهتون