کتابهایی درباره تغییرات اقلیمی
انسان برای قرنها مقهور طبیعت بود. از انقلاب صنعتی به اینسو، انسان موفق شد کمکم بر طبیعت غلبه کند اما به تدریج مشکلات جدیدی پدیدار شدند. طبیعت نظمی داشت که بههم خوردن این نظم توسط انسانها بدون عوارض نمیماند. صنعت و مصرف سوختهای فسیلی باعث گرم شدن کره زمین شدند و بحرانی ساختند که امروز از مهمترین مشکلات بشریت است. در این پرونده چند کتاب برای آشنایی بیشتر با «تغییرات اقلیمی» معرفی کردهایم.
انسان برای قرنها مقهور طبیعت بود. از انقلاب صنعتی به اینسو، انسان موفق شد کمکم بر طبیعت غلبه کند اما به تدریج مشکلات جدیدی پدیدار شدند. طبیعت نظمی داشت که بههم خوردن این نظم توسط انسانها بدون عوارض نمیماند. صنعت و مصرف سوختهای فسیلی باعث گرم شدن کره زمین شدند و بحرانی ساختند که امروز از مهمترین مشکلات بشریت است. در این پرونده چند کتاب برای آشنایی بیشتر با «تغییرات اقلیمی» معرفی کردهایم.
اول و مهمتر از همه چیز اینکه تغییرات اقلیمی اصلاً یعنی چه؟ خب این سالها آنقدر این کلمه در اخبار تکرار شده که همه حس میکنیم میدانیم یعنی چه. اینکه دنیا به سمت گرمتر شدن و خشکتر شدن میرود. و این روند باعث آب شدن یخهای قطبی، غیرقابلسکونتتر شدن سرزمینهای خشک و بالا آمدن آب دریاها میشود.
حجم اقتصاد جهانی در سال 1800 و در آغاز انقلاب صنعتی به طور متوسط سه برابر حجم این اقتصاد در سیصد سال قبل از آن در 1500 بود. در طول قرن نوزدهم حجم اقتصاد جهان سه برابر باز بزرگتر شد. اما در طول صدسال قرن بیستم این حجم چهارده برابر بزرگتر شد.
حالا کشورهایی مثل چین داریم که به طور متوسط هرسال اقتصادشان ده درصد رشد میکند (شبیه اقتصاد ایران در دهه چهل شمسی) و موج رشد به کشورهای کمتر برخوردارِ سابق رسیده. جمعیت جهان بسیار بیشتر شده و این جمعیت بسیار بیشتر از قبل میخورند (هم تغذیهشان بهتر شده و هم پول توی جیبشان و هم عمرشان) و بیشتر از قبل سفر میکنند و انرژی مصرف میکنند و همه اینها محتاج سوخت است. انرژی مصرفی انسانها در قرن بیستم بیشتر از تمام ده هزارسال قبل از انقلاب کشاورزی تا پایان انقلاب صنعتی بوده است.
میزان دی اکسید کربن عمدتاً ناشی از اگزوزها و دودکشها از 295پیپیام در آخر قرن نوزدهم حد مجاز 350پیپیام را رد کرده و به 385پیپیام رسیده و متان ناشی از گازهای معده 3 میلیارد گاو روی سطح زمین (که برای تامین گوشت پرورششان دادهایم) مثل یک عایق حرارتی در جو زمین عمل میکنند و گرما را در خود نگه میدارند. کود شیمیایی با پایه نیتروژن میزان این عنصر را در طبیعت به حدی بالا برده که باکتریهای نیتراتزدا قادر به خنثی کردن آن نیستند.
نیترات آب دریاچهها و اقیانوسها را آلوده میکند باعث رشد جلبکها میشود و با گرفتن اکسیژن آب باعث میشود مساحتهای وسیع عاری از موجود زنده در داخل آبها به وجود بیایند. همه اینها باعث ایجاد مهدود در شهرهای بزرگ هم میشوند و عمده این آلودگی را اقتصادهای بزرگ جهان به وجود آوردهاند.
اما آیا فقیرها بیتقصیرند؟ نه! آنها به علت همین فقر رو به استفاده کوتاهمدت از طبیعت میآورند. در اندونزی و جنگلهای آمازون آمریکای جنوبی و در آفریقا جنگلها، این ریههای زمین، را از بین میبرند. در کشورهای فقیر از سوختهای آلودهتر استفاده میکنند (مثلاً مازوت در ایران)، چین برای اینکه کمتر خرج کند هنوز زغال سنگ میسوزاند و از همه اینها بدتر اینکه رشد جمعیت در کشورهای فقیر بسیار بیشتر است.
تازه این کشورها هرزمان که به شکوفایی اقتصادی برسند تازه راهی را خواهند رفت که غرب دهههای قبل و چین و هند در همین زمان رفتهاند و میروند.
برای اینکه داستان توسعه و آلودگی را بهتر بشناسیم «زیر آسمان سفید» اولین پیشنهاد ماست.
«فردا» اثری است در حیطه پیشبینی بحرانهای آینده و به اصطلاح «آیندهپژوهی» در حوزهی تغییرات اقلیمی.
اهمیت اول کتاب «فردا» در نویسندهی آن است: ال گور. کسی که هشت سال، در بهترین دوران اقتصاد آمریکا، معاون رییس جمهور آمریکا بیل کلینتون بود و در سال 2000 آن انتخابات جنجالی را به جرج بوش واگذار کرد. ال گور بعد از شکست در آن انتخابات با دلزدگی از فضای سیاست به سراغ دلمشغولیهای دیگرش رفت که «محیط زیست» از اصلیترین آنها بود. تا جایی که در سال 2007 به خاطر فعالیتش در زمینه محیط زیست به صورت مشترک برنده جایزه صلح نوبل شد
ال گور از نسل جوانان تکنوکرات لیبرال میانهرویی بود که در حزب دموکرات نمود سیاسی پیدا کردند. او البته ایمان عمیقی به سرمایهداری دارد اما معتقد است بازار گاهی باید به نفع خیر عمومی محدود شود. نگاهی خوشبینانه به تغییرات جهان دارد و معتقد است آمریکا به عنوان رهبر اقتصاد جهانی باید مثل لوکوموتیوی جهان را در جاده این تغییرات هدایت کند.
ال گور از سال 1976 زمانی که جوانی حدوداً سی ساله بود در کنگره آمریکا مسئول کمیتهای با عنوان «آینده» شد که وظیفه داشت از 200 کمیته و گروه کنگره بخواهد تحولات بیست سال آینده جهان در حوزه خود را پیشبینی کنند تا آمریکا نه برای امروز که برای بیست سال آینده برنامهریزی کند. بنابراین او با موضوع کتابش بیش از سه دهه درگیر بوده است.
در کتاب «فردا» که عنوان دوم آن «شش عامل پیشبرندهی تغییر جهانی» است و سال 2013 نوشته شده، ال گور معتقد است جهانِ نیمهی دومِ قرن بیستم که آمریکا سردمدار دنیای غرب بود به پایان رسیده و شش سرفصل را عامل محرک تغییر در جهان آینده میداند که ششمی تغییرات اقلیمی است. (پنج تای دیگر: جهانی شدن اقتصاد، گسترش ارتباطات و اینترنت، نقش پیدا کردن ابرشرکت ها به جای دولت-ملتها، عوارض رشد اقتصادی، دخالت تکنولوژیک در ساختار حیات و ژنتیک)
فصل آخر این کتاب شش فصلی درباره تغییرات اقلیمی است و نگاه ال گور به مساله شاید خوشبینانه نباشد اما بدبینانه هم نیست. بهخصوص که هرچقدر تکنولوژی پیشرفت میکند بهای انرژی حاصل از باد و خورشید پایین میآید و در نقطه مقابل هرچه نفت و زغال سنگ مصرف میشود ذخیره آن کمتر شده و در نتیجه بهایش بالا میرود. بنابراین چرخش بازار به ضرر سوختهای فسیلی است.
اما ال گور حل مساله را در گروی یک همکاری جهانی و دخالت دولت در بازارها میداند پس لازم است اولاً در داخل آمریکا به سمت نوعی سرمایهداری کنترلشده رفت و ثانیاً سایر قدرتهای جهانی و کشورهای در حال توسعه را مجاب به همکاری کرد. چون اگر زمین از دست برود، برای همه از دست رفته و بازی بدون زمین بازی ناممکن است.
اگر که «فردا» کتابی آیندهپژوهانه در خصوص تغییرات اقلیمی است و میخواهد در شش سطح بحرانهایی که تاریخ آینده بشر را دگرگون خواهند کرد بشناساند، «خاستگاههای جهان مدرن» به گذشته نگاه میکند و میخواهد ببیند بشر چه راهی طی کرد که به اینجا انجامید.
کتاب رابرت مارکس (که سال 2015 منتشر شده) همانطور که از نام آن پیداست ریشههای جهان مدرن را جستجو میکند. کتاب در سنت پسااستعماری است و روایتی را که پاگذاشتن جهان از دوران ایستا به دوران مدرن را ناشی از «برآمدن غرب» میبیند قبول ندارد. نویسنده رشد غرب را نه ناشی از عوامل درونزا و برتری فرهنگی و ریشه داشتن در اندیشههای یونان باستان؛ که ناشی از «مرگ سیاه، نیشکر، بردگان آفریقایی، سرقت نقره، زغال سنگ، تریاک سلاح و جنگ» و در یک کلام استعمار میداند (اما چه قدرتی به اروپا توان استعمار بخشید؟ یک حادثه؟!)
یک خط روایی عمده در کتاب، تاریخ محیط زیست در معنای گسترده آن یعنی تعامل بین انسان با محیط زیست است. در نظام زیستی پیشین، امپراتوریهای مبتنی بر اقتصاد کشاورزی سیستمی پایدار اما بدون سرعت بالای رشد را اداره میکردند. زمانی که انگلستان بر اثر انقلاب صنعتی پوستهی این نظام چندصدساله را شکست اولین تخریب جنگلها در این کشور بود که صورت گرفت. مشهور است که جنگلهای انگلستان را سوزاندند تا اهالی لندن گرم شوند. اما بیش از نیمی از تخریب جنگل در تاریخ کره زمین در نیم قرن اخیر رخ داده است.
تولید گازهای گلخانهای برای مصرف در صنعت، در خودروها و وسایل حمل و نقل و در تامین زنجیره غذایی دامها (که خود قرار است خوراک انسان شوند) دستپخت دنیای صنعتی است و هفتاد درصد کود شیمیایی تنها در سه کشور چین و هند و آمریکا مصرف میشود و در مقابل دنیای فقیر رشد جمعیت بسیار بالاتری دارد و برای منافع کوتاهمدت (کوتاه مدت بودن ویژگی جوامع فقیر است) دست به تخریب جنگلها که ریههای زمین هستند میزند.
رابرت مارکس چهار موج جهانی شدن را در تاریخ بشر بررسی میکند. اولین موج که پس از انقلاب صنعتی است، موج دوم که به امپریالیسم نو قرن نوزدهم معروف است، موج سوم که با پایان جنگ جهانی دوم سریعترین رشد اقتصادی بشر را پدید آورد و موج چهارم که به گلوبالیزاسیون یا همان جهانیسازی مشهور است.
سوانحی که انسان بر سر محیطزیست آورده، ارتباط معناداری با پیشرفتهای تکنولوژی و مدرن شدن زندگی دارد برای همین دکتر سام حایریپور کتاب «۱۳ فاجعه انسان ساخت در محیط زیست» به سراغ سالهای بعد از جنگ دوم جهانی رفته و بلاهایی را که انسان مسبباش بوده و باعث تخریب یا تاثیر منفی بر محیطزیست شده، بررسی کرده است.
در صدر این فجایع ماجرای پرتاب بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی قرار دارد، فاجعهای که ابعاد کشتار انسانی آن به قدری هولناک و فجیع بود که شاید به اثرات تخریب محیطزیستی آن کمتر توجه شد. شاید هم به این دلیل که دیگر از آن دو شهر سوخته چیز زیادی باقی نمانده بود که بشود روی آن انگشت گذاشت.
فصلهای بعدی کتاب ماجراهای مختلفی از هر گوشه جهان را شامل میشوند، از حادثه مه دود عظیم لندن تا فاجعه نشت گاز بوپال هند. در هر ماجرا نویسنده دقیقاً شرح میدهد که چه اتفاقی و چرا روی داده و علاوه بر تلفات انسانی چه فجایع زیست محیطی هم ایجاد کرده. شروع اغلب موارد ریشه در ماجراهای کارخانههای صنعتی دارند، بیدقتی، عدم توجه به ایمنی یا تبعات کار، یک فاجعه رقم زده و جالب اینجاست که دربیشتر موارد هم دستاندرکاران به شدت تلاش کردهاند تا از فجایع و میزان خسارات خبری به بیرون درز نکند!
انتخاب ۱۳ مورد برای نشان دادن بلایایی که به دست انسان بر سر زیستگاه مشترک ما و همه موجودات آمده، شاید با اشاره به نحسی عدد ۱۳ طنز ظریفی هم درون خود داشته باشد. البته کل کتاب با زبانی ساده، همه فهم و کمی شوخطبعانه نوشته شده زیرا نویسنده در مقدمه ذکر کرده که هدفش از انتشار این کتاب بیشتر توجه دادن جوانان و نوجوانان به این مساله بوده است.
کتاب همراه با عکسهای مستند درباره هرکدام از ماجراهاست، عکسهایی که واقعیت تکاندهنده هرکدام از این فجایع را نشان میدهند. منابع مطالب مشخص شده و در بسیاری از فصلها راهکارهایی که میتوانسته از بروز این حوادث هم جلوگیری کند، ارائه گشته. جز یکی دومورد مثل قضیه انداختن بمب اتمی در ژاپن که نویسنده ترجیح داده این فصل را با یک قطعه شعر به پایان برساند!
توجه به مساله محیط زیست و تغییرات اقلیمی از دهه هفتاد میلادی آغاز شد. پدیده ال نینیو در دهه هشتاد مورد توجه قرار گرفت و آسیب به لایه اوزون در دهه نود. اما اندیشیدن به مساله رابطه انسان با تکنولوژی و دست بردن او در طبیعت سابقهای بیشتر دارد و مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی را به یاد میآورد که به این مساله پرداخته بود.
هایدگر با بیان مسالهای از ذات تکنولوژی در پی آن است تا جایگاه و نوع رابطه تکنولوژی و انسان امروزی را بشکافد. در این مسیر باید دریابیم که به راستی این نسبت آزاد و واکنش به ماهیت تکنولوژی چیست؟
طبیعت و تکنولوژی
آنچه در وهله اول به طور بارز در مورد تکنولوژی آشکار میشود این است که تکنولوژی وسیله یا آلتی خنثی برای دستیابی به اهداف و مقاصد انسانی است. اما باید بفهمیم که تصور تکنولوژی به عنوان وسیله چه معنایی دارد. شاید این شیوه اندیشیدن درباره تکنولوژی با آن که بسیار بدیهی و صحیح به نظر میرسد، بیش از آن که چیزی را آشکار کند پنهان میسازد.
اما اگر بتوانیم تکنولوژی مدرن را نوعی انکشاف بدانیم تا ابزاری برای رسیدن به هدف، شاید به فهمی حقیقیتر از ماهیت آن برسیم. در این صورت باید بپرسیم سخن گفتن از تکنولوژی مدرن به عنوان نوعی انکشاف به چه معنی است و چه چیز خاص این انکشاف است.
انسان با دستکاری در این دنیا و تلاش برای سلطه و سروری بر آن می کوشد تا به مقاصد و اهداف انسانی دست یابد. این انسانمداری مابعدالطبیعی هنگامی که منطق آن آشکار میشود انسان را به باور خداگونگی میرساند. هایدگر در صدد است که این انسانمداری مابعدالطبیعی را ریشه کن کند.
گشودن باب نسبتی آزاد با تکنولوژی جایی میسر است که ما پذیرای این بیشترین امکان باشیم که هایدگر آن را با ماهیت هنر و سکنی گزیدن شاعرانه مربوط میسازد و در واقع مخاطب را بر آن میدارد تا بار دیگر بیندیشد که این جبر تکنولوژی است که همچون سرنوشت بر زندگی آدمیان سایه افکنده و یا از اساس انتخاب آدمیان است که چگونه و به چه صورت آن را به کار بسته و به آن توسل جویند و یا اصولاً نوع دیگری از راه را برگزینند.
پینوشت: این پرونده زمانی منتشر شد که به علت کمبود گاز، واحدهای صنعتی بزرگ و نیروگاهها در ایران مازوت میسوزانند. در شرایطی که دنیا به جایگزینی سوختهای فسیلی میاندیشد، در ایران مهدود حاصل از سوختی به مراتب آلودهتر از سایر سوختهای فسیلی هوای شهرها را پرکرده است.
پینوشت دوم: نویسندگان این پرونده: دکتر مجید شریفیپور، گیتی صفرزاده و بهزاد وفاخواه