سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

کتابگردی از واشنگتن دی دسی به نیویورک

کتابگردی از واشنگتن دی دسی به نیویورک

 

تجربه‌ی خرید کتاب و کتابگردی در تمام دنیا با هم شباهت‌هایی دارد. این روزها تیتر «حمایت از کتابفروشی‌های محلی» در کشورهای زیادی مهم شده و خرید آنلاین کتاب با تخفیف‌ها و مزیت‌هایش دائماً در ذهنمان این سؤال را برمی‌انگیزد که «کار درست» چیست؟ کتابفروشی کوچکی که تجربه‌های کتابگردی‌مان وابسته به حضور آن است تا کجا می‌تواند با سایت‌های فروش کتاب رقابت کند؟

تجربه‌ی خرید کتاب و کتابگردی در تمام دنیا با هم شباهت‌هایی دارد. این روزها تیتر «حمایت از کتابفروشی‌های محلی» در کشورهای زیادی مهم شده و خرید آنلاین کتاب با تخفیف‌ها و مزیت‌هایش دائماً در ذهنمان این سؤال را برمی‌انگیزد که «کار درست» چیست؟ کتابفروشی کوچکی که تجربه‌های کتابگردی‌مان وابسته به حضور آن است تا کجا می‌تواند با سایت‌های فروش کتاب رقابت کند؟

 

 

کتابگردی از واشنگتن دی دسی به نیویورک

 

 

مدتهاست عضو وبسایت انگلیسی زبانی هستم که روزانه لیست کتاب‌های الکترونیکی تخفیف‌دار را برایم ایمیل می‌کند، هر از گاهی هم خبرنامه‌ای حاوی مطالب خواندنی پیشنهادی. هدفم از عضویت در سایت‌شان صرفاً آگاهی از کتاب‌های روز و غیرروز است؛ آگاهی از وجود کتاب‌هایی که قبلاً چیزی درباره‌شان نمی‌دانسته‌ام. معمولاً نگاهی گذرا به لیست کتاب‌های پیشنهادی‌شان می‌اندازم و اگر عنوانی چشمم را بگیرد، خلاصه‌ای که در ایمیل فرستاده‌اند را می‌خوانم، در گوگل دنبال یکی دو نقد از کتاب می‌گردم تا اگر تأیید شد اسمش را به لیست کتاب‌هایی که «باید بخوانم» اضافه کنم.


هفته‌ی پیش یکی از خبرنامه‌های این سایت اختصاص داشت به معرفی کتابفروشی‌های خاص در شهرهای مختلف امریکا. درست چند روز بعدش من برنامه داشتم اول به واشنگتن دی سی و بعد به نیویورک بروم. نشانی کتابفروشی‌ای که در نیویورک معرفی کرده بودند را یادداشت کردم و تصمیم گرفتم حتماً به آن سری بزنم.در واشنگتن دی سی به طور خیلی اتفاقی با دوستانم به کافه‌ای رفتیم که داخل یک کتابفروشی بود به نام «کریمر».

یک کتابفروشی مثل همه‌ی کتابفروشی‌های دیگر، پر از قفسه‌ها و میزهای کتاب، با فضایی نه بزرگ و نه کوچک و البته شلوغ و پر مشتری. آن‌ها که با شهر آشنایی بیشتری داشتند گفتند این کتابفروشی معروفی است و معمولاً جدیدترین کتاب‌ها قبل از هر کتابفروشی دیگری اینجا پیدا می‌شود.چند کتاب را ورق زدم. به کتابی برخوردم که عنوان و نویسنده‌اش را نمی‌شناختم. روی جلد همه‌ی نسخه‌هایش برچسبی بود که می‌گفت کتاب را شخص نویسنده امضا کرده، صفحه‌ی اول کتاب را باز کردم، صحت داشت!

 

کتابفروشی فرهنگ کتاب در نیویورک

رفتم سراغ گوشه‌ای از کتابفروشی که کمتر شلوغ بود و نگاهی به قفسه‌هایش انداختم. کتابی از یک نویسنده، جهانگرد و طبیعت‌گرای آلمانی قرن هجدهم/نوزدهم توجهم را جلب کرد. بازش کردم و چند خطی ازش خواندم. خوشم آمد. به قیمت پشت جلد نگاه کردم: ۳۲ دلار. به چشمم گران آمد.

با اکراه برش گرداندم توی قفسه و به دوستانم توی کافه پیوستم. فکرم اما هنوز پیش کتاب بود. عنوانش را در اینترنت جستجو کردم، سایت کتاب‌های «بارنز و نوبل» آن را حدود ۱۹ دلار می‌فروخت که با هزینه‌ی پست درمی‌آمد حدود ۲۴ دلار، کماکان بسیار ارزان‌تر از ۳۲ دلار. در «آمازون» قیمت کتاب از آن هم ارزان‌تر بود. دوستانم که با کتابفروشی آشنایی داشتند گفتند این قیمت احتمالاً به خاطر این است که کتاب تازه از زیر چاپ درآمده و احتمالاً هنوز کتابفروشی‌های دیگر شهر آن را ندارند. به هر حال کتاب را نخریدم اگرچه وسوسه‌ی درجا خریدنش همراهم بود.


اقامتم در نیویورک نمی‌توانست طولانی باشد. وقتی در نقشه‌ی گوگل مسافت بین محل اقامت و کتابفروشی مورد نظرم را بررسی کردم به این نتیجه رسیدم که بهتر است به کتابفروشی نزدیک‌تری سر بزنم. از بین کتابفروشی‌های «این دور و بر» که گوگل پیشنهاد می‌داد «فرهنگ کتاب» را انتخاب کردم؛ با این استدلال که رفتن به یک کتابفروشیِ چه بسا معمولی حتی شاید بهتر باشد از اینکه به سراغ کتابفروشی‌ای بروم که معلوم نیست طبق چه ملاک و معیاری معروف شده.


توی پیاده‌روی دم در کتابفروشی چند قفسه‌ی سیار پر از کتاب‌های دست دوم بود.

 

 

 

عنوان‌هایی که اکثراً می‌شد زیر یک دلار خریدشان. بین کتاب کشتن مرغ مقلد و ذن و هنر تعمیر موتور سیکلت مرددم. دست آخر دومی را انتخاب می‌کنم و وارد کتابفروشی می‌شوم.

به فروشنده‌های جوان کتابفروشی می‌گویم که می‌خواهم درباره‌ی کتابفروشی‌شان برای یک سایت ایرانی به فارسی مطلب بنویسم و اجازه می‌گیرم که از داخل کتابفروشی عکس بگیرم. استقبال می‌کنند. کتابفروشی دو طبقه است. در این ظهر تعطیل آخر هفته نه شلوغ است و نه کاملاً بی‌مشتری. در هر لحظه چهار پنج مشتری در طبقه‌ی پایین در حال گردش در میان قفسه‌ها هستند، و همین تعداد در طبقه‌ی بالا. یکی از فروشنده‌ها می گوید که در طبقه‌ی پایین کتاب‌های پرفروش و چاپ جدید را می‌گذارند و در طبقه‌ی بالا کتاب‌های دست دوم، تخفیف‌دار و چاپ‌های قدیمی‌تر.


چیدمان طبقه‌ی اول مثل هر کتابفروشی دیگری‌ست. دورتادور قفسه‌ها و بالای هر قفسه عنوان دسته‌بندی. روی میزهای وسط کتابفروشی هم کتاب‌های جدید و پر فروش چیده شده‌اند. دو چیز چشمم را می‌گیرد، در جای جای کتابفروشی بخش‌هایی است با عنوان «کتاب های برگزیده‌ی فروشندگان»، کنار هر کتاب پیشنهادی یک کارت است که احتمالاً با دستخط شخص پیشنهاد دهنده روی آن عنوان کتاب نوشته شده و یک پاراگراف درباره‌اش.


کتابفروشی فرهنگ کتاب در نیویورک

 

 

 

 

 

 

چیز دیگری که توجهم را جلب می‌کند، تابلویی است داخل کتابفروشی که روی آن مشتری‌ها را به خرید از کتابفروشی‌های کوچک تشویق می‌کند تا به اصطلاح از کسب و کارهای محلی و کوچک حمایت کنند و اجازه دهند کتابفروشی‌های کوچک کماکان به حیاتشان ادامه بدهند. فکر خریدن کتابی که از کتابفروشی کریمر نخریدم اینجا دوباره سراغم می‌آید. به یکی از فروشنده‌ها اسمش را می‌گویم.

 

کتابفروشی فرهنگ کتاب در نیویورکدر سیستم دنبال آن می‌گردد و می‌گوید که کتاب جدیدالانتشار است و هنوز به دستشان نرسیده(گویا دوستانم در واشنگتن دی سی درباره‌ی کتابفروشی کریمر اغراق نمی کرده‌اند) اما می‌توانند همان لحظه کتاب را برایم سفارش بدهند و دو-سه روز دیگر می‌توانم بروم ازشان بگیرم. تشکر می‌کنم و می‌گویم که مسافرم و امکانش را ندارم.


در آخر بازدیدم وقتی می‌خواهم پول کتاب دست دومم را پرداخت کنم فروشنده از من می‌پرسد که عضوم یا نه؟ از او درباره‌ی شرایط و مزایای عضویت می‌پرسم.

توضیح می‌دهد که اعضا سالی ۴۹ دلار حق عضویت پرداخت می‌کنند و در عوض همیشه کتاب‌هایشان را با تخفیف ده درصدی می خرند. علاوه بر آن کتاب فروشی برای اعضا کتاب‌های سفارشی‌شان را به هر نقطه از امریکا به صورت رایگان پست می‌کند.

روی رسیدی که بهم می‌دهد نوشته که کتاب‌های خریداری شده‌ی نو تا ده روز با ارائه‌ی رسید پس گرفته می‌شود به این شکل که به میزان قیمت کتاب به مشتری اعتبار خرید از همان کتابفروشی داده خواهد شد.

 


از کتاب فروشی می‌زنم بیرون. با خودم فکر می‌کنم کتابفروشی‌هایی از این دست چقدر قدرت دارند تا با سایتی مثل آمازون رقابت کنند. نمی‌دانم! مسأله‌ی خرید اینترنتی کتاب با تخفیف این روزها در ایران هم داغ است.

سایت‌هایی که اینجا و آنجا تبلیغشان را دیده‌ام و در حال‌حاضر جدی‌ترین رقیب کتابفروشی‌های به خصوص کوچک و محلی شده‌اند.
هم‌زمان با خروج من از فرهنگ کتاب، چند مشتری جدید وارد می شوند. شاید بشود هنوز امیدوار بود. حتی برای منی که سال‌هاست به خاطر جابجایی زیاد و انگیزه‌های محیط زیستی خرید کتاب کاغذی‌ام را بسیار محدود کرده‌ام هیچ‌چیز جای پرسه‌زنی در یک کتابفروشی حقیقی با قفسه‌های واقعی پر از کتاب و تبادل نظر با فروشنده‌های باتجربه‌ی کتاب‌خوان را نمی‌گیرد.

 

یکشنبه ۱۷ مارس ۲۰۱۹

کتابفروشی

  این مقاله را ۱۳ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *