سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است

پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«پسری که پرواز کرد» روایت زندگی پر فراز و نشیب پسری به نام «اتان ویلد» است که در شهری کوچک، در یک خانواده‌­ای معمولی اما خرافاتی زندگی می‌کند. خانواده­‌ی او چندان زندگی مرفه‌­ای ندارند، آن‌قدر که مایلند پسرشان هر چه سریعتر برای خودش کاری دست‌وپا کند؛ کارهایی مثل چاه‌باز‌کنی، کالسکه­‌رانی یا خدمات و… اما اتان بیش از هر چیزی شیفته‌ی علم و دانش است. او هر روز به دیدار مرد مخترع میانسالی به نام «آقای چن» می‌رود که بابت ایده‌­ها و مهارت­‌های اتان او را تشویق می‌­کند و حاضر است به عنوان دستیار هم به او دستمزد بدهد. قرار است آن دو با کمک هم یک ماشین پرنده درست کنند.

پسری که پرواز کرد

نویسنده: فلور هیچکاک

مترجم: زینب طاهری

ناشر: ایران‌بان

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۲۳۲

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۸۸۳۷۰۵

«پسری که پرواز کرد» روایت زندگی پر فراز و نشیب پسری به نام «اتان ویلد» است که در شهری کوچک، در یک خانواده‌­ای معمولی اما خرافاتی زندگی می‌کند. خانواده­‌ی او چندان زندگی مرفه‌­ای ندارند، آن‌قدر که مایلند پسرشان هر چه سریعتر برای خودش کاری دست‌وپا کند؛ کارهایی مثل چاه‌باز‌کنی، کالسکه­‌رانی یا خدمات و… اما اتان بیش از هر چیزی شیفته‌ی علم و دانش است. او هر روز به دیدار مرد مخترع میانسالی به نام «آقای چن» می‌رود که بابت ایده‌­ها و مهارت­‌های اتان او را تشویق می‌­کند و حاضر است به عنوان دستیار هم به او دستمزد بدهد. قرار است آن دو با کمک هم یک ماشین پرنده درست کنند.

پسری که پرواز کرد

نویسنده: فلور هیچکاک

مترجم: زینب طاهری

ناشر: ایران‌بان

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۲۳۲

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۸۸۳۷۰۵

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است

 

 

خانواده­‌ی اتان از این که پسرشان با آقای چن ارتباط دارد بسیار عصبانی هستند چرا که اختراعات و آزمایش‌های آن‌ها باعث به بار آمدن خراب‌کاری از جمله از بین رفتن مرغدانی­‌شان شده است. اتان همچنان اذعان دارد که تابه‌حال چیزهای زیادی از آقای چن یاد گرفته و او مخترع فوق­‌العاده­‌ای است؛ کسی که قرار است کمک کند تا با همراهی هم یک ماشین پرنده بسازند.

اتان سودای پرواز در سر دارد و آرزو دارد که یک روز رویای ساختن ماشین پرنده به واقعیت بپیوند. گاهی مردم پشت سر آقای چن حرف‌­های ناشایستی می­‌زنند و شایعاتی درست می­‌کنند. این که او ممکن است برای انجام آن کارهای عجیب و غریب دست به سحر و جادو بزند اما اتان با زیرکی می­‌گوید که آنچه همه خیال می­‌کنند جادو است، در واقع همان «علم» است!

آقای چن و اتان در حال کار کردن روی موتور ماشین پرنده­‌شان هستند که ناگهان فردای آن روز خبر تاسف‌باری می‌­رسد. مادربزرگ اتان که از آقای چن متنفر است و او را شیطان خطاب می­کند، می­‌گوید که آقای چن را دیشب در خانه­‌اش کشته­‌اند! اتان شوکه می­‌شود و باور نمی­‌کند. اما مادربزرگ با پوزخند تلخی این خبر را تایید می‌­کند که حتما افرادی از طرف خدا آمده و این را کار را کرده‌­اند. خدا آنها را فرستاده تا کار اهریمن را بسازند و نابودش کنند. چرا که اگر خدا می­‌خواست به انسان‌­ها پر و بال می‌­داد تا پرواز کنند! به جز مادربزرگ، مادر نیز همین‌طور فکر می­‌کند.

در دیالوگی از مادر می­‌خوانیم: «شما چی هستین؟ فرشته؟ پرنده؟ می­‌خواین پرواز کنین؟ اگه خدا می‌­خواست پرواز کنین باید با بال به دنیا می‌اومدین. خب من یه چیزی بهت می‌گم مرد جوون، به شما بال داده نشده و نخواهد شد!»

 

از نظر مادربزرگ ساختن ماشین پرنده و تلاش برای آن کار کفار و شیاطین است. بنابراین آقای چن خود شیطان و اتان هم که به ملاقات او می‌­رود، بچه­‌ی شیطان است.

 

 

رمان پسری که پرواز کرد روایت ساده و شیرینی دارد. قلم نویسنده نرم و راحت­‌خوان است و مخاطب را به آرامی با خود همراه می‌کند. آرزوی پرواز از دیرباز تمایل بسیاری از انسان‌­ها بوده که حتما بارها آن را از ابتدای دوران کودکی تصور کرده‌­اند. چه بسا اگر انسان ماشین پرواز را تخیل نمی‌­کرد نمی­‌توانست به هواپیماها و جت­‌هایی با سرعت کنونی دست یابد. اما موضوع و تاکید داستان فقط بر بخشی از تخیلات نوجوانی و رویای پرواز خلاصه نمی‌­شود، بلکه هدف نویسنده نمایاندن جدال بین خرافات و تندروی‌­های متحجرانه با علم است.

جدالی عمیق که نمی‌توان به سادگی آن را نادیده گرفت. مادربزرگ که نمادی از سنت‌­ها و خرافه­‌پرستی است، اختراع ماشین پرنده را کفر می­‌داند؛ که البته بسیاری از مردم هم با او هم‌نظرند. حتی وقتی اتان پس از مرگ آقای چن در حراجی فروش وسایل او، پارچه­‌ی سبزی را می­‌خرد، مادربزرگ معتقد است که سبز بدشگون است و فقط ایرلندی­‌ها و افسونگرها این رنگی می­‌پوشند. آدم‌­های مقدس هرگز چنین چیزی تن نمی­‌کنند.

 

جدال بین خرافات و علم آن‌قدری است که آقای چن هم در ابتدای داستان از اتان می‌­خواهد که امتحان کردن آزمایشاتشان را به روزی غیر از یکشنبه موکول کنند، چرا که اغلب مردم در روز یکشنبه بیرون هستند و برای عبادت به کلیسا می­‌روند. پس ممکن است برایشان خطرناک باشد. پس از قتل مرموز آقای چن زندگی اتان نیز تغییر می­‌کند. گویا او برای ساخت ماشین پرنده مصمم­‌تر می­‌شود و می­‌خواهد که اهداف دست نیافته‌­ی دستیار و حامی خوبش، آقای چن را عملی کند. بنابراین به دنبال نقشه و کارهای نیمه‌تمام آقای چن می‌­رود؛ اما شرایط چنان می‌­شود که اتان باید از بین ماشین پرنده و خانواده یکی را انتخاب کند…

 

 

در صفحاتی از کتاب از زبان اتان این‌طور می‌­خوانیم:

«من تمیز می­‌کنم. می­‌گردم و تلاش می‌­کنم تا به راهی فکر کنم که یک چاه‌بازکن نباشم! باید آقای چن­‌های دیگری آن بیرون باشند. آدم­‌هایی که به علم اعتقاد دارند…»  

 

 

این اثر برگزیده­‌ی انتخاب معلم­‌های 2019 شده است.

 

 

ادبیات کودک و نوجوان
نشر ایرانبان

  این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *