این کتابها همان طور که از عنوانشان پیداست تاکید میکنند که تنها هوش منطقی و ریاضی و علمی برای رسیدن به موفقیت کافی نیست و پدیدهای داریم به نام هوش عاطفی یا هیجانی که حتی گاهی مهمتر از چیزی است که تا کنون به عنوان ضریب هوشی یا IQ میشناختیم.
مقالهی آلیشان وُسکان به معرفی کتاب هوش هیجانی نوشتهی دانیل گولمن پرداخته است. کتاب گلمن که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد نقش مهمی در جا انداختن این مفهوم بازی کرده است. گولمن هم روانشناس است و هم روزنامهنگار و اهل رسانه. شاید همین امر عامل موفقیت کتابش و فعالیتهای دیگرش پیرامون این ایده بوده است.
ترجمهی مصاحبهای با دانیل گلمن میتواند به شناخت بیشتر او کمک کند. در این مصاحبه او به برخی از انتقاداتی هم که به نوشتههایش شده است پاسخ میدهد.
ترجمهی مقالهای از تراویس برادبری که نویسندهی یکی از کتابهای جدیدالانتشار در این زمینه به نام هوش هیجانی ۰.۲ است، به شناخت یکی دیگر از نویسندگان مطرح این حوزه کمک میکند.
و سرانجام نظر کمابیش انتقادی رعنا صبور را داریم که معتقد است کتابهای هوش هیجانی برای آدمهای ناموفق نوشته میشوند و به آنها وعدهی موفقیت میدهد و بیشتر حرفهایی میزنند که خودمان هم میدانیم. میتوانید با او موافق یا مخالف باشد. یا تا حدودی موافق و تا حدودی مخالف.
یک دیدگاه در “پروندهای دربارهی کتابهای هوش هیجانی”
شاید بهتر بود بود بگوییم نگر شما از خودتان مهم تر است تا نگرشتان از هوشتان چون بخشی از ما هوشمان است.
و شاید جای یک پرسش خالی باشد!
چرا کتاب های self-help در دنیای امروز از پر فروشها هستند؟ و آیا این امر جای تحقیق بهبود فرهنگ سازی و آگاهی رسانی دارد؟