سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

پرسش‌هایی درباره‌ی خواندن

پرسش‌هایی درباره‌ی خواندن

 

خواندن عمل بسیار ساده‌ای است. در دنیای امروز از کودکی با کتاب و پدیده‌ی خواندن آشنا می‌شویم و آن را همچون چیزی بدیهی می‌پذیریم. اما اگر خوب فکر کنیم، ابداً چنین نیست. چرا این کتاب خاص را می‌خوانید؟ چه اندازه از آن یادتان می‌ماند؟

خواندن عمل بسیار ساده‌ای است. در دنیای امروز از کودکی با کتاب و پدیده‌ی خواندن آشنا می‌شویم و آن را همچون چیزی بدیهی می‌پذیریم. اما اگر خوب فکر کنیم، ابداً چنین نیست. چرا این کتاب خاص را می‌خوانید؟ چه اندازه از آن یادتان می‌ماند؟

 

 

کافی است به کتاب‌هایی که سال گذشته خواندید فکر کنید. به داستان‌هایی که خواندید. اسم شخصیت‌ها یادتان هست؟ رویدادها چطور؟ خب اگر قرار است بخش اعظم چیزی که می‌خوانید از یادتان برود، آیا مجاز نیستید بعضی صفحات کتاب را نخوانید؟ از روی‌شان بپرید؟ یک سوال دیگر.

نگاهی به قفسه کتاب‌تان بیاندازید. چه تعداد کتاب دارید که کلی پول داده‌اید و خریده‌اید و هنوز نخوانده‌اید؟ به خودتان می‌گویید روزی می‌خوانم‌شان. ولی معلوم هم نیست. اما همین که داریدشان خوب است. هروقت دل‌تان کرد می‌توانید بخوانیدشان. و تعداد زیادی کتاب هست که خوانده‌اید ولی حاضر نیست دورشان بیاندازید یا به کس دیگری بدهید.

 

مثل عزیزی نگاه‌شان می‌دارید. و حالا با آمدن کتاب الکترونیک اوضاع پیچیده‌تر هم می‌شود. کتاب‌هایی از هیچ. نه کاغذی در کار است و نه جلدی مقوایی. این‌ها چه تفاوت و شباهتی به کتاب کاغذی دارند؟ رابطه‌مان با این‌ها هم مثل رابطه‌مان با کتاب‌های واقعی است؟ یک سوال دیگر: کجا برای خواندن جای مناسب‌تری است؟ کتابخانه؟ پشت میز تحریر؟ لم داده روی مبل؟ درازکش پیش از خواب؟ یا شاید توالت؟ جواب شما هریک از این‌ها که باشد معنایی دارد.

 

پرسش‌هایی درباره‌ی خواندن!

باری، خواندن عمل ساده‌ای نیست. چون و چرای بسیار و بی‌شمار پرسش درباره‌اش مطرح است. فیلسوفان و اندیشمندان بزرگی چون اومبرتو اکو، ژان کلود کریر، هنری میلر، پی‌یر بایار، و بسیاری دیگر درباره‌ی آن نوشته ‌و سخن گفته‌اند. ما هم که در «وینش» کارمان خواندن کتاب و نوشتن درباره‌ی کتاب‌هاست، طبیعی است به این پرسش‌ها فکر می‌کنیم. در این‌جا برخی از کتاب‌ها درباره‌ی کتاب‌خواندن را که به فارسی هم ترجمه شده‌اند، معرفی می‌کنیم:

در حال حاضر در عصری زندگی می‌کنیم که همه چیز، از روابط انسانی گرفته تا کسب‌وکارها، تحت سیطره‌ی دنیای صفرو‌یک درآمده‌ست. اما یک نگرانی بیش از همه وجود دارد: مرگ کتاب‌خوانی به خاطر ظهور اینترنت. فرانک فوردی در کتاب خود قدرت خواندن، از سقراط تا توییتر سعی کرده با بررسی سیر تاریخی «خواندن» به جواب این پرسش برسد که آیا مقصر اصلی واقعا اینترنت و شبکه‌های اجتماعی‌ست؟

 

قدرت فکرکردن از امروز تا بی‌نهایت

 

یک عنوان و یک موضوع نامعمول: چگونه درباره کتاب‌هایی که نخوانده‌ایم حرف بزنیم؟ کاری که بعضی می‌کنند و همیشه مورد تقبیح بوده. اما پی‌یر بایار جرات کرده و کتابی نوشته و نه تنها چنین عملی را تایید کرده که راه‌هایی هم برای آن نشان‌مان می‌دهد. از دید بایار فقط کتاب خواندن نیست که باعث اعتلای فرهنگ و یا دانش فرد می‌‌شود.

 

شنا برخلاف جریان آب

 

باز یک عنوان کنجکاوی‌برانگیز و نامعمول دیگر: خواندن در توالت! عجیب نیست هنری میلر نویسنده آمریکایی که به شکستن ساختارها هم در زندگی شخصی و هم در نوشتن شهره بود مطلبی بنویسد به اسم خواندن در توالت. اما چیزی که هنر میلر را در این نوشته نمایان می‌کند بیان مجموعه‌ای از مسائل انسان دوران مدرن و نگاهی ویژه به کتاب است، چه برای خواندن و چه نوشتن.

 

خواندن و نوشتن با توصیه های میلری

 

در جهان امروزی که آدم‌ها مشتاق بی‌اعتبار ساختن هر چیز قدیمی هستند، دلدادگی به یک شیء، عادت و عشقی کهنه چگونه خواهد بود؟ آیا آدمی از شوری که قرن‌ها در سر داشته، دست خواهد کشید؟ آینده‌ی کتاب‌های کاغذی چه خواهد بود؟ از کتاب رهایی نداریم پاسخ به همین دغدغه‌هاست. مجموعه گفتگوهای ناب دو کتاب‌باز حرفه‌ای، امبرتو اکو و ژان‌کلود کریر، که درباره‌ی کتاب و ماندگاری آن ساعت‌ها از هر دری سخن می‌گویند.

 

کتاب نخواهد مرد

 

و باز یک توصیه‌ی غریب در کتاب لذت خواندن در عصر حواس‌پرتی: به عقیده‌‌ی آلن جیکوب، استاد ادبیات انگلیسی و نویسنده‌‌ی کتاب، اولین قدم برای خواننده شدن این است که لیست‌‌ها و باید و نباید‌‌ها را به کلی دور ریخت و بر اساس هوس کتاب خواند. او به دانشجویانش همیشه توصیه می‌‌کند: «هر چه هوس می‌کنی بخوان.»

 

دلم برای ذهن قدیمی‌ام تنگ شده است

 

اما بسیاری از کتاب‌هایی که خوانده‌ایم هم خیلی زود، یا نه چندان زود، از یادمان می‌روند. در این باره یادداشتی داشتیم با عنوان «کتاب و فراموشی» که این طور آغاز می‌شد: «خنده در تاریکیِ ناباکوف را برداشتم. حتی کلیاتش هم یادم نبود. قهرمان داستان مرد بود؟ بحث خیانتی در کار بود؟ هیچ چیز یادم نمی‌­آمد. پس فایده این همه کتابی که می­‌خواندم چه بود؟ وقتی همه را به مرور فراموش می­‌کردم. الان من چه فرقی با کسی که خنده در تاریکی را نخوانده بود داشتم؟»

 

کتاب و فراموشی

  این مقاله را ۵۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *