پایان «زنان کوچک» و انتظارات خواننده
داستان زنان کوچک برای خوانندگان کتاب و بینندگان فیلمش بسیار آشناست. این اثر هنوز پس از سالها مخاطبان فراوانی دارد تا جایی که باز هم فیلم جدیدی از آن ساخته شده. اما به نظر میرسد سلیقه مخاطبان این اثر از گذشته تاکنون فرق چندانی نکرده است. مخاطب در پایان عروسی میخواهد، خواستهای که گرتا گرویگ، کارگردان جدیدترین فیلم زنان کوچک نیز به شکل زیرکانهای به آن تن در میدهد.
زنان کوچک
نویسنده: لوییزا می الکات
مترجم: فرزین مروارید
ناشر: قدیانی
تعداد صفحات: ۵۹۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۲۵۱۷۴۴۹
داستان زنان کوچک برای خوانندگان کتاب و بینندگان فیلمش بسیار آشناست. این اثر هنوز پس از سالها مخاطبان فراوانی دارد تا جایی که باز هم فیلم جدیدی از آن ساخته شده. اما به نظر میرسد سلیقه مخاطبان این اثر از گذشته تاکنون فرق چندانی نکرده است. مخاطب در پایان عروسی میخواهد، خواستهای که گرتا گرویگ، کارگردان جدیدترین فیلم زنان کوچک نیز به شکل زیرکانهای به آن تن در میدهد.
زنان کوچک
نویسنده: لوییزا می الکات
مترجم: فرزین مروارید
ناشر: قدیانی
تعداد صفحات: ۵۹۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۲۵۱۷۴۴۹
مخاطب عروسی میخواد!
احتمالاً کتاب زنان کوچک را خواندهاید. اگر هم کتاب را نخوانده باشید یکی از فیلمهایی را که بر اساس آن ساخته شده دیدهاید. داستان زندگی چهار خواهر در خانوادهای روستایی در آمریکای سدهی نوزدهم با همهی اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی آنها میافتد؛ یکی از پرفروشترین و موفقترین رمانهای تاریخ. جو، یکی از خواهرها، دوست دارد نویسنده شود. او بیش از کاراکترهای دیگر شبیه لوئیزا مِی الکوت، نویسندهی کتاب است.
این بخشی است از گفتوگوی خبرنگار سایت «اُپرامَگ» OprahMag.com با خانم گرتا گِرویگ کارگردان فیلم جدیدی که بر اساس این رمان ساخته شده است:
راه جو [قهرمان کتاب زنان کوچک] و الکوت [نویسندهی رمان] از دوران بلوغ از هم جدا میشود. الکوت به رویای مشترک نویسنده و کاراکتر که نویسنده شدن باشد میرسد، اما جو بلندپروازیهای ادبیاش را کنار میگذارد و شوهر میکند.
اما در اصل قرار نبود جو شوهر کند.
الکوت دوست داشت از جو یک چهره ادبی مجرد بسازد، کسی مثل خودش. اما او میدانست که چنین پایانی به مذاق مخاطبان رمان خوش نخواهد آمد، مخاطبانی که بنابر ارزشهای قراردادی سدهی نوزدهمی خود توقع داشتند پایان خوش برای یک زن، شامل ازدواج او هم باشد.
گرویگ توضیح میدهد که «او این کار را کرد چون فکر میکرد که برای خوشایند خوانندگان و ناشرش و توفیق تجاری کتاب چارهی دیگری ندارد.»
در یک سالی که بین انتشار کتاب زنان کوچک و دنبالهی آن فاصله افتاد خوانندگان کتاب به شدت فشار میآوردند و میپرسیدند که «این زنان کوچک با چه کسانی ازدواج میکنند، انگار ازدواج کردن تنها هدف زندگی یک زن باشد.» و فشار مشابهی از سوی ناشر بود که اصرار میکرد «آدمهای داستان در انتها به شیوهی معقولی ازدواج کنند.»
سخن کوتاه، الکوت نیاز داشت جو را شوهر بدهد و گذار او از «زن کوچک» به «همسر خوب» را به سرانجام برساند و به انتظارات روایی عصر خود پاسخ دهد.
اما الکوت کاملاً هم به خواست ناشر و خواننده تن نداد؛ او جو را شوهر داد، اما نه به کسی که انتظارش میرفت و با یک چرخش شیطنتآمیز با انتظارات مخاطبانش در افتاد: برایشان یک عروسی تدارک دید، اما نه با کسی که آنها میخواستند.
اما شیطنت گرتا گرویک پیچیدهتر و جذابتر است. او هر دو حالت را در فیلمش آورده است. هم صحنهی امتناع جو از ازدواج را داریم و استدلالهای او را مبنی بر اینکه میخواهد به نویسندگی بپردازد و نمیخواهد تن به زندگی زناشویی بدهد و هم صحنهی خواستگاری و عروسی را. و ناشر را داریم که جو را اجبار میکند که پایان داستانش را عوض کند. خانم گرویگ هم عروسی را به ما داده است و هم موقعیت نویسندهی زن را در برخورد به خواست عمومی و استبداد تماشاگر.
گرویک میگوید میخواسته پایانی دلخواه الکوت را به او هدیه بدهد. اما اگر قدری تامل کنیم، او هم آن اندازه که به نظر میرسد رادیکال نیست. او هم نتوانسته از خیر صحنهی عروسی بگذرد. پایان فیلم بر حقیقت مهمی گواهی میدهد؛ اینکه خواست عروسی فقط یک خواست سدهی نوزدهمی نبوده است. گرتا گرویگ هم حواسش بوده که عروسی را حفظ کند تا تماشاگرش را از دست ندهد. بیننده و خوانندهی امروز هم در پایان فیلمی دربارهی زنان، عروسی میخواهد.
پایان «زنان کوچک» و انتظارات خواننده
2 دیدگاه در “پایان «زنان کوچک» و انتظارات خواننده”
این فیلم از بلندی های بادگیر غمناک تر بود باید بهتر تموم میشد البته من داستانش رو نخوندم ولی اون قسمت که تدی اومد ولی برای اینکه خبر ازدواجش رو بده رو اصلا دوست نداشتم و همینطور از شخصیت ایمی و خانم خواهر بزرگتره که راحت با هرکسی جور میشد و جو رو درک نمی کرد بدم اومد اما فیلم مورد علاقمه چون شخصیت جو رو دارم دقیقا خودش رو به گفته خانواده
از این به بعد اگه دختری رو دیدم تو دوره جوونیش مثل شخصیت “جو” فاز من ازدواج نمیکنم،میخوام مستقل باشم،یا تا آخر عمرم آزاد باشم تا حالشو رو ببرم برداره. حتما آخر و عاقبتش رو با پیشنهاد فیلم گوشزد میکنم.
یه جورایی همون فاز فمینستی که خیلی دارند.البته که بعدش پیشیمون میشه از تصمیم هاش “جو خانم”
باید به بعضی ها گفت
زندگی مثل تو فیلم ها نیست که آخرش با پایان خوب مثل “جو” برات تموم بشه یا نه. یا اصلا یکی مثل “فردریک” گیرت بیاد. آخرش شاید مثل اونجایی تموم بشه که “جو ” سر مادرش داد زد وگفت: “اما من خیلی آدم تنهایی ام.”
به نظر من که خیلی پایان غم انگیزی داشت.یه جوری،آخر فیلم با جمله”پایان خوب اونیه که بتونه بفروشه”در مورد عوض کردن پایان داستان و اجبار به تموم کردن پایان خوب. توسط نویسنده “جو” و هم کسی که کتاب جو رو خوند و هم کارگردان فیلم، غمناک بودن داستان فیلم رو دو صد چندان کرد
این به خاطر این میگم که
خانم “جو” ازدواج همیشه هم نمی تونیم بگیم تو داستان ها یک مقوله اقتصادی بوده،تو می تونستی با قبول نکردن اصرار دیگران به عوض کردن پایانش؛ داستان خودت رو جاودانه کنی و تو ذهن ها ماندگار هر چند بد تموم بشه. ولی برای دیگران یه درس و عبرت میشد.