نگاهی به کتاب قرار نبود هما پوراصفهانی
قرار نبود روایت روان و بیتپقی دارد و با آنکه همهی مشخصههای نمونههای داستانهای عامهپسند قبل خودش از داستان عاشقانه تا فضاهای شوخ و شنگ و حتی به کار بردن شعر و ترانه در جای جای اثر را در خود دارد اما آینهی خوبی برای دیدن و شناختن نسل جدید جامعه و آرزوها و دنیاهایشان است. هما پوراصفهانی ابتدا کارش را در سایت نودهشتیا که زمانی از محبوبترین فضاهای اجتماعی اینترنتی برای تجربهی نوشتن جوانان و کتابهای سرگرم کننده بود، شروع کرد.
قرار نبود روایت روان و بیتپقی دارد و با آنکه همهی مشخصههای نمونههای داستانهای عامهپسند قبل خودش از داستان عاشقانه تا فضاهای شوخ و شنگ و حتی به کار بردن شعر و ترانه در جای جای اثر را در خود دارد اما آینهی خوبی برای دیدن و شناختن نسل جدید جامعه و آرزوها و دنیاهایشان است. هما پوراصفهانی ابتدا کارش را در سایت نودهشتیا که زمانی از محبوبترین فضاهای اجتماعی اینترنتی برای تجربهی نوشتن جوانان و کتابهای سرگرم کننده بود، شروع کرد.
انتخاب این اثر و نویسنده به این دلیل است که موج جدیدی از اینگونه نویسندگان را معرفی کنیم که از فضای اینترنت خوانندگانشان را پیدا کردند و بعد پا به دنیای کتاب چاپی گذاشتند. به نظر میرسد چنین شیوهای اتفاقاً برای ادبیات عامهپسند که بخش مهمی از خوانندگانش نوجوانان و جوانان هستند روش بسیار مناسبی باشد.
این گروه بخش اعظمی از زمان و نیازهای خود را در شبکههای اجتماعی صرف و رفع میکنند، پیگیر مطالب و نوشتههای این فضا هستند و نویسندهی هوشمندی که خوانندگان خودش را در این فضا پیدا کند حتماً میتواند راههایی برای تبدیل کردن آنها به خریداران کتاب چاپیاش بیابد، راهی مثل نوشتن یک داستان جدید اما نیمهکاره که برای خواندنش باید کتاب را خرید.
هما پوراصفهانی در همین فضا کارش را شروع کرد، در سایت نودهشتیا که زمانی از محبوبترین فضاهای اجتماعی اینترنتی برای تجربهی نوشتن جوانان و کتابهای سرگرم کننده بود. نوشتههای او با استقبال فراوانی روبهرو شد و حتماً علاقهی درونیاش به نوشتن باعث شد که به فضای کتابهای چاپی رو بیاورد.
قرار نبود دومین کتاب او و گویا از محبوبترینها بین خوانندگان است. داستان دختر جوانی که در آرزوی رفتن به کشور کانادا است اما پدرش به خاطر تجربهی بدی که از مهاجرت دختر اولش داشته با او مخالفت میکند. تنها چارهای که به ذهن دختر میرسد یک ازدواج صوری است تا بتواند به آنطرف آبها برسد.
نقشهی دختر و دوستانش پیدا کردن جوانی است که بپذیرد (البته با دریافت پول زمین بزرگی که دختر در شمال دارد) با او ازدواج کند، به خارج مهاجرت کنند و بعد از او جدا شود. این نقشه البته منتهی به رسیدن به پسری میشود که همهی جذابیتهای مورد نیاز از تیپ و قیافه و شخصیت و تحصیلات و ثروت را دارد اما اتفاقاً او هم دنبال یک ازدواج صوری است چون از بازماندگان قجری است و مادر و خالههایش سخت به دنبال زن دادن این جوانی هستند که در رابطه با دختران بسیار مغرور و بیاخلاق است.
از همین مختصر معلوم است که با یک داستان سانتیمانتال و شوخ و شنگ روبهرو هستیم. از یک طرف دختری جذاب و شیطان و از طرفی پسری که همهی معیارهای دخترکش امروزی از ماشین فراری گرفته تا عضلات ورزشی و ساعت رولکس و آپارتمان لوکس در الهیه را دارد.
آنها در فضایی بدون مشکلات رایج و عمومی به سرعت ازدواج میکنند (همهی خرج و مخارج و بریز و بپاشهای عروسی ظرف دوهفته انجام میشود) و اشارهای هم اگر به فضا یا مشکلات اجتماعی میشود در حد داستان چند خطی ماجرای طرلان است که در یک مکان ناامن در حاشیهی شهر مورد تجاوز قرار گرفته و نامزدش نیز کشته شده.
در داستان پوراصفهانی نه مانند داستان مؤدبپور خبری از معضلات و نابسامانیهای اجتماعی است و نه مانند اثر فهیمه رحیمی با دخترانی روبهرو هستیم که قصد دارند نور علم را بیفروزند. درواقع میتوان گفت اگرچه مثل همه نمونههای اینگونه آثار اینجا نیز داستان حول محور رابطهی عاشقانه (یا در نهایت عاشقانه شده) یک دختر و پسر است اما بازتاب کامل نسل و زمان و ارزشهای دوران خودش میباشد.
قهرمان دختر داستان امروزی دیگر نوع حرف زدنش تغییر کرده و گرچه هنوز در بستری از مقررات خانوادگی و آداب و رسوم اجتماعی حرکت میکند اما پوشش و روابط و زبانش دیگر مثل گذشته نیست. و اگر بهتر میخواهیم این تفاوتها (و حتی تفاوت بین آنچه در فضای رسمی و فضای زیر پوست شهر وجود دارد) را متوجه بشویم، کافی است به مقایسهی بین نسخه چاپی و نسخه اینترنتی کتاب بپردازیم.
گرچه اصل ماجرا و پایان بندی کتاب در هردو نسخه یکی است اما بخشهای حذف یا تعدیل شده در نسخهی چاپی بیانگر مواردی است که امروزه در زندگی نسل جوان وجود دارند اما در روایت رسمی (به عمد یا به ناچار) نادیده گرفته میشوند. خوب است به این نکته توجه کنیم که با وجود همهی تفاوتها بین آثار و نمونههای گذشته، همچنان مرد ایدهآل پسری غیرتمند است که با مخلوطی از حس مالکیت و نگاه شرعی، نسبت به پوشش زنش حساس است.
درمجموع کتاب قرار نبود روایت روان و بیتپقی دارد و با آنکه همهی مشخصههای نمونههای داستانهای عامهپسند قبل خودش از داستان عاشقانه تا فضاهای شوخ و شنگ و حتی به کار بردن شعر و ترانه در جای جای اثر را در خود دارد اما آینهی خوبی برای دیدن و شناختن نسل جدید جامعه و آرزوها و دنیاهایشان است.
حتی اگر بگوییم که این نمونه، مشتی از همهی جامعه و نسل جوانش به حساب نمیآیند اما به زعم من گروه کم تعدادی نیستند و از قضا بسیار تأثیرگذارند. نکتهی بسیار قابل توجه این است که با آنکه این نمونه قاعدتاً (به گمان ما) با ابزار دیگری مثل فضای عکس و فیلم در شبکههای اجتماعی باید مأنوس باشند، ادبیات و داستان را برای بیان خود انتخاب کردهاند. حالا شاید وقت پرسش مهمتری باشد: خوانندگان این آثار افرادی همچون قهرمانهایش هستند یا در آرزوی مثل آنها زندگی کردن؟ گمان میکنم پاسخ دادن به این پرسش حتی در حیطهی ادبیات هم قابل تعمق باشد.
9 دیدگاه در “نگاهی به کتاب قرار نبود هما پوراصفهانی”
سلام با عرض خسته نباشید
رمان قرار نبود موضوع هیجان انگیزی نداشت در حقیقت و پایان قابل پیشبینی داشت . اما نکته ی مثبت این رمان این بود که خانم پور اصفهانی اونقدر زیبا و واقعی همه چیز رو توصیف کردن که ادم وقتی میخونش خودش رو شخصیت رمان میدونه .
ممنون از به اشتراک گذاشتن نظرتون
فکر نمیکنم اینجور نظر دادن اصلا درست باشه نویسنده این رمان رو در سن ۱۹ سالگی نوشته و چاپ کرده این رمان باید از دید جوانان نظر داده بشه و اتفاقا توی سال های ۹۰ یکی از پرخواننده ترین کتاب ها بوده هر چند خود نویسنده اذعان کرده که در زمان نوشتن این رمان قطعا پختگی نوشتن کتاب هایی مثل شکلات تلخ یا سیگار شکلاتی رو نداشتم
ممنون از به اشتراک گذاشتن نظرتون
چنین رمانی از خانوم پور اصفهانی بعید بود ایشون هر چه قدر تو رمان شکلات تلخ و سیگار شکلاتی سنگ تموم گذاشتن واسه این رمان برعکس از آب در اومده،چون
موضوع رمان فوق العاده پیش پا افتاده
شخصیت هاش بسیار بچگانه و سطحی نگر
و از همه مهمتر رمان بسیار کلیشه ای و دیالوگاش فقط به خاطر خندوندن مخاطب بود (اونم فقط اولای رمان)
در یک کلام رمان فقط ارزش یک بار خوندنو داشت 🙁
ممنون که نظرتان را نوشتید
یعنی خاک توسره بیسواد کسی کنن که بگه این کتاب یه ذره ارزش داره.شر و ور پیش این عالیه.
شیوه ابراز نظر جالبی بود! ممنون که مطلب را خواندید.
جالب بود.موافقم