تن‌تن نیوکمپ کتاب زندگی‌نامه رونالد کومان، شرحی است گذرا از زندگی او، از تولد تا 50 سالگی. مروری بر فصل‌فصل زندگی ستاره هلندی.  از نقل مکان در سه ماهگی به شهر خرونینگن در تابستان 1963 تا عضویت در تیم‌های پایه هلپمان و جی‌آر‌سی در کودکی.

از ستاره شدن در تیم خرونینگن تا پیوستن به آژاکس و پی‌اس‌وی آیندهوون در جوانی، از پوشیدن پیراهن بارسلونا در انتهای دهه 80 میلادی تا بازگشت به هلند و خداحافظی با پیراهن فاینورد، از قهرمانی با تیم ملی هلند در جام ملت‌های اروپا تا ناکامی در جام‌های جهانی 90 و 94 ایتالیا و آمریکا، از دستیاری گاس هیدینگ در جام جهانی 98 تا پیوستن به کادر مربیگری بارسا تحت هدایت فن خال، از آغاز دوران مربیگری در ویتسه تا نشستن بر روی نیمکت فاینورد در سال 2011.

به هر فصل به صورت نسبتاً مختصر در چند صفحه پرداخته شده، گویی با نسخه بسط‌داده‌شده صفحه ویکی‌پدیای رونالد کومان مواجهیم. بررسی تیتروار کارنامه ورزشی او به ترتیب تاریخ و با نظم و انسجام اما بدون پرداختن کافی به بزنگاه‌های مهم حضورش در تیم‌های ملی و باشگاهی و ابعاد دیگر حضور در سطح اول فوتبال جهان. بی‌آنکه خواننده را همراه خود به عمق وقایع ببرد و تصویر کامل‌تری از رویدادهای بزرگی که کومان تجربه کرده نشان دهد. دریایی از اطلاعات به عمق یک وجب!

زندگی ورزشی موفق و نسبتاً پرماجرای فوتبالیست بزرگی مثل کومان که در تورنمنت‌های مهمی شرکت کرده، در مسابقه‌های بزرگی نیز حضور داشته و لحظات بی‌نظیری را تجربه کرده می‌توانست دستمایه طرح جزئیات بیشتر و دقیق‌تر، اتفاقات حاشیه‌ای، مسائل پشت‌پرده و بازگونشده و … باشد که در این کتاب کمتر به آن توجه شده است.

بازی زیر نظر یوهان کرویف و رینوس میشل و در کنار فان باستن، رود گولیت، روماریو، استویچکف، لادروپ، گواردیولا، قهرمانی در جام ملت‌های اروپا و جام باشگاه‌های اروپا، به ثمر رساندن گل قهرمانی بارسلونا در فینال اروپا و … قاعدتاً نکته‌ها و گفتنی‌های پرشماری برای خواننده یک زندگی‌نامه ورزشی دارد اما نویسنده بی‌توجه به آن، صرفا به ذکر تقویم تاریخ حضور کومان در فوتبال بسنده کرده است. شاید برای کسی که سال‌به‌سال دوران ورزشی کومان را رصد کرده باشد محتوای کتاب تا حدود زیادی تکراری و خسته‌کننده باشد.

کتاب با مقدمه‌ای از یوهان کرویف آغاز می‌شود و پس از آن در هفده فصل به زندگی کومان از کودکی تا پایان دوران فوتبالش در فاینورد می‌پردازد.

سپس در ده فصل دوران مربیگری او را شرح می‌دهد. در بخش پایانی نیز مصاحبه‌ای با او در رابطه با مسائل مربیگری انجام شده است که کمی حال‌وهوای خواننده را عوض می‌کند و تا حدی نگرش و رویکرد او به این مقوله را روشن می‌کند.

نکته جالب یا شاید تاسف‌بار اینکه شماره‌گذاری فصول کتاب کاملاً بی‌دقت و آشفته انجام شده به طوری که در انتهای فصل نهم، نه فصل پیاپی فصل دهم شماره‌گذاری شده است و بعد از آن شاهد دو فصل چهاردهم، سه فصل پانزدهم و پنج فصل هفدهم هستیم! سپس با پرشی بلند به فصل بیستم می‌رسیم و پس از آن دو فصل بیست‌ویکم داریم و در پایان سه فصل بیست‌وسوم!

نکته پایانی این‌که برای خوانندگان غیرهلندی یا کسانی که فوتبال باشگاهی هلند را به صورت مستمر و جدی پیگیری نکرده‌اند شاید مواجهه با خیل اسامی دست‌اندرکاران باشگاه‌های هلندی در این کتاب کمی گیج‌کننده و ناخوشایند باشد به ویژه اینکه به کارنامه، شخصیت و نقش آن‌ها در مسیر زندگی کومان چندان پرداخته نمی‌شود.

برای مثال صرفاً اسم بردن از معاونین باشگاه خرونینگن، اعضای هیات مدیره آژاکس، اعضای کادر فنی تیم ویتسه، مدیر روابط عمومی باشگاه آلکمار و … و همچنین شمار زیادی از بازیکنان فرعی و ناشناس در تیم‌های تحت هدایت کومان کمکی به روایت زندگی او در هر مقطع که بناست در چند صفحه صورت بگیرد نمی‌کند.

مرور سریعی بر زندگی ستاره هلندی