«مترجم دردها»، پس از بیست سال
دومنیکو استارنونه در بیستمین سالگرد کتاب مجموعه داستان جومپا لاهیری مترجم دردها، درباره رابطهاش با داستانهای این کتاب، نویسنده هندیالاصل آمریکایی آن و تصمیم جدید لاهیری برای آموختن زبان ایتالیایی و قصه نوشتن به آن زبان، یادداشتی نوشته است. او معتقد است رمان همدلانه جومپا لاهیری بعد از ۲۰ سال، درسی برای همه است. کتابی که آنقدر ماندگار بوده که ثابت کرده لیاقت برگزاری یک جشن تولد را دارد. و اضافه میکند به واقع یک نویسنده چیست، جز مترجم دردهای آدمیان برای آدمیان دیگر؟
دومنیکو استارنونه در بیستمین سالگرد کتاب مجموعه داستان جومپا لاهیری مترجم دردها، درباره رابطهاش با داستانهای این کتاب، نویسنده هندیالاصل آمریکایی آن و تصمیم جدید لاهیری برای آموختن زبان ایتالیایی و قصه نوشتن به آن زبان، یادداشتی نوشته است. او معتقد است رمان همدلانه جومپا لاهیری بعد از ۲۰ سال، درسی برای همه است. کتابی که آنقدر ماندگار بوده که ثابت کرده لیاقت برگزاری یک جشن تولد را دارد. و اضافه میکند به واقع یک نویسنده چیست، جز مترجم دردهای آدمیان برای آدمیان دیگر؟
نویسنده: دومینیکو استارنونه
مترجم: سعیده شهسواری
حالا، دقیقا زمانی که برای نوشتن در بیستمین سالگرد تولد این کتاب مهم آمادهام، متوجه شدم که قبلاً ده سال اول زندگیاش را بدون آنکه بدانم جشن گرفتهام. من این کار را زمانی کردم که در پاییز ۲۰۰۹، آن را در رم به قیمت یک یورو خریدم، از بین کتابهای خاکگرفته دستدوم بیرون کشیدم و بلافاصله در یک عصر و یک غروب طولانی و کشدار خواندم. به نظرم راهی بهتر از این برای ادای احترام به یک کتاب وجود ندارد.
آن موقع من هیچ چیزی در مورد نویسنده نمیدانستم. کتابی بود که من را اغوا کرد، کتابی که نشانههای زندگی پرشور را زیر پا گذاشته بود: جلد پاره و جملههای خطکشی شده با علامت تعجب در حاشیه صفحه. اما عامل تعیین کننده، عنوانش بود.
من میدانستم که یک کتاب مجموعه داستان میخرم، و داستانها همانطور که میدانیم لزوماً به منظور همزیستی متولد نمیشوند. هرکدام ممکن است زندگی مستقل و انفرادی را در پیش بگیرند. به زور گنجاندن آنها در یک کتاب، گاهی حتی ممکن است احساس تحمیل بدهد، مگر اینکه نشانهای ما را متوجه این واقعیت بکند که کنار هم قرار گرفتن آنها کاملاً معنادار است. با دیدن عنوان فوراً به ذهن من خطور کرد که «مترجم دردها» حتی در ترجمه ایتالیایی کتاب هم که کاملا منطبق با ریشههای یونانی-لاتین دو کلمه «مترجم» و «دردها» بود، این نشانهها را القا میکند.
مترجم، چیزهای زیادی است: واسطهای بین زبانهای مختلف، خوانندهای مجهز که قادر به درک کامل پیچیدگی یک متن است و معنی آن را بیان میکند، کسی که یک قطعه موسیقی یا بخشی از یک نمایشنامه را واقعی یا خیالی اجرا میکند. اما جومپا لاهیری به مترجمش موضوع دیگر و به نوعی عجیب غریب برای ترجمه داد: دردهای مردان و زنان. ایده کسی که باید کلمات دقیق و کارآمدی برای دردها پیدا کند برای من جذاب بود.
من راضی از خرید جدیدم به خانه رفتم. اما حتی قبل از اینکه شروع به خواندن کنم، مطمئن بودم که تعریف باشکوه کسی که در دنیای توسعهیافته امروز، تصمیم به داستان گفتن گرفته است را کشف کردهام. چرا که یک نویسنده چیست، جز مترجم دردها؟
هر ۹ داستان به شیوهای چندجانبه زندگی بنگالیها، فرزندانشان و نوههای آنها را که در نسلهای بعدی آمریکایی شدهاند بیان میکنند. در دو تا از داستانها، مذهب بنگالی بر بخشی که تصویرشده است، بدون اشارهای به امریکا غالب میشود (داستانهای «دربان واقعی» و «معالجه بیبی هالدار»). اما داستانهای دیگر درباره مهاجرانی است که ریشههایشان ضعیف شده است و فرزندانشان آمریکایی شدهاند.
با این حال، این مهاجرها تاب میآورند، طوریکه در کلکته نسبت به بوستون کمتر احساس در خانه بودن میکنند، اگرچه کلکته و بوستون، هر دو درون آنها حک شدهاند و باقی میمانند. این بدان معنی است که هر تعریفی از خود، در جستجوی پیوندی ولو موقت، همیشه باید یک زیادهروی غمگین و ناخوشایند در نظر گرفته شود.
این درونمایه چه بسا برای زمانه ما مناسبتر است و روایت اینکه نگهداشتن بخشهای سه قاره در کنار هم چه سختیهایی دارد، داستان متداول عصر ما شده است («سومین و آخرین قاره» داستان زیبایی که داستان پایانی کتاب است). خوشبختانه، ۹ داستان این کتاب که هر کدام تصویری هیجانانگیز از یک مخمصهاند، فاقد تصمیمگیری هستند. جومپا لاهیری، در اولین کتاب خود قصهگوی فوقالعادهای است و شخصیتهای آنگلو-بنگالیش با هویتهای از هم پاشیدهشان، درون ساختارهای روایی بیعیب و نقص، زندگی واقعی دارند.
آنها کودکانی هستند که با پیچیدگیهای بزرگسالی گمراه شدهاند (داستانهای «وقتی آقای پیرزادا برای شام به خانه ما میآمد» و «سکسی»). آنها زن و شوهرهایی هستند که بحرانهای دراماتیک، دوستیهای مبهم، خیانتهای زناشویی و تلاشهای دردناک را برای ادغام شدن در جهان بیگانه تاب میآورند («در خانه خانم سن» بینظیر). اما فراتر از همه اینها، آنچه باعث میشود این داستانها بعد از بیست سال همچنان مهم باشند، شیوه روایت آنهاست. جومپا لاهیری پیشگفتارهای مفصل و پر از جزئیات جذاب و آمیخته با موضوعات مختلف داستانی مینویسد.
خواننده با هر جمله هوشیارتر میشود و به خوبی میداند که در بعضی مواقع اتفاق مهمی رخ خواهد داد و به دنبال علائم هشداردهنده است. این تحول جدید، هم زندگی شخصیتها و هم احساسات خواننده را دگرگون میکند. اما وقتی رویداد اتفاق میافتد، گویی هم پیش بینی شده است و هم کاملاً غیرمنتظره، همان نتیجهای که داستان میخواهد.
مترجم دردها ثابت کرد سزاوار جشن تولدی شاد است، نه فقط چون برای زمان درازی شاهد یک وضعیت مهم انسانی بوده است، بلکه چون این کار را با حساسیت، هوشمندی و هنرمندی انجام داده است که کاملاً خالص است.
من این کتاب را به ایتالیایی خواندم، گرچه میدانستم که این کتاب، نگین زبان انگلیسی است. و هنگامی که آن را به زبان خودم میخواندم، هرگز این واقعیت را فراموش نکردم که به انگلیسی بود که ریشههای بنگالی شخصیتها گسترش مییابند، پیچ میخورند و پوسیده میشوند. به انگلیسی بود که درد کسی که به سبک زندگی آمریکایی پایبند است، ولی بیتفاوتی خودش را نسبت به تفاوتها احساس میکند، چنان پر از خود که کوچکترین کنجکاوی درمورد تاریخ یا جغرافیای دیگران ندارد، به شعر تبدیل شد.
نکته مهمی است. این داستانها، اگر با دقت خوانده شوند، لذت بیان ماهرانه به زبانی که نویسنده از کودکی استفاده کرده است را افزایش میدهند (همه استعارات و تشبیهات شگفتآورند). و وقتی آن را با دقت بخوانید، پر از نشانههای دشواریهای زبانی است و به لزوم گسترش دادن و عبور کردن از کلمات «زن»، «شوهر»، «ملی»، «خارجی» و «سکسی» اشاره میکند.
جومپا لاهیری که به جای قانع بودن به آنچه در حوزه ادبیات به دست آورده، شروع به گسترش و پیچیدگی هویت و نقش خود به عنوان مفسر معضلات معاصر کرده است، مطابق این نشانه ها حرکت میکند. این نویسنده، ایتالیایی را در ماهیت انگلیسی-بنگالی خود جای داده است. او این زبان را آموخته و خود را غرق در ادبیات کشوری کرده که در تولد داستان کوتاه در غرب سهم بسزایی داشته است.
او به ترجمه ادبیات ایتالیایی و تفسیر این سنت به روش خود ادامه داده است. و نه تنها این، بلکه او در نتیجه یک انحراف معنیدار و غیرمنتظره، اکنون در حال روایت بیماریهای جهان نه به انگلیسی، که زبان قدرتمندی است، بلکه به ایتالیایی، زبانی زیبا و کمتر در دسترس است.
برخلاف جریان آب شنا کردن، یک عمل برجسته سیاستهای فرهنگی است. آقای کاپاسی ، شخصیت به یادماندنی یکی از داستانهای این مجموعه، با ترجمه علائم بیماران گُجَراتی برای پزشکی که زبان گجراتی را بلد نیست کسب درآمد میکند. گویی جومپا لاهیری به مردم قدرتمند جهان ما میگوید: به همه گجراتهای سراسر کره زمین توجه کنید، آنها را بشناسید، از زیبایی و تاریخ آنها لذت ببرید و قدردان تفاوتهای آنها باشید. دردهای ترجمهنشده، قابل درمان نیستند.
«مترجم دردها»، پس از بیست سال
این مقاله در سایت لیتهاب منتشر شده. نسخه انگلیسی مقاله را میتوانید از اینجا بخوانید.