لطفاً با خنده رکاب بزنید
ساندویچ برای حیدر نعمتزاده داستان دو نوجوان عشقِ دوچرخه است که دوچرخهی همکلاسیشان را میدزدند تا از آن سر شهر ساندویچ بخرند. اما همهی ماجرا این نیست. خواننده در کنار لذت بردن از این داستان به ظاهر ساده، با فرهنگ بومی و گویشهای محلی عشایر جنوب ایران نیز آشنا میشود و از طنزپردازی و دلنشینی زبان نویسنده، از ته دل میخندد.
ساندویچ برای حیدر نعمتزاده
نویسنده: منصور علیمرادی
ناشر: هوپا
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۲۵
ساندویچ برای حیدر نعمتزاده داستان دو نوجوان عشقِ دوچرخه است که دوچرخهی همکلاسیشان را میدزدند تا از آن سر شهر ساندویچ بخرند. اما همهی ماجرا این نیست. خواننده در کنار لذت بردن از این داستان به ظاهر ساده، با فرهنگ بومی و گویشهای محلی عشایر جنوب ایران نیز آشنا میشود و از طنزپردازی و دلنشینی زبان نویسنده، از ته دل میخندد.
ساندویچ برای حیدر نعمتزاده
نویسنده: منصور علیمرادی
ناشر: هوپا
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۲۵
لطفاً با خنده رکاب بزنید
ساندویچ برای حیدر نعمتزاده داستان دو نوجوان عشایری به نامهای علو و داوود است که برای درس خواندن به مدرسه و خوابگاهی در شهر آمدهاند. آنها که عاشق دوچرخه هستند یک روز دوچرخهی هممدرسهایشان، امیرو را یواشکی برمیدارند تا به سمت دیگر شهر رفته و ساندویچ بخرند. در این مسیر اتفاقهای عجیب و غریب زیادی برایشان میافتد.
همچنین داوود که راوی داستان است، در بین روایت داستان خودشان، خاطراتی از گذشته و عبدلو، پسر نوجوانی که برای کار به شهر رفته و با دوچرخه برگشته بود، تعریف میکند. شاید برایتان این سؤال پیش بیاید که پس حیدر نعمتزاده چه کسی است؟ حیدر یکی از هممدرسهایهای علو و داوود است که آنها را در حین برداشتن دوچرخه میبیند اما با وعدهی گرفتن یک ساندویچ قول میدهد ماجرا را به کسی لو ندهد، اما آیا واقعاً این کار را میکند؟
منصور علیمرادی شاعر، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و زبان است و تاکنون چند کتاب مجموعه داستان، شعر و رمان از او منتشر شده است. همچنین او سالهاست که روی فرهنگ، زبان، ضربالمثلها و افسانههای مردم جنوب پژوهش میکند و جوایزی را هم در این زمینه کسب کرده است. شاید خواندن همین اطلاعات در ابتدای کتاب است که توقع زیادی در خواننده ایجاد میکند که اثری بیهمتا از علیمرادی بخواند.
ساندویچ برای حیدر نعمتزاده تا حد زیادی این انتظار را برآورده میکند و لذت خواندن یک داستان خوب را به مخاطب هدیه میدهد. نقاط قوت این کتاب را در چند بند میتوان خلاصه کرد:
نخست اینکه اگرچه طبق گفتهی ناشر این کتاب برای یازده تا شانزدهسالهها مناسب است، داستان آن به گونهای است که بزرگسالان هم از خواندنش لذت میبرند. داستان از نظر تاریخی در زمان جنگ ایران و عراق میگذرد و از نظر موضوعی (عشق به دوچرخه) با لذتهای نوجوانی بسیاری از پدر و مادرهای امروزی همخوانی دارد. ضمن اینکه طنز موجود در کتاب این قابلیت را دارد که هم نوجوانان و هم بزرگسالان را از ته دل بخنداند.
دومین ویژگی مثبت ساندویچ برای حیدر نعمتزاده در شخصیتپردازی شخصیتهای اصلی و فرعی داستان است. خواننده در این کتاب با انبوهی از شخصیتها روبهرو میشود. داوود، علو، عبدلو، قنبرو، سیاهو، خاله بلقیس، حیدر، امیرو و بسیاری از شخصیتهای فرعی دیگر. اما نویسنده آنقدر حرفهای این شخصیتهای متعدد را از یکدیگر متمایز کرده که خواننده به هیچ وجه دچار سردرگمی نمیشود.
ضمن اینکه داستان زندگی خیلی از این شخصیتها را هم در خلال دیالوگها و خرده ماجراها متوجه میشود و به عبارت دیگر، چیزی بیشتر از داستان دو نوجوان عشقِ دوچرخه را میخواند.
سومین نقطه قوت کتاب، دیالوگهای آن است. در بسیاری از قسمتها دیالوگها هستند که بار داستان را به دوش میکشند. نویسنده برای تمایز شخصیتها، پیش بردن داستان، انتقال بار عاطفی و حتی گاهی برای نمایش فضای داستان از دیالوگ استفاده کرده و این کار را نیز با مهارت تمام انجام داده است. به طوری که به سختی میتوان یکی از دیالوگها را زاید دانست یا آن را از داستان حذف کرد.
به عنوان چهارمین نقطه قوت کتاب ساندویچ برای حیدر نعمتزاده باید به بومی بودن آن اشاره کرد. نویسنده فضا و شخصیتهایش را از عشایر جنوب کرمان انتخاب کرده است. او با این کار به طور غیر مستقیم آموزش فرهنگ بومی این نقطه از ایران و این قشر از مردم را هم به خوانندگان نوجوان خود منتقل میکند. ضمن اینکه سه چهار بار در طول داستان به تمام شدن جنگ ایران و عراق اشاره میکند و این چالش را برای مخاطبان نوجوان ایجاد میکند که دربارهی این واقعهی تاریخی پرسوجو و کسب اطلاعات کنند.
پنجمین و شاید مهمترین ویژگی مثبت داستان نیز زبان آن است. علیمرادی در کنار استفاده از گویش مردم عشایر جنوب، گاهی دست به زبانسازی زده است. به عنوان مثلا داوود و علو، دو شخصیت اصلی داستان برای نشان دادن شدت زیبایی یک چیز از عبارت «خیلی بسیار قشنگانه» استفاده میکنند یا آنجا که برای نشان دادن رفیق بودن با کسی میگویند «خیلی رفاقت خوبی است عبدلآقا» و کتاب پر از این زبانسازیهای جالب و نوجوانپسند است.
در کنار تمام نقاط قوتی که ذکر شد، بد نیست به یک نقطهضعف کوچک کتاب نیز اشاره کنیم. بعد از خواندن این کتاب ممکن است با خودتان فکر کنید نویسنده از زیر توصیف در رفته است؛ توصیف آدمها، اتفاقها، مکان، زمان و… علیمرادی آنقدر درگیر ایجاد زبان جذاب، طنز دلنشین، داستان ساده و روان و اشاره به فرهنگهای بومی شده است که گاهی سرسری از توصیف کردن بعضی موارد میگذرد و این موضوع در برخی قسمتها باعث ایجاد ابهام در ذهن خواننده میشود.
به طور کلی ساندویچ برای حیدر نعمتزاده داستان ساده و خندهداری است که تا لحظهی آخر خواننده را رکابزنان با خودش همراه میکند. در کنار لذت بردن و سرگرم شدن، مخاطب را با تاریخ، فرهنگ بومی و گویشهای محلی آشنا میکند و اینها نه تنها برای یک کتاب نوجوان کافی است، بلکه موجب برتری آن بر بسیاری از کتب موجود در بازار کتابهای تألیفی ایران میشود.