
سفر در زمان با یک همستر
سفر در زمان با یک همستر
سفر در زمان با یک همستر
سفر در زمان با یک همستر، همه چیز را به اندازه کافی وارد قصهاش میکند. ارتباطات خانوادگی را وارد ماجرا میکند؛ اما به اندازه! اطلاعات زمانی را دخیل میکند؛ اما مراقب است که حواس مخاطب پرت نشود.حتی قضایای مربوط به علم فیزیک را استفاده میکند؛ اما حواسش هست که شورش در نیاید؛ به هرحال مخاطب این کتاب، نمیخواهد دایرهالمعارف فیزیک بخواند، همانقدر که برای فهمیدن داستان نیاز دارد را ولفورد بستهبندی میکند و میگذارد توی بغل خوانندهاش. نکاتی هم بود که اگر من به جای راس ولفورد بودم، اضافه یا کمش میکردم.
به شدت خوشحالم که بعد از چند رمان ترجمه شده، برایم شمع روشن کن را خواندم. شما هیچوقت در یک رمان ترجمه شده نمیخوانید که شخصیت اصلی داستان شعرهای محسن یگانه را زمزمه کند، هیچ وقت نمیخوانید که کسی در پایان ایمیلش شعری از شفیعی کدکنی یا چندخط از شعر دیگری با ترجمه شاملو بنویسد که اسمش گل پنجه مریم باشد. اما برایم شمع روشن کن پر است از اتفاقاتی که روزانه با آنها سروکار داریم، به علاوه اتفاقات بکری که برای یک شخصیت دیگر، از جنس نوجوان خالص، اتفاق میافتد. چه بهتر از این؟
برایم شمع روشن کن
جانی روداری، نویسندهی خلاق ایتالیایی، داستانهایی نوشته که برای هر کدام سه پایان در نظر گرفته است. بیست داستان در بخش منتهی به پایان متوقف شدهاند و پس از آن سه پایان به ترتیب پشت سر هم نوشته شده است. نویسنده در پایان کتاب، پایان موردنظرش را گفته است، پایانی که به نظرش پایان مناسبی برای هر داستان است.
اعترافات یک دوست خیالی شصت فصل کوتاه دارد، انگار هر فصل بخشی از دفترچهخاطرات ژاک است. ما با او همراه میشویم. به خانهی خانوادهی پاپیه پا میگذاریم، به مسئلهی هویت فکر میکنیم، به دنیای بیانتهای تخیل سرک میکشیم و با انجمن خیالیهای گمنام و دفتر انتقال آشنا میشویم.حتی اگر نباشی میآفرینمت…
آناهید ملکهی سایهها بر خلاف خیلی از رمانهای دیگر داستان فقط روی یک شخصیت و یک موقعیت تمرکز نمیکند؛ بلکه درآن واحد شما را به سیر و سفری در ایران باستان و تمدنهای همسایه میبرد و در هر فصل با یک شخصیت جدید آشنا میکند و در عین حال قصه عاشقانه حول محور شاپور و آناهید میچرخد. جالب این است وقتی داستان تمام میشود یک عالمه سوال در ذهنتان نقش میبندد.
مها نصیف از خوانندگان و همکاران نوجوان سایت وینش، خلاصهای از داستانهای هزارویکشب را (برخلاف درجهبندی سنی کتاب که مخصوص جوانها بوده، نه نوجوانها) خوانده و احساسش را از خواندن داستانی مربوط به فرهنگ قدیمی به اشتراک گذاشته است. متن او سوالات جدیتری را در ذهن مطرح میکند. به راستی با مناسبات دنیای قدیم (که بعضا دیگرستیز، خشن، ضدزن یا نژادپرستانه بودهاند) باید چه کنیم؟ بچهها چطور باید با این میراث آشنا شوند؟ دنیای جدید آنقدر از ارزشهای دنیای کهن دور شده که حالا آن مناسبات باید برای نسل جدید ترجمه شوند. اما آیا باید حذف شوند؟
زیر نور ماه شیشهای، با لحن تلخ و گزندهاش، داستان اعتیاد دختری نوجوان را روایت میکند. دختری که برای فرار از اندوه و سوگ سیاه زندگیاش، به آغوش ماهی شیشهای پناه میآورد. لورل پانزده ساله که مادر و مادربزرگش را در توفان کاترینا از دست داده، با پدر و برادر کوچکش به شهر جدیدی میرود تا زندگی را از نو شروع کنند. اما غم گذشته، بر زندگی او سایه انداخته و خاطرات تلخ، او را رها نمیکند. این کتاب به بازآفرینی اندوه میپردازد، اما با تمام سیاهیهایش، پایان شیرینی دارد.
محمدرضا شرفی خبوشان در کارخانه اسلحهسازی داوود داله مخاطب را به درک خشونتِ زاییده از قدرت و عواقب آن میرساند. او برای نمایش این خشونت داستانش را از روایت بازی نوجوانانهای شروع میکند تا در انتها مخاطب را به این قول برساند که هر که باد بکارد، جز طوفان درو نخواهد کرد.
سفر در زمان با یک همستر
سفر در زمان با یک همستر، همه چیز را به اندازه کافی وارد قصهاش میکند. ارتباطات خانوادگی را وارد ماجرا میکند؛ اما به اندازه! اطلاعات زمانی را دخیل میکند؛ اما مراقب است که حواس مخاطب پرت نشود.حتی قضایای مربوط به علم فیزیک را استفاده میکند؛ اما حواسش هست که شورش در نیاید؛ به هرحال مخاطب این کتاب، نمیخواهد دایرهالمعارف فیزیک بخواند، همانقدر که برای فهمیدن داستان نیاز دارد را ولفورد بستهبندی میکند و میگذارد توی بغل خوانندهاش. نکاتی هم بود که اگر من به جای راس ولفورد بودم، اضافه یا کمش میکردم.
به شدت خوشحالم که بعد از چند رمان ترجمه شده، برایم شمع روشن کن را خواندم. شما هیچوقت در یک رمان ترجمه شده نمیخوانید که شخصیت اصلی داستان شعرهای محسن یگانه را زمزمه کند، هیچ وقت نمیخوانید که کسی در پایان ایمیلش شعری از شفیعی کدکنی یا چندخط از شعر دیگری با ترجمه شاملو بنویسد که اسمش گل پنجه مریم باشد. اما برایم شمع روشن کن پر است از اتفاقاتی که روزانه با آنها سروکار داریم، به علاوه اتفاقات بکری که برای یک شخصیت دیگر، از جنس نوجوان خالص، اتفاق میافتد. چه بهتر از این؟
برایم شمع روشن کن
جانی روداری، نویسندهی خلاق ایتالیایی، داستانهایی نوشته که برای هر کدام سه پایان در نظر گرفته است. بیست داستان در بخش منتهی به پایان متوقف شدهاند و پس از آن سه پایان به ترتیب پشت سر هم نوشته شده است. نویسنده در پایان کتاب، پایان موردنظرش را گفته است، پایانی که به نظرش پایان مناسبی برای هر داستان است.
اعترافات یک دوست خیالی شصت فصل کوتاه دارد، انگار هر فصل بخشی از دفترچهخاطرات ژاک است. ما با او همراه میشویم. به خانهی خانوادهی پاپیه پا میگذاریم، به مسئلهی هویت فکر میکنیم، به دنیای بیانتهای تخیل سرک میکشیم و با انجمن خیالیهای گمنام و دفتر انتقال آشنا میشویم.حتی اگر نباشی میآفرینمت…
آناهید ملکهی سایهها بر خلاف خیلی از رمانهای دیگر داستان فقط روی یک شخصیت و یک موقعیت تمرکز نمیکند؛ بلکه درآن واحد شما را به سیر و سفری در ایران باستان و تمدنهای همسایه میبرد و در هر فصل با یک شخصیت جدید آشنا میکند و در عین حال قصه عاشقانه حول محور شاپور و آناهید میچرخد. جالب این است وقتی داستان تمام میشود یک عالمه سوال در ذهنتان نقش میبندد.
مها نصیف از خوانندگان و همکاران نوجوان سایت وینش، خلاصهای از داستانهای هزارویکشب را (برخلاف درجهبندی سنی کتاب که مخصوص جوانها بوده، نه نوجوانها) خوانده و احساسش را از خواندن داستانی مربوط به فرهنگ قدیمی به اشتراک گذاشته است. متن او سوالات جدیتری را در ذهن مطرح میکند. به راستی با مناسبات دنیای قدیم (که بعضا دیگرستیز، خشن، ضدزن یا نژادپرستانه بودهاند) باید چه کنیم؟ بچهها چطور باید با این میراث آشنا شوند؟ دنیای جدید آنقدر از ارزشهای دنیای کهن دور شده که حالا آن مناسبات باید برای نسل جدید ترجمه شوند. اما آیا باید حذف شوند؟
زیر نور ماه شیشهای، با لحن تلخ و گزندهاش، داستان اعتیاد دختری نوجوان را روایت میکند. دختری که برای فرار از اندوه و سوگ سیاه زندگیاش، به آغوش ماهی شیشهای پناه میآورد. لورل پانزده ساله که مادر و مادربزرگش را در توفان کاترینا از دست داده، با پدر و برادر کوچکش به شهر جدیدی میرود تا زندگی را از نو شروع کنند. اما غم گذشته، بر زندگی او سایه انداخته و خاطرات تلخ، او را رها نمیکند. این کتاب به بازآفرینی اندوه میپردازد، اما با تمام سیاهیهایش، پایان شیرینی دارد.
محمدرضا شرفی خبوشان در کارخانه اسلحهسازی داوود داله مخاطب را به درک خشونتِ زاییده از قدرت و عواقب آن میرساند. او برای نمایش این خشونت داستانش را از روایت بازی نوجوانانهای شروع میکند تا در انتها مخاطب را به این قول برساند که هر که باد بکارد، جز طوفان درو نخواهد کرد.
Thanks for clicking. That felt good.
Close