عصایی برای عبور از سختیهای جنگ
«عصا» داستان پسربچهای سیزده ساله است که جنگ جهانی دوم مصیبتهای زیادی دیده است. نوجوانان در این کتاب علاوه بر همراه شدن با توماس و عصا (یک سرباز قدیمی عصا به دست)، با وضعیت آلمان در زمان جنگ جهانی دوم، اقدامات هیتلر و رابطهی آلمان با کشورهای دیگر در آن زمان آشنا میشوند.
«عصا» داستان پسربچهای سیزده ساله است که جنگ جهانی دوم مصیبتهای زیادی دیده است. نوجوانان در این کتاب علاوه بر همراه شدن با توماس و عصا (یک سرباز قدیمی عصا به دست)، با وضعیت آلمان در زمان جنگ جهانی دوم، اقدامات هیتلر و رابطهی آلمان با کشورهای دیگر در آن زمان آشنا میشوند.
اول که جلد کتاب را نگاه میکنم بهنظرم کتاب خستهکنندهای میآید، اما وقتی شروع به خواندن میکنم نظرم عوض میشود و با توماس همراه میشوم، پسر سیزده سالهی داستان که مادرش در ایستگاه قطار یکدفعه غیبش میزند و باعث میشود تا در جستجوی مادر بگردد. پدر این نوجوان در جنگ جهانی دوم کشته شده، تنها و بیسرپرست و آواره است و آثار بیرحمانهی جنگ بر زندگی او سایه انداخته است.
توماس در مسیر خود با یک سرباز قدیمیِ عصا به دست آشنا میشود که نامش همان اسم داستان است، یعنی: عصا. توماس از عصا چیزهای زیادی یاد میگیرد و به کمک او به دنبال مادرش میگردد. عصا توماس را به محل زندگی موقت خود میبرد و با او چندین هفته در راههای طولانی همراه میشود.
این کتاب کمرنگ شدن دنیایی آرام همراه با صلح را به مخاطبان یادآوری میکند، دنیایی که به خاطر خودخواهی برخی از انسانها میتواند تبدیل به خشونت و درگیریهای خانمانسوز شود، همانطور که دو شخصیت اصلی داستان به آن دچار شدهاند و چارهای جز مقاومت در مقابل سختیها ندارند. عصا شخصیتی است که مثل معنای نامش، به کمک پسر نوجوان داستان میآید و به او راه را نشان میدهد تا پسر کمتر آسیب ببیند:
گاهی توماس نگاهی به آلونک میانداخت.
ظاهرا مردها آنجا خیلی کار داشتند.
سردش شد. بلند شد نشست. پاهایش را در سینه کشید و به عالم هپروت رفت. هوا گرگومیش و چراغ یکی از خانههای روبهروییاش روشن شد. آن قسمت روشن در آسمان گرفته جذابیت خاصی داشت. آرزو میکرد در آن اتاق باشد و با مامان، عصا و برونکا دور یک میز بنشینند، نه این که این بیرون از سرما یخ بزند.
نویسندهی کتاب با روایت یک داستان تکخطی و بدون اضافهگویی، مخاطبان را تا انتها با خود همراه میکند. گرچه رمان بیشتر بر روی مبارزه و اتفاقات جنگی تمرکز کرده است و شخصیت توماس و عصا به خوبی درنیامده است و مخاطب تنها با پیشینهی آنها آشنا میشود نه ویژگیهای شخصیتی و طرز فکر آنها، درصورتی که نویسنده به آن میپرداخت کتاب از جایی که هست یک پله بالاتر قرار میگرفت.
عصا به نوعی قهرمان کتاب به حساب میآید، او مسئولیت سختی را میپذیرد که کمتر کسی آن هم در زمان جنگ و با داشتن یک پا قبول میکند. نوجوانان علاوه بر همراه شدن با توماس و عصا، در بخشهایی از این کتاب با وضعیت آلمان در زمان جنگ جهانی دوم، اقدامات هیتلر و رابطهی آلمان با کشورهای دیگر در آن زمان آشنا میشوند:
عصا ادامه داد: «ما در دنیای وارونهای زندگی میکنیم. هر چند اتریشیها به همراه ما آلمانیها جنگ را باختند، درست که نگاه کنیم، در اصل جنگ را بردهاند. اولا آنها دیگر آنطور که آدولف هیتلر دلش میخواست، آلمانی نیستند؛ بلکه دوباره اتریشی شدهاند. ثانیا آنها دوباره همان شیلینگ پول ملی خودشان را دارند. ثالثا آمریکاییها، روسها، فرانسویها و انگلیسیها در حق آنها لطف میکنند که بتوانند وارد وین بشوند.»
توماس از آنچه عصا یکبار با ناراحتی و یک بار با شادی گفت، چیزی نفهمید. ولی وقتی برای اولین بار از کنار آنها جیپی عبور کرد که در آن یک افسر آمریکایی، یک انگلیسی و یک فرانسوی نشسته بود، گفت که لابد این افتخار بزرگی است که نصیب وینیها شده است.
پتر هرتیلینگ نشان میدهد که در مقابل دشمنیهایی که بین انسانها وجود دارد، هنوز هم کسانی وجود دارند که با یکدیگر متحد میشوند تا وضعیت فردی و اجتماعی از چیزی که هست بدتر نشود. هرتلینگ در سال ۱۹۳۳ در شهر شِمنیتز متولد شده و اکنون در والدروف زندگی میکند. از این نویسندهی مستقل آثاری از جمله شعر، رمان و مقاله منتشر شده که جوایز بسیاری گرفته است مانند جایزهی سال کتاب آلمان و نیز جایزهی ویژهی کتاب سال ادبیات جوانان که به مجموعه آثارش برای کودکان تعلق گرفته است.
کتابهای کودک پترهرتلینگ به زبانهای بسیاری ترجمه شده است و از مدتها پیش از آثار کلاسیک ادبیات کودکان به شمار میآید. دنیای هیربل، تئو فرار میکند، بِن عاشق آناست، عموجان، با کلارا شش نفریم و سفر بر خلاف باد از آثار این نویسندهی آلمانی است.
عصایی برای عبور از سختیهای جنگ