شبهای طاعون، رمان جدید اورهان پاموک، عمدتاً در مینقریا میگذرد، جزیرهای «افسانهای» و «آنجهانی» در امپراتوری عثمانی ـــ «مروارید دریای مدیترانهی شرقی»، آن طور که توریستها و نقاشهایی میگویند که مسحور کوههای صخرهای و پایتخت سنگصورتیاش شدهاند که از دور میدرخشد. اما در پس این دنیای خیالین اورینتالیستی نمونهی خُرد یک امپراتوری در آستانهی سقوط است. در سال ۱۹۰۱ طاعونی در این جزیره در میگیرد. پاموک از بیماری همهگیر بهره میگیرد تا ناتوانیهای این موجود سیاسی را افشا کند.
نقدی ترجمه کردهایم که جودیت شولویتس بر رمان «شبهای طاعون» نوشته و در شمارهی نوامبر ۲۰۲۲ نشریهی «آتلانتیک» چاپ شده است. در این نقد تمرکز اصلی منتقد روی وجهی از کار نویسندگی پاموک است که خود او ادبیات پارانویا مینامد.
ادبیات پارانویای اورهان پاموکپارانویا موضوع اصلی پاموک و نیروی محرک سبک اوست. پاموک تو را وا میدارد با خواندن رمانش از میان لایههای سوءظن و شک عبور کنی. هیچ فاکتی، هیچ داستانِ پسِپشتی، هرگز آن نیست که در ابتدا مینماید. پاموک گفته «ما ادبیات پارانویا داریم». اگر رمانهای او واجد این خصیصهی پسامدرنیستیاند و تن به پایانبندیهای معلوم و مشخص نمیدهند، اگر آنها آن خصلتی را که رولان بارت «عشق به معنی» نام داده است ناکام میگذارند، دلیلش این است که در این رمانها مرتب با دسیسهها و ضددسیسهها رویاروی میشویم. او حقیقتاً رماننویسی است برای عصر «پساحقیقت». جودیت شولِویتس این نقد بر رمان «شبهای طاعون» را نوشته و مقاله در شمارهی نوامبر ۲۰۲۲ نشریهی «آتلانتیک» چاپ شده است. |
اما پیشتر هم درباره اورهان پاموک، نویسنده برنده نوبل اهل ترکیه و منتقد سیاستهای رایج در این کشور، در وینش نوشته بودیم. از جمله در بهمن 98 پروندهای درباره او داشتیم که شامل مروری بر چهار کتاب او «نام من سرخ»، «شوری در سر»، «زنی با موهای قرمز» و «پدرم» بود. این پرونده را در اینجا میتوانید از نظر بگذرانید.
اورهان پاموکپروندهی جدید وینش را به اورهان پاموک اختصاص دادهایم. نویسندهای اهل ترکیه که در سال ۲۰۰۶ نوبل ادبیات را از آن خود کرد. دستمایهی اصلی این پرونده، مرور مهمترین کتاب پاموک، نام من سرخ، بوده و سپس نقد و معرفی شوری در سر و زنی با موهای قرمز، که آخرین آثار منتشر شده از این نویسندهی پر کارند. به عنوان برشی دیگر از نثر پاموک به سراغ کتاب غیر داستانی پدرم رفتهایم و چگونگی پرداخت ایدههای پر تکرار پاموک را در کتابهایش بررسی کردهایم. پاموک شیفتهی استانبول است و در بسیاری از آثارش هم دغدغهی پرداختن به روابط پدران و پسران را دارد که گاهی جنبههای استعاری به خودش میگیرد. |
«شبهای طاعون» مثل خیلی از آثار پاموک، و در این مورد احتمالاً بیشتر از سایر آثارش، رابطه وثیقی با نظرگاه پاموک نسبت به تاریخ کشورش دارد. نسبت به تاریخ امپراتوری عثمانی و نسبت به جمهوریت آتاتورکی ترکیه.
زنی با موهای قرمز وضعیت سیاسی ترکیه را به زبان اسطوره بیان میکند و تصریح میکند که زوجهای باستانی ادیپ و لائوس و سهراب و رستم در زمان حال نیز وجود دارند. در «شبهای طاعون» صراحت این وضعیت نمادین حتی بیشتر شده است. در ارتباط با رمان «زنی با موهای قرمز» مقالهای ترجمه کرده بودیم از شاج متیو. او مینویسد: «در زنی با موهای قرمز اسطورههای شرقی و غربی را گرد میآورد. در شاهنامه پدری پسرش را میکشد و در ادیپ شهریار پسری پدرش را. اما به نظر میرسد پاموک در زنی با موهای قرمز درگیر پدر دیگری است، کسی که گرچه بینام است ولی در سراسر کتاب حضور دارد: آتاتورک.»
پدران، پسران و غرب در ترکیهی اورهان پاموکترکیه موقعیت جغرافیایی غریبی دارد. درست در میانهی شرق و غرب، پایی در سنت شرقی دارد و رویی به آیندهی غربی. وضعیتی که یکی از دغدغههای اصلی اورهان پاموک در کتابهایش است. او در زنی با موهای قرمز اسطورههای شرقی و غربی را گرد میآورد. در شاهنامه پدری پسرش را میکشد و در ادیپ شهریار پسری پدرش را. اما به نظر میرسد پاموک در زنی با موهای قرمز درگیر پدر دیگری است، کسی که گرچه بینام است ولی در سراسر کتاب حضور دارد: آتاتورک. در زمانی که ترکیه از ایدههای سکولار خود دور شده است، کتاب رابطه دوسوگرایانه کشور با پدر سیاسیاش را به تصویر میکشد. |
«موزه معصومیت» هم از کارهای دیگر پاموک است که طرفداران خاص خودش را دارد. خیلیها در سفر به استانبول از این موزه هم دیدن میکنند. از جمله عفت زهرهوندی از همکاران سایت وینش که به دیدار این موزه رفته و در ابتدای مطلب خود چنین نوشته است: «من موزه معصومیت را دیدهام، رمان موزه معصومیت را هم خواندهام. اما در نگاه من فاصلهی این دو میم تا الف است.» خواندن این گزارش خالی از لطف نیست.
موزه معصومیت: یک رمان-موزهموزه معصومیت کاری است از اورهان پاموک. نام رمانی از او و همچنین موزهای که او در استانبول بنا کرده است. نه از آن دست موزههایی که به یاد نویسندگان برپا میشوند و با پرترهها، نامهها، خودنویسها، میز و دستنوشتههای نویسنده مزین میشوند. بلکه موزهای که بر مبنای رمان یک نویسنده بنا شده است. رمان در سال 2008 نوشته شده و موزه در سال 2012 افتتاح شده است و حالا یکی از جاذبههای گردشگری برای دوستداران ادبیات است. نویسنده یادداشت معتقد است رمان نمیتواند عشقی را که در موزه حس میشود، به خواننده منتقل کند. |