سیمای ویرانی بدنهای مقدس
شاید پر بیراه نباشد اگر ادعا کنیم که درک سینمای هیچ کشوری به اندازهی ژاپن نیازمند کسب آگاهی از مختصات فرهنگی آن کشور و مطالعهی تاریخ آن نیست. در این میان، کتاب جنگها و بدنها به عنوان یکی از معدود متون تحقیقاتیِ تالیفی در حوزه سینما به زبان فارسی در سالیان اخیر، کنکاش در مفهوم «تن/بدن» و جایگاه آن در فرهنگ و سینمای ژاپن پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۶۵) را به عنوان موضوع اصلی بررسی خود انتخاب کرده است.
جنگها و بدنها: نشانهی تن در فرهنگ و سینمای پساجنگ ژاپن 1945-1965
نویسنده: نغمه ثمینی
ناشر: نشر نی
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۷۲
شاید پر بیراه نباشد اگر ادعا کنیم که درک سینمای هیچ کشوری به اندازهی ژاپن نیازمند کسب آگاهی از مختصات فرهنگی آن کشور و مطالعهی تاریخ آن نیست. در این میان، کتاب جنگها و بدنها به عنوان یکی از معدود متون تحقیقاتیِ تالیفی در حوزه سینما به زبان فارسی در سالیان اخیر، کنکاش در مفهوم «تن/بدن» و جایگاه آن در فرهنگ و سینمای ژاپن پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۶۵) را به عنوان موضوع اصلی بررسی خود انتخاب کرده است.
جنگها و بدنها: نشانهی تن در فرهنگ و سینمای پساجنگ ژاپن 1945-1965
نویسنده: نغمه ثمینی
ناشر: نشر نی
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۷۲
در ابتدای دههی پنجاه میلادی و پس از اینکه آکیرا کوروساوا شیر طلایی جشنواره ونیز را برای فیلم راشومون برد،جهان غرب با سینمای ژاپن آشنا شد. پس از این بود که نام غولهایی همچون کنجی میزوگوچی و یاسوجیرو اوزو به طور عمده در محافل سینمایی غرب مطرح شد و نویسندگان برجستهای همچون دانلد ریچی و دیوید بوردول کتابهایی را در مورد سینمای غنی این کشور تالیف کردند. با این وجود، شاید پر بیراه نباشد اگر ادعا کنیم که درک سینمای هیچ کشوری به اندازهی ژاپن نیازمند کسب آگاهی از مختصات فرهنگی آن کشور و مطالعهی تاریخ آن نیست. در این میان، کتاب جنگها و بدنها به عنوان یکی از معدود متون تحقیقاتیِ تالیفی در حوزه سینما به زبان فارسی در سالیان اخیر، کنکاش در مفهوم «تن/بدن» و جایگاه آن در فرهنگ و سینمای ژاپن پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۶۵) را به عنوان موضوع اصلی بررسی خود انتخاب کرده است.
همانطور از مقدمهی کتاب برمیآید، علاوه برمطالعهی کتب و مقالاتی که لیستی از آنها در انتهای اثر ذکر شده، تجربهی زندگی چندماههی نغمه ثمینی در ژاپن و تجربیات دست اول او در مورد برخی مختصات فرهنگ ژاپنی همچون پوشیدن کیمونو و مراسم چای (که در چند پانویس به آنها اشاره شده است) نیز در شکلگیری کتاب حاضر موثر بودهاند و به همین دلیل در فرازهایی جایگاه این کتاب از یک متن تحقیقاتیِ صرف بالاتر میرود. ساختار سهبخشی کتاب به گونهای سامان یافته است که فصول اول و دوم پیشنیازهای تئوریک بررسی مفهوم بدن در سینمای پساجنگ ژاپن در فصل سوم را فراهم میکنند. فصل نخست با عنوان «بدنها پیش از ویرانی»، با بررسی مفهوم بدن در اساطیر و افسانههای ژاپنی آغاز میشود. پس از معرفی «سیکاکو»، «سِیشین» (بدنهایی غیرمادی، فاقد میل، شاعرانه و مقدس که البته نویسنده در مورد تفاوت این دو توضیحی ارائه نمیکند) و «کوکوتای» (بدنی سیاسیشده و ملی) به عنوان دالهایی که هریک بر مفهوم متفاوتی از بدن دلالت میکنند، نقش و جایگاه مفهوم بدن در آئینهای شینتوئیسم و بودیسم به عنوان دو آبشخور اصلی فرهنگ ژاپن معرفی میشوند.
«بدن آرمانی ژاپنی به مثابه نشانهای فرهنگی.. در نقطهی تلاقی شینتوئیسم و بودیسم مفهوم منحصر به فرد خود را مییابد. این بدنِ تازه نه به تمامی بدن شینتویی است که بتواند حیاتش را بیرون از دایره اخلاقیات امتداد دهد و نه به تمامی بودایی است، یعنی جایگاه رنج و درد و فنا؛ این بدن جایی است میان این دو.» (صفحه ۳۳)
در ادامه و پس از معرفی «ذهن» و «بدن» به عنوان «پیوستاری ناگسستنی»، مفهوم «ذهنبدن» یا Bodymind به عنوان یکی از محوریترین مفاهیم موردنیاز برای فهم جایگاه و کارکرد تن/بدن در فرهنگ ژاپنی معرفی میشود. بخشهای بعدی از فصل نخست به معرفی برخی از نمودهای این مفهوم منحصربهفرد در فرهنگ ژاپنی میپردازد. آیین «بوشیدو» که از درهمآمیزی بودیسم، شینتوئیسم و فلسفهی کنفسیوسی پدید آمده است، به عنوان کلید درک مفهوم «کنترل و خودداری» به واسطهی پدید آمدن پیوستار ذهنبدن در فرهنگ ساموراییها بررسی میشود و «هاراگیری» به عنوان یکی از شناختهشدهترین جلوههای آیین سامورایی معرفی میگردد. در ادامه، دلالتهای فرهنگی «کیمونو» به عنوان مهمترین عامل موثر در شکلگیری مفهوم «تنِ زنانه» در فرهنگ ژاپنی بررسی شده و مفهوم «گِیشا» که عمدتاً –و به غلط- با روسپی مترادف فرض شده، شرح داده میشود. در بخشهای بعدی نیز مراسم چای و دو گونهی نمایش سنتی ژاپن یعنی نمایش «نو» و «کابوکی» به اختصار معرفی میشوند. اگرچه به دلیل محوریت سینما در پژوهش کتاب حاضر، انتظار میرفت که شیوههای نمایش سنتی ژاپن مفصلتر از متن حاضر مورد بررسی و معرفی قرار گیرند، اما همین معرفی نسبتاً کوتاه نیز با توجه به معدود اشارات فصل سوم به نمایشهای «نو» و «کابوکی» کافی به نظر میرسد.
فصل دوم از کتاب با عنوان «بدنها پس از ویرانی» به اختصار، تحول عظیم در نگرش به مفهوم بدن پس از ویرانیهای هولناک جنگ جهانی دوم در ژاپن را بررسی میکند.
«جنگ خصمانهترین و بارزترین هجومش را در بدنها آشکار کرده بود و آن انضباط و اختیارِ سنتی نتوانسته بود بدنها را در برابر تندباد بیرحمانه و وحشیانهی جنگ حفظ کند. … [هنگامی که] ارتباطی مستقیم میان ذهن و بدن وجود دارد، نابودی، تحقیر و فروپاشی بدن میتواند بر فروپاشی ذهن دلالت کند.» (صفحات ۷۰-۷۱)
در ادامه ظهور مفهوم «نیکوتای» به عنوان بدنی تماماً مادی و جنسیشده در ادبیات دوران اشغال ژاپن (۱۹۴۵-۱۹۵۲) بررسی میشود. علیرغم کوتاه بودن این بخش، در انتهای فصل سوم و به منظور طرح بستر تئوریک بررسی آثاری همچون زن در ریگ روان[۱] (هیروشی تشیگاهارا، ۱۹۶۴) و زن حشرهای[۲] (شوهِی ایمامورا، ۱۹۶۳)، نویسنده مجددا به مفهوم «نیکوتای» بازمیگردد. در این میان، جایگاه خاص زنان و در اصل مفهوم «تن زنانه» در این برههی زمانی توجه بیشتری را طلب میکند.
«یکی از اهداف اشغالگران، آزادی زنان بود که در اولین و سادهترین گامش در آزادیهای جسمی و جنسی جلوه کرد… اگرچه در دوران مابعد اشغال، زنان به کار اجتماعی و بیرون از خانه فراخوانده شدند، اما در بافت مابعد جنگ، این تنها باری مضاعف بر دوششان بود؛ چرا که دو برابر زیر سیطرهی مردان قرار میگرفتند: هم شوهران و پدرانشان، و هم رئیسهایشان.» (صفحات ۷۵-۷۶)
از سمت دیگر، نقش مهم زنان در فرهنگ پساجنگ ژاپن به عنوان تنها راه موجود برای مردان برای «ترمیم حقارتها و زخمهای دوران جنگ و اشغال» نکتهای است که نباید از آن به سادگی گذشت.
فصل سوم یا «بدنها بر پردهی سینما» که به تنهایی نیمی از حجم کتاب را به خود اختصاص داده است، چگونگی بازنمایی سینمایی مفاهیم بدن، فردیت و خود در نظام فرهنگی ژاپنی در آثار تولید شده در بازهی زمانی ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۵ بررسی میکند. این فصل به دلیل بررسی انضمامی و ارائه توضیحات مبسوط در مورد هریک از فیلمهای مورد بحث، در قیاس با فصول پیشین منسجمتر و خوشخوانتر است. صدالبته که آشنایی با آثار سینمایی مورد اشاره به عنوان پیشنیازی برای مطالعهی این فصل ضروری به نظر میرسد؛ که میتوان آن را به مثابهی انگیزهای برای تماشای این گوهرهای درخشان سینمایی، به فال نیک گرفت.
در ابتدا دلایل توجه به مفهوم بدن در سینمای پساجنگ ژاپن – همچون ممنوعیت بازنمایی سینمایی جنگجویان و قربانیان بمباران اتمی در دوران اشغال – تبیین شدهاند. در ادامه، آثار سینمایی مورد بحث از منظر نحوهی بازنمایی جسم به سه دسته تقسیم شدهاند. گروه اول را آثاری تشکیل میدهند که «بدنها را در همان تعاریف سنتی و مرسوم خود به نمایش درمیآورند.» در این بستر، آثاری از یاسوجیرو اوزو همچون مرغی در باد[۳] (۱۹۴۸) و داستان توکیو[۴] (۱۹۵۳) در کنار آثاری از میکیو ناروسه مانند زن رامنشده[۵] (۱۹۵۷) و ابرهای شناور[۶] (۱۹۵۵) مورد بررسی قرار گرفتهاند. به عنوان مثال، نقش کلیدی «کیمونو» در مرغی در باد در مقام یک دالِ محوری در جهان معنایی این فیلم به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. محور مهم دیگر در این بخش از کتاب، بررسی تفاوت بنیادین مفهوم «فردیت» در فرهنگ ژاپنی و فرهنگهای غربی است.
«تفاوت اصلی مفهوم خود در ژاپن با جوامع غربی همین ترکیب خود با فراخود است. واتسوجی اشاره میکند که مفهوم «من» به تنهایی و فارغ از ارتباط با خانواده و دوستان و فراتر از آن با اجتماع، وجود خارجی ندارد.» (صفحه۱۱۱)
تفاوت کلیدی میان جهانبینی اوزو و ناروسه در نحوه مواجهه با این تعریف خاص از فردیت در ژاپن میانهی قرن بیستم نهفته است.
در بخش دوم از فصل سوم، بازنماییهای سینمایی بدنِ ژاپنی در جدال میان سنتهای کهن و مدرنیتهی غربی (ارمغان دوران اشغال) بررسی میشوند. طیف کارگردانهای مورد ارجاع در این بخش از آکیرا کوروساوا و ماساکی کوبایاشی تا کنجی میزوگوچی و تاداشی ایمای گسترده است؛ اما بحث اصلی روی آثار کوروساوا و میزوگوچی متمرکز شده است. به عنوان مثال، نگاه منتقدانهی میزوگوچی به فرهنگ سنتی ژاپن به مثابهی «جهانی که جایی برای زنِ فردیتیافته ندارد» از خلال بررسی زندگی اوهارو[۷] (۱۹۵۲) تشریح میشود. در ادامه، وجوه نقادانهی سیاسی-اجتماعی سانشوی مباشر[۸] (۱۹۵۴) و بازگشت نهایی به ذنِ بودیستی در پایانبندی فیلم تبیین شدهاند. همچنین رویکرد انتقادی کوروساوا به مفهوم فردیت ژاپنی به واسطهی خلق ساموراییهایی با ویژگیهای به شدت متفاوت – و بعضاً متضاد با یکدیگر – در هفت سامورایی[۹] (۱۹۵۴) به عنوان نمونهای از جهانبینی این کارگردان در کنار نمونههای درخشان دیگری همچون ریش قرمز[۱۰] (۱۹۵۶) بررسی شده است. بخش انتهایی از فصل سوم با محوریت تحلیل بازنماییهای سینمایی از مفهوم «نیکوتای» یا بدن مادی و جنسیشده، با اشاراتی به رویکرد کوروساوا در ایجاد عدم قطعیت در پیرنگ راشومون[۱۱] (۱۹۵۰) به مثابهی «هجوی آشکار به زیباییشناسی ژاپنی» آغاز میشود. در ادامه، تفاوت عمده میان تئوریهای روانکاوان ژاپنی (مبتنی بر اسطورهی آیاس با محوریت رابطهی مازوخیستی میان مادر و پسر) و نظریات فروید (مبتنی بر اسطورهی ادیپ) تشریح و خوانش روانکاوانهای از فیلم زن در ریگ روان ارائه میشود. به طور کلی، حلقهی ارتباط آثار مورد بررسی در این قسمت از کتاب، از راشومونِ کوروساوا تا زن حشرهایِ ایمامورا، را میتوان در بازنمایی نوعی هراس از زنان دانست.
«در تمامی این آثار که جهان پساجنگ را در محدودهی بی قید و بند ناخودآگاهی به نمایش میگذارند، این هراس از زنان هویداست. هراسی که خود بخشی از ترس پس از جنگ جهانی دوم است؛ و بازتولید همان عقدهی آیاس: مادر/زنترسی به جای پدر/مردترسی برای شخصیتهای مردِ تضعیفشده در جنگ.» (صفحه ۱۶۲)
نهایتاً بحث فصل سوم با بررسی سهگانهی وضعیت بشری[۱۲] (ماساکی کوبایاشی، ۱۹۶۱) و آتش در دشت[۱۳] (کُن ایچیکاوا، ۱۹۵۹) به عنوان آثاری که با تمرکز بر بدنهای مردانه روند اضمحلال فردیتِ مردانهی ژاپنی به عنوان نتیجهی شکست همهجانبهی جنگ جهانی دوم را نمایش میدهند، خاتمه مییابد.
اگرچه تلاشهای نغمه ثمینی به منظور ارائهی نظرات کلی در باب جهانبینی کارگردانهایی همچون اوزو و میزوگوچی از طریق بررسی موردیِ برخی از ساختههای متأخر این کارگردانان میتواند منجر به طرح برخی نظرات نادقیق در کتاب حاضر شده باشد؛ اما به طور کلی جنگها و بدنها به عنوان یک متن تحقیقاتی با استانداردهای بالا در مورد ارتباط میان فرهنگ و سینمای ژاپن با بررسی موردی مفهوم «تن»، میتواند انتخاب مناسبی برای مخاطب علاقهمند به سینمای ژاپن باشد. بدیهی است که کاربرد چهارچوب تحلیلی مورد استفاده در کتاب حاضر، منحصر به فیلمهای مورد بحث نبوده و آثار پرشمار دیگری از سینمای پساجنگ ژاپن را میتوان با همین ابزار تحلیل کرد که همین امر ارزشمندی کار نویسنده را دوچندان میسازد.
[۱] Woman in the Dunes – Hiroshi Teshigahara, 1964
[۲] The Insect Woman – Shohei Imamura, 1963
[۳] A Hen in the Wind – Yasujiro Ozu, 1948
[۴] Tokyo Story – Yasujiro Ozu, 1953
[۵] Untamed Woman – Mikio Naruse, 1957
[۶] Floating Clouds – Mikio Naruse, 1955
[۷] The Life of Oharu – Kenji Mizoguchi, 1952
[۸] Sansho the Baliff – Kenji Mizoguchi, 1954
[۹] Seven Samurai – Akira Kurosawa, 1954
[۱۰] Red Beard – Akira Kurosawa, 1965
[۱۱] Rashomon – Akira Kurosawa, 1950
[۱۲] The Human Kondition – Masaki Kobayashi, 1961
[۱۳] Fires on the Plain – Kon Ichikawa, 1959
یک دیدگاه در “سیمای ویرانی بدنهای مقدس”
با تشکر از آقای زمینبخش، متن سودمندیست.