هشتم دی ماه ۱۳۱۳ در تهران متولد شد و در طول ۳۲ سال، آنچنان مرزهای شعر و ادبیات را درنوردید که به او لقب «پریشادخت شعر ایران» را دادند. فروغزمان فرخزاد، البته علاوه بر شاعری دستی هم در سینما داشت و توانست با ساخت خانه سیاه است در سال ۱۳۴۱ که در آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز میگذشت، جایزهی نخست جشنوارهی اوبر هاوزن را از آن خود کند. این حرفها اما همهاش مال سالهای بعد از انتشار دو دفتر شعر آخرش بود؛ تولدی دیگر (۱۳۴۱) و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد که یک سال بعد منتشر شد. تا پیش از این فروغ، شاعری صرفاً جسور بود که با شعرهایی اغلب در غالب چهارپاره توجهاتی را کمابیش به خودش جلب کرده بود.
تولدی دیگر که منتشر میشود، رابطه با ابراهیم گلستان که شکل میگیرد و بعد هم ساخت خانه سیاه است، همه و همه خبر از شکوفایی استعدادی بزرگ میدهند که در تاریخ ادبیات ایران خودش را ثبت میکند.
مهدی اخوان ثالث، او را زنی معترض به ستمی که بر زنان میرفت توصیف میکند و شعرهایش را ناب و نجیب میداند، احمد شاملو از او به عنوان یکی از درخشانترین چهرههای شعر ایران یاد میکند که با مرگش موسیقی درخشان خاص شعر معصومانهاش را غیرقابل تقلید کرد. محمدرضا شفیعی کدکنی هم دربارهاش مینویسد: «میبینیم که فروغ با گسترشی که در کیفیت افاعیل قائل شدهاست بیشتر از نیما که اغلب به توسعهی کمی افاعیل گراییده بود وزن شعر را گسترش داده است و یکی از خصوصیات فراموششدهی شعر قرن چهارم را که به علت کلیشهوارشدن زبان شعری در دورههای بعد فراموششده بود زنده کرد و از حد رایج و مشخص آن هم توسعه بیشتری بخشید»…
اینها تنها بخشی از اظهارات دیگران دربارهی شعر و زندگی فروغ است. چهرهای که بازنمودش در کتابهای منتشر شده از زمان مرگش تا به امروز آنچنان پر تکرار بوده که نمیتوان در غالب یک پروندهی اینترنتی به همهاش پرداخت. اما به هرحال ما تلاش کردهایم در حد وسع خودمان بخشی از مهمترین این کتابها و پژوهشها را در این پرونده مرور کنیم:
یک دیدگاه در “زندگی و شعر فروغ”
سپاس از روزنامه اصفهان زیبا برای گزارش زیبایش از رویداد “فروغ در کتابها”ی وینش که شنبه هفته گذشته