روایت رنجهای مشترک
هشام مطر روزنامهنگاری بریتانیایی-لیبیایی است. اما او فرزند یکی از مخالفین مشهور حکومت قذافی هم هست که سالها پیش در تبعید ربوده شد و او را به لیبی بردند و مثل امام موسی صدر و خیلی دیگر از مخالفین دیگر قذافی هیچوقت از او خبری نشد. هشام مطر بعد از سقوط قذافی راهی کشورش میشود تا پدرش را بیابد. سفری که تبدیل میشود به جستوجوی خانه پدری و میهن. روایت بازگشت، بیشتر از یک خاطرهنویسی صرف است. این کتاب تامل قابلتوجهای است پیرامون تاریخ سرزمینی که از تنفس در هوای حکومتی بیخرد و ظالم، ناخوش و رنجور است. تصویر دقیقی است از مردم در آستانهی تغییر و روایتگر هراسهای بیپایان این مردمان در برابر این تغییر مبهم.
هشام مطر روزنامهنگاری بریتانیایی-لیبیایی است. اما او فرزند یکی از مخالفین مشهور حکومت قذافی هم هست که سالها پیش در تبعید ربوده شد و او را به لیبی بردند و مثل امام موسی صدر و خیلی دیگر از مخالفین دیگر قذافی هیچوقت از او خبری نشد. هشام مطر بعد از سقوط قذافی راهی کشورش میشود تا پدرش را بیابد. سفری که تبدیل میشود به جستوجوی خانه پدری و میهن. روایت بازگشت، بیشتر از یک خاطرهنویسی صرف است. این کتاب تامل قابلتوجهای است پیرامون تاریخ سرزمینی که از تنفس در هوای حکومتی بیخرد و ظالم، ناخوش و رنجور است. تصویر دقیقی است از مردم در آستانهی تغییر و روایتگر هراسهای بیپایان این مردمان در برابر این تغییر مبهم.
قبل از این که به خود کتاب برسیم باید اشاره کنیم که «روایت بازگشت» از آن جنس کتابهایی است که خواننده ایرانی یا حتی در نگاهی کلیتر، خوانندهی خاورمیانهای، بدون داشتن کوچکترین پیشزمینه و اطلاعاتی درباره نویسنده و کتاب، با خواندن کتاب، خود را با آن آشنا احساس میکند. میتوان گفت حتی اگر تمامی عنوانها و نشانهها از کتاب حذف شود، خواننده خاورمیانهای از ترسیم دقیق رنجهایش در کتاب پی میبرد که این روایت، روایتی آشنا است.
گویی دوستی نزدیک، از دردودلهای شبانه و ترسهای روزمرهاش برای تو میگوید. از رنجهایی سخن میگوید که تو در طول زندگیات هزاران بار شنیدهای و یا خود، آنها را زندگی کردهای. روایتی غمانگیز از رنجهای مشترک، از خاورمیانه تا شمال آفریقا، زیستن در سایه حکومتهای پلیسی، ناامنیها و جنگها، خونریزی و فساد، استبداد، مهاجرت و در آخر امیدواریهای دور و کمرنگ به بهبود شرایط و نگاهی نومیدوارانه به آیندهای بهتر که دستنیافتنی مینماید. همین احساس قرابتِ هر چند غمانگیز است که ترجمه و چاپ چنین کتابی را در ایران ارزشمند میکند و کتاب را شایستهی خواندن.
هشام مطر، نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی-لیبیایی، زادهی نیویورک است. او فرزند جابالله مطر از مخالفین بهنام قذافی است. جابالله مطر در سال ۱۹۹۰ زمانی که فرزندش در انگلستان مشغول تحصیل بود، توسط نیروهای امنیتی قذافی و با همکاری پلیس مصر، در تبعید ربوده شد و دیگر هیچگاه خبری از او به دست نیامد. هشام مطر دیگر هرگز پدرش را ندید.
با این حال همیشه امیدی از زنده بودن پدر را با خود همراه داشت. با سقوط حکومت قذافی در سال ۲۰۱۱، او تصمیم میگیرد بعد از ۳۳ سال زندگی در مهاجرت و تبعید، به لیبی سفر کند. سفری که انگیزه او برای نوشتن «روایت بازگشت» است. بازگشت به سرزمین نیاکان، پیداکردن آشنایان قدیم و جستوجو برای پدری ناپدید شده.
روایت بازگشت، بیشتر از یک خاطرهنویسی صرف است. این کتاب تامل قابلتوجهای است پیرامون تاریخ و سیاست سرزمینی که از تنفس در هوای حکومتی بیخرد و ظالم، ناخوش و رنجور است. تصویر دقیقی است از مردم در آستانهی تغییر. کتاب روایتگر هراسهای بیپایان این مردمان در برابر این تغییر مبهم است.
روایت هشام مطر در روزهای خوش لیبی، در فاصله سقوط قذافی تا شروع جنگ داخلی اتفاق میافتد. بازهای که امید به بهبود شرایط بیشتر از هر زمان دیگری در دل مردم لیبی زنده بود، با این حال شروع جنگ داخلی و آغاز خشونت میتوانست خیلی زود این چشمههای کوچک امید را بخشکاند. جنگ داخلیای که همان هراس بیپایانی بود که آن مردمان در آینه تغییرات بعد از قذافی میدیدند.
مطر در سفر خود به لیبی و در آستانه شروع جنگ در دیدار با مردم لیبی، به این نقطه میرسد که اوضاع بیثبات داخلی، بیآیندگی و چرخهی باطل خشونت باعث شده است که مردم حسرت ۴۲ سال زیستن در دیکتاتوری هولناک قذافی را بخورند.
هراس هشام مطر از روبرو شدن با چنین وضعیتی است که در ابتدای کتاب تردیدهای او را در سفر به لیبی رقم میزند، با این وجود امید برای یافتن پدر او را راهی لیبی میکند. مطر در خلال روایتش از جستوجو برای پدر، داستان لیبی را میگوید. داستان سرزمینی که همچون پدر در غبار ۴۲ سال دیکتاتوری، ناپدید شده است. عزت نفس مردمانش از بین رفته، ترس در تمام خانهها لانه کرده و امید از زندگی رخت بسته است. دیگر اثری از لیبی و پدر باقی نمانده است که حتی بر او خشم بگیری و تقاص عمر از دست رفتهات را از او طلب کنی.
هشام مطر روایت خود را از لیبی با داستانهای واقعی مردمی که در لیبیِ قذافی زندگی کردهاند، جذابیت میبخشد. مردمی که هرکدام روایت شخصی خود را از زندگی در حکومت قذافی دارند، داستان انسانهایی که ناپدید شدهاند، برادرانی که کشته و اعدام شدهاند و زندگیهایی که برای همیشه در فقر و نکبت و جنگ از بین رفتهاند و مردمی که همواره با چشمانی اشکآلود از رنجی که کشیدهاند، سخن میگویند.
در خلال این خرده روایتهای تاریخی و به ظاهر آشفته است که هشام مطر کلیتی منسجم از تاریخ لیبی و کتاب پرکشش خود را میسازد. او عصارهی تاریخ را از رویدادهایی که بر مردم لیبی گذشته است بیرون میکشد و از واقعیت آن چه که بر لیبی گذشته است پرده برمیدارد.
این بار بدون ترس از ماشین تبلیغات حکومت قذافی. روایت بازگشت سرشار است از این رنجهای واقعی و مشترک خاورمیانهای، روایت تاریخ از نگاه مردمی که آن را زندگی کردهاند و این نقطهای است که کتاب مطر را از یک خاطرهنویسی صرف یا یک کتاب خشک درباره تاریخ سیاسی جدا میکند. مسئلهای که باعث میشود طیف مخاطب کتاب او، از عامه مردم تا علاقمندان حرفهایتر به تاریخ و سیاست، گسترده باشد.
روایت کتاب ، غیرداستانی است، پیچ در پیچ و مدام در زمان به جلو و عقب میروید. شما در خلال خواندن کتاب با نویسنده سفر میکنید، به کودکی او از زمانی که هنوز همراه با خانواده در لیبی بودند، به مصر در زمانی که پدرش به آنجا تبعید شده بود و بعد از آن روایت بینهایتی از بیوطنی غمانگیز در سفر به ایتالیا ، انگلستان و آمریکا.
با نویسنده از سایه مدام نیروهای امنیتی قذافی حتی در دوردستترین سرزمینها به لیبی، میترسید و با او برای پدر دلتنگ میشوید. پای حرفهای آشنای مردم لیبی که مینشینید، از احساسی مشترک رنج میکشید و برای آینده، هر چه بیشتر نگران میشوید. همان طور که در پیش گفتار مترجم میخوانید «آنچه در داستان هیجانانگیز است، در این کتاب، چون حقیقت دارد، ترسناک است. از آن ترس ساطع می شود، نه هیجان».
کتاب با عدم قطعیت در مورد جابالله مطر به پایان میرسد و این عدم قطعیت، نمادی است از سرنوشت لیبی، بدون قذافی. از سرنوشت کشوری که بعد از ۴۲ سال زیستن در سرکوب و دیکتاتوری، راه خود را در تاریخ نمییابد و در چرخهای باطل از خشونت غرق میشود، با شروع جنگ، امیدها از بین میرود و تاریخ دوباره روی تاریک خود را به مردم لیبی نشان میدهد. بازی تراژیک روزگار در «روایت بازگشت» همین است، همه برنامهها برای بنا کردن لیبی جدید و با ثبات، در سایهی فاجعهای قرار میگیرد که در کمتر از چند سال، خیابانهای لیبی را به صحنهی جنگ بدل میکنند.