دهه شصت بر ما چگونه گذشت؟ پاسخ حمید مصدق
مجله گردون در پایان سال 1369 سوالی ساده و به قول خود مجله «کلی» از نویسندگان و شاعران مطرح آن روز ایران پرسید: دهه شصت چگونه گذشت؟ دههای که یکی از سختترین دورانها برای ملت ایران و برای روشنفکران و نویسندگان بود. این سوال عامدانه همینقدر کلی مطرح شده بود تا هرکدام از نویسندگان به دید و صلاح خود پاسخی حدوداً چهارصد کلمهای به آن بدهد و زاویه دید خود را روشن بسازد. اینجا پاسخ حمید مصدق شاعر را میخوانیم.
مجله گردون در پایان سال 1369 سوالی ساده و به قول خود مجله «کلی» از نویسندگان و شاعران مطرح آن روز ایران پرسید: دهه شصت چگونه گذشت؟ دههای که یکی از سختترین دورانها برای ملت ایران و برای روشنفکران و نویسندگان بود. این سوال عامدانه همینقدر کلی مطرح شده بود تا هرکدام از نویسندگان به دید و صلاح خود پاسخی حدوداً چهارصد کلمهای به آن بدهد و زاویه دید خود را روشن بسازد. اینجا پاسخ حمید مصدق شاعر را میخوانیم.
کمتر کسی آثاری عرضه کرد
در چند سال آغاز دهه شصت تحولات شدید و عمیق اجتماعی و سیاسی کمتر مجالی برای پرداختن به کارهای هنری باقی میگذاشت خصوصاً این که برداشت واقعبینانه از اوضاع چندان هم سهل و ساده نبود. در آغاز به نظر میرسید که اصولاً مسئله بودن یا نبودن مطرح است و مسئله آن بود شاید بتوان گفت که در تمامی زمینههای هنری آشفتگی خاصی به وجود آمده بود. بعضی به سیاستهای روز پیوستند، گروهی سفر را بر حضر به دلایل خاص خویش ترجیح دادند. دیگرانی هم بودند که در حضر ماندند و بیشتر به تماشا نشستند و کمتر به کارهای هنری خویش پرداختند. اما از میان رشتههای هنری مختلف، این موسیقی اصیل ایرانی و داستاننویسان بودند و تا حدی هنر سینما خصوصاً در نیمه دوم این دهه ابراز وجودی پیدا کردند و حتی در این زمینهها چهرههای تازهای پیدا شدند که کارشان قابل عرضه و بحث گردید.
اما در زمینه شعر متاسفانه آن رونق و جلوه و جلایی که در دهههای قبل داشت در این دهه آن چنان که شایست و بایست نبود. از اشخاص معروف و شناخته شده به جز دو سه مورد استثنایی آثاری عرضه نگردید و هرچند که نامهای تازه در مطبوعات فراوان به چشم میخورد، اما کمتر کسی آثاری عرضه کرد که بتواند خود را به عنوان سرایندهای تثبیتشده مطرح سازد. شاید عدم انتشار آثار جدید از طرف شناختهشدهها را بتوان به دلیل وجود سانسور یا ترس از سانسور دانست و یا حالت بهتزدگی در مقابل تحولات و این که دیگر امکان بیان مسائل جدید و تازه با همان واژهها و اصطلاحات و کنایههای قبلی امکانپذیر نبود و شاعر در یافتن واژههای جدید در ارتباط با بیان مسائل جدید دچار اشکال شده بود.
در این دهه در زمینه شعر بیشتر با حالت افراط و تفریط مواجه شدیم. یعنی بسیاری از شاعران پیرو روش نیمایی، بیشتر متوجه سبکهای کلاسیک شعری شدند و از طرفی دیگر گروههای جوان و نوجوان به نوشتن شعرهای نثرگونه روی آوردند و بیشتر مطبوعات آکنده شده بود از شعرهای نثرگونه مقطع که حتی در زمینه نثر هم کمتر چنگی به دل میزد و خلاصه آسانگیری نسل جوان برای پرداختن به هنر شعر.
باز در این دهه متاسفانه شاهد از دست رفتن تنی چند از سرایندگان خوب معاصر بودیم که برای من از همه مهمتر درگذشت نابههنگام مهدی اخوان ثالث شاعر بزرگ معاصر بود و تجلیل باشکوهی که مردم در روز درگذشت و روز یادبود از او به عمل آوردند، نشان دهنده آن بود که مردم تا چه حد هنرمندان واقعی خود را می شناسند و قدر میگذارند و اخوان چه خوب سروده بود در آخر کتاب «دوزخ اما سرد» در خطاب به همین مردم:
مردم، ای مردم
من اگر جغدم، به ویران بوم
یا اگر بر سر
سایه از فّر هما دارم
هرچه هستم از شما هستم
هرچه دارم از شما دارم
مردم، ای مردم
من همیشه یادمست این یادتان باشد…