میزبان برادر
در خانهی برادر پژوهشی است دربارهی چند و چون چهار دهه میزبانی دولت و ملت ایران از پناهندگان و مهاجران افغانستانی. آرش نصراصفهانی که در این پژوهش دلایل طرد اجتماعی و عدم ادغام افغانستانیها با جامعهی ایران را شرح میدهد در دو سطح خُرد و کلان به سیاستهای دولت ایران در طول این چهل سال و تجربهی زیستهی افغانستانیهای ساکن ایران میپردازد.
در خانه برادر (پناهندگان افغانستانی در ایران)
نویسنده: آرش نصراصفهانی
ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و هنر ارتباطات
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۴۰۳
شابک: ۹۸۷۶۰۰۴۵۲۱۴۳۷
در خانهی برادر پژوهشی است دربارهی چند و چون چهار دهه میزبانی دولت و ملت ایران از پناهندگان و مهاجران افغانستانی. آرش نصراصفهانی که در این پژوهش دلایل طرد اجتماعی و عدم ادغام افغانستانیها با جامعهی ایران را شرح میدهد در دو سطح خُرد و کلان به سیاستهای دولت ایران در طول این چهل سال و تجربهی زیستهی افغانستانیهای ساکن ایران میپردازد.
در خانه برادر (پناهندگان افغانستانی در ایران)
نویسنده: آرش نصراصفهانی
ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و هنر ارتباطات
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۴۰۳
شابک: ۹۸۷۶۰۰۴۵۲۱۴۳۷
دوستم تعریف میکند که در سفری چندماهه به سوئد وقتی سوار اتوبوس میشده و روی صندلی مینشسته درحالیکه یک سوئدی سرپا ایستاده بوده، احساس میکرده که سر جای او نشسته است. تصوری که در هفتههای آخر سفرش کمابیش اصلاح شده بودند.
اتوبوس و متروی تهران را در نظر بگیریم. یک افغانستانی با کارت اتباع قانونی چقدر حاضر است از این وسایل نقلیهی عمومی استفاده کند و در صورت استفاده اگر زمانی وارد واگن قطار شود و روی صندلی بنشیند برخوردها با او از چه جنسی هستند؟
طبق پژوهش آرش نصراصفهانی، مهاجران افغانستانی حتی در استفاده از پارکهای شهری هم احتیاط میکنند. آنها حواسشان هست که تصویرشان نباید در چشم شهروند ایرانی تکرار و پرتعداد به نظر برسد. نویسنده البته اذعان میکند که برخورد با همهی اقوام افغانستانی به یک شکل نیست و همهی «ایرانی»ها را هم نباید باهم همگون کرد. صحبت اما بر سر تصویر و تجربهی غالب است.
در خانهی برادر را با این سؤالات و نگاه است که شروع میکنم. با مرور تیترهای اطلاعرسان کتاب، تصورم این است که قرار است کتابی زیادی تخصصی بخوانم در تأیید بیچونوچرای افغانستانیستیزی ایرانیها و برخوردهای قهرآمیز حکومتی که هیچوقت با این مهاجرها و پناهندگان خوب تا نکرده است. تصوری که علیرغم همدلی و همراهیام با مسألهی اصلی کتاب، رغبتم را به خواندنش جدی نمیکند.
کتاب اما دربارهی این چیزها هست و نیست. آرش نصراصفهانی رسالهی دورهی دکتریاش را که با عنوان «طرد اجتماعی» پناهندگان افغانستانی در ایران نوشته به کتابی با عنوان حاضر بدل کرده که قرار است شرحی باشد بر چگونگی چهار دهه میزبانی دولت و ملت ایران از مهاجران و پناهندگان افغانستانی. نویسنده همچنین فرضش این است که این گروه در جامعهی ما به خوبی ادغام نشدهاند و در کتابش قرار است به دلایل این طرد یا عدم ادغام پاسخهایی بدهد.
مثل خیلی از کشورهای خاورمیانه سرنوشت افغانستان را هم نمیشود از موقعیت ژئوپلیتکی حساسش جدا کرد. از جدال تاریخی بریتانیا در شمال و روسیه در جنوب آن که بگذریم، در سال ۱۹۷۸ متأثر از اتحاد جماهیر شوروی، افغانستان حکومتی سوسیالیست تشکیل داد که سرمنشأ جنگی طولانی میان حزب دموکراتیک خلق با گروههای اسلامی شد.
سنتگراهایی که اصلاحات ارضی، حق رأی برای زنان و تغییر پرچم را تاب نیاورده بودند به سمت پاکستان و ایران سرازیر شدند و شوروی با ترس از دست دادن متحدش شروع به مداخلهی نظامی در افغانستان کرد؛ آغاز روند مهاجرتها، پناهندگیها و آوارگیهای ملت افغانستان که تا امروز ادامه داشته است.
کتاب از چهار بخش عمده و ده فصل کوچکتر تشکیل شده. فصل اول طرح کلی پژوهش است و توضیح صورت مسأله. در فصل دوم، با ملاحظات نظری نویسنده در خصوص مفهوم ادغام و ابعاد گوناگون آن آشنا میشویم به همراه مرور وضعیت ادغام در گروههای مختلف جمعیت مهاجران و پناهندگان افغانستانی؛ ادغام بیشتر زنان نسبت به مردان، افراد تحصیل کرده نسبت به افراد با تحصیلات پایین، فرزندان پدران افغانستانی و مادران ایرانی نسبت به کسانی که والدینشان هردو افغانستانیاند و البته حاشیهای شدن حداکثری هزارهها نسبت به تاجیکها و پشتونها به دلیل تفاوتهای بیشتر ظاهرشان نسبت به ایرانیها.
جذابیت کتاب نصراصفهانی اما از فصل سوم است که شروع میشود. سرک کشیدنهای نویسنده به آرشیو روزنامهها، مکاتبات مجلس و اسنادی که قرار است برایمان توضیح دهند برخورد دولت در طول این دورهی ۴۰ ساله با افغانستانیها چگونه بوده است. فصلهایی که طبق سیاستگذاریهای مختلف هر دوره با سه عنوان کنجکاوی برانگیز نامیده شدهاند.
فصل سوم: درهای باز به روی آوارگان (۱۳۷۰-۱۳۵۸)، فصل چهارم: پناهندگان و سیاست بازگشت (۱۳۸۵-۱۳۷۱) و سپس پناهندگان و سیاست ساماندهی (۱۳۸۶ تا امروز) که عنوان فصل پنجم است.
برای خود من جالبترین بخش کتاب خواندن همین سیر بود که نشان میداد دولت تازه تأسیس اسلامی ایران چطور در اواخر دههی ۱۳۵۰ با موج ورود میلیونی پناهندگان افغانستانی غافلگیر شده و تحت لوای نوعی انجام تکلیف دینی از مهمان ناخواندهاش میزبانی کرده است.
در این سالها که کشور از پس شعارهای نه شرقی نه غربی رابطهی خوبی با سازمانهای بینالمللی و دیگر کشورها ندارد، از کمکهای مشابهی که دولتهایی مثل پاکستان از آنها بهره میبرند (به خاطر پذیرش پناهندگان افغانستانی) بینصیب مانده و خودش هم به لحاظ اقتصادی نمیتواند برای مهاجران اردوگاههایی را برپا کند بنابراین به امید موقت بودن وضعیت پیشآمده و در راستای «اسلام مرز ندارد» تا جایی که میتواند از ارائهی خدمات رایگان تحصیلی، پزشکی و کوپنهای غذایی به افغانستانیها فروگذار نمیکند و جمعیت برادر را در شهرها و روستاها پذیرا میشود.
در این میان البته برخی از مسئولان وقت به بهانهی مشکلاتی از قبیل بیماری، جرم، بینظمی، کمبود مسکن و اشتغال (مشکلاتی که آوارگان افغانستانی در تشدید آنها نقش داشته اما قطعاً علتالعللش نبودهاند) اعتراضهایی میکنند که نشان میدهد ایران در همین دورهی به اصطلاح «درهای باز» هم برای مهاجران قرار است «خانهی برادر» باشد، ترکیبی که «از یک سو بر پشتیبانی از مردم افغانستان تأکید دارد و از سوی دیگر بر مرز میان خانهی دو برادر» (ص.۱۰۳). در این راستا محمدحسین سرورالدین، معاون سیاسی وقت وزارت کشور در مصاحبهای با روزنامهی کیهان (۱۷ آذر ۱۳۶۰) میگوید:
«سیاست کلی ما این است که خواهران و برادران باید تکتکشان بدانند که ضمن اینکه در اسلام مرزها به آن صورت متداول معنا ندارد و کلیه مسلمانان جزو امت واحده محسوب میشوند ولی این بدان معنا نیست که وقتی مسلمانان در قسمتی از کرهی زمین مورد هجوم واقع شدند باید جبهه را خالی بگذارند و به کشورهای دیگر اسلامی پناهنده شوند.
گرچه ما قبول داریم که هماکنون افغانیها در خانهی برادران خود هستند. ولی میدانیم که خانهی برادر آدم خانهی خود آدم نیست. بنابراین آنها هرگز نباید فراموش کنند که روزی باید به خانهشان برگردند و باید برای آزاد کردن خانهی خود دائماً تلاش کنند. ما به امید روزی هستیم که آخرین افغانی به خانهی خود بازگردد.» (ص.۹۸)
سیاستهای دولت در دو دورهی بعد برای من ایرانی متولد آخر دههی ۱۳۶۰ کمابیش آشناست. سقوط دولت چپگرا، جنگهای داخلی و روی کارآمدن طالبان را در پی دارد و در این دوره است که تمام سیاستهای دولت ایران در راستای کاهش هزینههای اقتصادی و امنیتی خود، بازگشت پناهندگان است. در این زمان اما دولت تکنوکرات هاشمی رفسنجانی روی کار میآید و مسألهی نیاز کشورِ در پی سازندگی به نیروی کار ارزان و منعطف در کنار امید به موقتی بودن این وضعیت میشود سپر بلای آوارگانی که نمایندگان مجلس برای بیرون کردنشان دائماً استدلالهایی ارائه میکنند.
دولت در نهایت اما برای کاهش هزینههایی که به راحتی از پسشان برنمیآید (در سال ۱۳۷۴ دولت اعلام کرد که در ۱۶ سال گذشته بیش از ۲۰ میلیارد دلار برای پناهندگان هزینه کرده است) خدمات و امکاناتی که اتباع افغانستانی از آنها برخوردار بودند را به مرور حذف میکند.
برای کارفرمایانی که اتباع غیرمجاز را استخدام میکردند جریمه در نظر میگیرد و در نهایت بعد از عدم موفقیت در بازگرداندن افغانستانیها وارد دورهی سوم میشود که در آن در کنار کاهش هزینهها هدفش بهرهکشی حداکثری از نیروی کار افغانستانی است در یک «بازار کار تفکیک شده».
نویسنده روایت کلان این فصلها را که مبتنی بر مطالعهی کتابخانهایاند در کنار تجربهی زندگی مهاجران و پناهندگان افغانستانی در ایران نشانده که روایتی خُرد و میدانی از آنچه تا کنون شرحش رفت را ارائه میدهند. جامعهی آماری نصراصفهانی برای این بخش از میان هزارههایی انتخاب شده که بیشترین تفاوت ظاهری را با ایرانیان داشته و در نتیجه در ساحتهای بیشتری از زندگی روزمره به عنوان دیگریِ مهاجر در نظر گرفته شدهاند.
تجربهی «افغانی» بودن در ایران برای افغانستانیها تجربهای متشکل از «تبعیض»، «تحقیر»، «اضطراب» و «احساس بیقدرتی» است، رسانه «افغانی» را به عنوان گروهی همگن، بدوی و فاقد مدنیت بازنمایی میکند، تماس از نزدیک با این گروه متکثر جمعیتی برقرار نمیشود و تصویری از موفقیتها و دستاوردهای افغانستانیها در افکار و رسانههای کشور در دسترس نیست اما به جز این کلیات مکرر، پژوهش موشکافانه و جامع نصراصفهانی جزئیات و پرسشهای جالبی هم دارد که خواندنشان کمک میکند یکه به قاضی نرویم.
به طور مثال نویسنده آنجایی که درمورد تنشهای بازار مسکن، اشتغال و دیگر مشکلات میان مهاجران افغانستانی با اقشار فرودست جامعهی ایرانی مینویسد دائماً در نظر دارد که شرایط و ذهنیت گروه مهاجم را هم برایمان توضیح دهد تا درک بهتر و منصفانهتری از شهروند ایرانی پیدا کنیم. کتاب قرار نیست رفتارهای غیرانسانی و به دور از اخلاق کسانی که با افغانستانیها نامهربانی میکنند را توجیه کنند اما در توضیح زمینههای بروز برخوردهای مختلف با مسافر بیگانهای که وارد متروی تهران شده توضیحات خوبی ارائه میدهد.
در خانهی برادر، با متنی خوشخوان، روان و دقیق که خود را ملزم به تشریح پیشنیازهای فهم مسائل اصلیاش کرده به جز اینکه برای پژوهشگران مدلی درست و دقیق از یک کار علمی جامعهشناختی ارائه میکند، کتابی است مناسب برای همهی کسانی که میخواهند دیدی انضمامی نسبت به مسئلهی مهاجرت، پناهندگی، برخورد با اقلیتها و دیگریسازیهای حداکثری در جامعهی ایران پیدا کنند.
جلد کتاب نقاشی مهاجرت از جیکوب لارنس است که با محتوای آن به خوبی سازگاری دارد. هرچند کتاب کمی به تفصیل نوشته شده و در فصلهای زیادی به قصد توضیح «آنچه تاکنون گفته شد»، به تکرار میافتد اما این موارد را میشود به دغدغههای انسانی نویسنده و کار دقیقش بخشید. راستی! قصد خرید کتاب را اگر داشتید مستقیماً با ناشرش تماس بگیرید که پخش خوبی ندارد.
میزبان برادر
4 دیدگاه در “میزبان برادر”
خیلی مرور خوبی بود، چون کتاب را خوانده بودم اما خواندن نوشته خانم ملوکی باعث شد که فکر کنم آیا کتاب رو خوب خوندم یا نه ؟منم موافقم از فصل ۳ به بعد کمی فصل ها طولانی و ایده نویسنده تکراری میشود. به نظر خودم یکجایی که می توانست به جذابیت کتاب کمک کنه بحث بازنمایی مهاجران افغانستانی در ادبیات و سینما و عکس بود، چون نویسنده به بازنمایی رسانه ای اشاره میکنه و میگه که این تصاویری که از فرد مهاجر برساخت میشه تصویر همدلانه ای نیست، اما در این میان باتوجه به تعداد قابل توجه ای نویسندگان و شاعران و .. افغانستانی و همچنین نویسندگان ایرانی که به این مساله پرداختند میشد اینرا در همان فصل جا داد و خواندنش خالی از لطف نبود.
یکی از جذابیت های کتاب به گمانم روایت ها و مصاحبه با مهاجران بود که امانت داری در اجرای لحن و … باعث میشد فصول کمی تکراری جذاب بشه. انتخابهای درست معناداری هم به عنوان مصداق از مصاحبه ها انجام شده بود. و اینکه کاش پژوهشگاه طراحی جلد و صفحه آرایی کتاب را جدی بگیرد و فکری برای قالب طراحی کتابهایش مثل بقیه انتشاراتی ها بکند.
دکتر کامران عزیز،
ممنون از توجه و لطف شما!
چه خوب که این نکات دقیق تکمیلی را نوشتید. جای مطالعات جدی بازنمایی در این مورد واقعاً خالیه. امیدوارم که همچون شمایی در این مورد بنویسید برامون…
چگونه می شود با ناشرش ارتباط برقرار کرد؟
سلام.
ناشر کتاب «پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات» است.
آدرس سایتشون: https://www.ricac.ac.ir/fa
و آدرس صفحه سفارش کتاب: لینک