داستان مورد علاقه 5 فعال حوزه گردشگری
از پنج فعال حوزه گردشگری پرسیدهایم داستان موردعلاقه شما کدام است؟ چه کتابهایی شما را به خود جذب کردهاند. سال گذشته از اهالی ادبیات و سپس خوانندگان وینش این سوال را پرسیدیم و پویشی راه انداختیم. امسال قصد داریم از آنهایی بپرسیم که مستقیماً شغل و حرفهشان به ادبیات و کتاب ارتباطی ندارد، اما کیست که از داستان و کتاب بینیاز باشد؟
از پنج فعال حوزه گردشگری پرسیدهایم داستان موردعلاقه شما کدام است؟ چه کتابهایی شما را به خود جذب کردهاند. سال گذشته از اهالی ادبیات و سپس خوانندگان وینش این سوال را پرسیدیم و پویشی راه انداختیم. امسال قصد داریم از آنهایی بپرسیم که مستقیماً شغل و حرفهشان به ادبیات و کتاب ارتباطی ندارد، اما کیست که از داستان و کتاب بینیاز باشد؟
ميثم امامی (راهنمای گردشگری و مدرس، بهويژه در حوزه عشاير و فرش)
اگر بتوانيم کتابهای آقايان جمالزاده و دولتآبادی را جزو داستان محسوب کنيم، اين کتابها، کتابهای محبوب من هستند. خصوصاً رمان «کليدر»، به چند دليل، برای من که شاغل در حوزه گردشگری هستم، آموزشدهنده تفسير، دامنه لغات مناسب و نوعی فن بيان است که مخاطب را جذب میکند. قدرت داستان و پردازش آن مديون همين نکات است که برای يک راهنمای تور هم اهمیت بسیار دارد.
مهدی عنبر (کارشناس و مدرس گردشگری)
راستش تازگیها زياد داستان نمیخوانم ولی آنهايی که الان يادم است، «بازی آخر» از بانو بلقيس سليمانی و «ليدی ال» از رومن گاری. اين دو کتاب روايت زنانی خاص با پايان غيرمنتظرهاند. يک کم قديمترها «جای خالی سلوچ» و «مرشد و مارگريتا». جای خالی سلوچ، زندگی، روستا، زن تنها، مرد رفته، سختی و سادگی و… همه را با هم دارد.
مرشد و مارگريتا همه عجايب و غرايب را با هم دارد و نمیخواهی خواندنش را رها کنی.
چه سخته راجع به کتاب نوشتن!
آرش نورآقايی (راهنمای گردشگری و مدير مسوول نشريه گيلگمش)
رمانهای زيادی خواندهام ولی کتابی که الان مد نظرم هست و خيلی اثر گذاشت، «جان شيفته» بود. شايد چون با بعضی شخصيتهای داستان همذاتپنداری میکردم. الان چند سالی است که خيلی رمان نمیخوانم.
مجتبی گهستونی (راهنمای گردشگری و روزنامهنگار – خوزستان)
کتاب «کولیها» اثر «زاهاريا استانکو» چون داستان يک قبيله کولی است که راهی نقطه ناشناسی در قلب استپهای بیکران روسيه است و موظف شده تا انتهای جنگ جهانی دوم در آن اقامت کند. اين کتاب از نخستين آثاری است که خواندهام، مثل کتاب «پابرهنهها» اثر دیگری از استانکو.
تأثير دو کتاب کولیها و پابرهنهها که بنمايههای سفر و پذيرش خطرات و خوشیهايش زياد است، تأثير شگرفی روی من گذاشت. اين کتاب سراسر سفر مرا به مطالعه کتابهايی که به زادبوم من مرتبط بود، سوق داد و عمده کتابهای احمد محمود از جمله «همسايهها»، «درخت انجير معابد»، «مدار صفر درجه»، «زمين سوخته» را خواندم. سپس «چراغانی در باد» و «مويه زال» از احمد آقايی و در نهايت «اندکی سايه» از احمد بيگدلی را خواندم. «زمستان 62» اثر «اسماعيل فصيح» هم مثل ديگر کتابها پر بود از مکان رويدادها و شخصيتهای جنوبی.
لذا کتاب کولیها و پابرهنهها از زاهاريا استانکو نقطه شروعی بود برای دقيق شدن روی ادبيات بومی و در نهايت رسيدن به موضوعی به نام «گردشگری ادبی» که چند دورهاش را در اهواز برگزار کرديم.
مرتضی دزفولی (تورگردان و راهنمای گردشگری، بهويژه در حوزه طبيعتگردی و کشورهای همسايه شمالی)
«کوری» نوشتهی ژوزه ساراماگو؛ ما واقعاً خردمند و پيشرفته هستيم يا همان انسانهای غارنشين با دانستن فن استفاده از وسايل امروزی؟ تلنگری که انسان در صورت پيشامد رويدادی جهانی و ناخوشايند چگونه رفتار خواهد کرد.
«درسو ازالا» نوشتهی «ولاديمير آرسنيف»؛ خلق تصويرهايی زيبا از طبيعت سيبری. رفتار شکارچی پيری که راهنمای گروهی نقشهبردار است به خوبی واکاوی میشود.
«کاليگولا» نوشتهی آلبر کامو؛ نشان دادن عصيان و پوچی. سزار روم بر بسياری باورها شورش میکند. پوچی به طرز ماهرانهای شرح داده میشود.
«دايی جان ناپلئون» نوشته ايرج پزشکزاد؛ کتابی چند وجهی در بيان رفتار و عقايد ايرانيان. خواننده هنگام خواندن کتاب معمولاً قهرمانان آن را در اطراف خود میبيند.
«مرگ يزدگرد» نوشتهی بهرام بيضايی؛ چگونه میشود از يک رويداد برداشتهای کاملاً گوناگون کرد. ديالوگهای درخشان، پيشبينی سياسی ايران که به واقعيت تبديل شد.