سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

خانه‌‌ای که با خود برده است

خانه‌‌ای که با خود برده است


تاکنون 3 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«خانه‌خوانی» به دنبال تعریفی از خانه خوب، مسیری تازه را نشان می‌دهد. به این منظور نویسنده بدون مواجهه‌ای نوستالژیک و بدون آن که در بند توصیف خصوصیات کالبدی باشد، به سراغ تعدادی از خانه‌های دهه‌های سی و چهل شمسی در تهران موسوم به خانه‌های آجر بهمنی رفته تا کیفیت‌هایی فارغ از کالبد و قابل ترجمه برای امروز و هر زمان دیگر را در آن‌ها بیابد. این مسیر به جای آن که خوانشی از خانه‌ها همراه با پیش‌فرض‌های ذهنی باشد و یا در پی یافتن ایده‌ها و راهکارهای معمارانه، رویکردی پدیدارشناسانه دارد و مبتنی بر روایت ساکنین خانه است.

خانه خوانی

نویسنده: علی طباطبایی

ناشر: اطراف

نوبت چاپ: ۳

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۱۳۸

شابک: ۹۷۸۶۲۲۶۱۹۴۲۶۶

«خانه‌خوانی» به دنبال تعریفی از خانه خوب، مسیری تازه را نشان می‌دهد. به این منظور نویسنده بدون مواجهه‌ای نوستالژیک و بدون آن که در بند توصیف خصوصیات کالبدی باشد، به سراغ تعدادی از خانه‌های دهه‌های سی و چهل شمسی در تهران موسوم به خانه‌های آجر بهمنی رفته تا کیفیت‌هایی فارغ از کالبد و قابل ترجمه برای امروز و هر زمان دیگر را در آن‌ها بیابد. این مسیر به جای آن که خوانشی از خانه‌ها همراه با پیش‌فرض‌های ذهنی باشد و یا در پی یافتن ایده‌ها و راهکارهای معمارانه، رویکردی پدیدارشناسانه دارد و مبتنی بر روایت ساکنین خانه است.

خانه خوانی

نویسنده: علی طباطبایی

ناشر: اطراف

نوبت چاپ: ۳

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۱۳۸

شابک: ۹۷۸۶۲۲۶۱۹۴۲۶۶

 


تاکنون 3 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

 مدتی قبل در گفت‌وگو با یکی از دوستانم که سال‌هاست مهاجرت کرده و دور از ایران زندگی می‌کند، به فهم تازه‌ای از خانه رسیدم. تا پیش از این گفت‌وگو گمان می‌کردم تصویر ذهنی‌ام از خانه‌هایی که در کودکی در آن‌ها بوده‌ام، تاریخ انقضایی دارد که دیر یا زود بالاخره سر می‌آید و خود رویداد و خاطره در جایی نامعلوم یا بر پس‌زمینه‌ای کم‌رنگ و مبهم معلق می‌ماند. مرز روشنی که من میان خانه و خاطراتم از آن قائل بودم، در خاطراتی که او از کودکی‌‌اش در خانه‌ای در اصفهان می‌گفت دیده نمی‌شد.

برخلاف من که خانه را در پس‌زمینه خاطرات و تصویرهایم از کودکی می‌دیدم و اصراری بر شناساندنش نداشتم، برای او جزئی مهم و جدانشدنی از خاطرات بود، شخصیتی ویژه داشت و با بیشتر رویدادهای معمول زندگی به یاد آورده می‌شد. در عین حال خانه بخشی از تصویر ذهنی او از روزهای نیامده هم بود و در بین حرف‌هایش، چیزهایی در آینده به همین خانه گره می‌خورد. او گذشته‌اش را با تلخی‌ها و شیرینی‌ها در خانه به یاد داشت، و آینده را هم با بیم و امید در آن می‌دید.

بعدها فهمیدم که موضوع تنها گذشته و آینده نیست. خانه حتی در خواب‌هایی که می‌دید حاضر بود و بعضی از اتفاقات عجیب خواب‌هایش هم در همین خانه جریان داشت. می‌دانستم این احساس تعلق به آن‌جا که بعد از سال‌ها دوری هنوز پررنگ است، با حضور کسی در خانه ارتباط دارد؛ اما نمی‌توانستم فضاهای خانه و کیفیت آن‌ها را هم نادیده بگیرم.

با وجود این، پیوند محسوسی هم میان تجربیات و رویاهای او و فضاها و اجزای خانه پیدا نمی‌کردم. یا به بیان بهتر، نمی‌دانستم میان آن چه از خانه در ذهن کودکی مانده و ته‌نشین شده، با فضاهای خانه چه ارتباط معناداری وجود دارد.

 

یک بار در کلاسی که موضوعش طراحی خانه بود، یکی از دانشجویان پرسید که آیا خانه‌ای می‌شناسم که خوب باشد؟ با این که می‌دانستم توضیحم روشن و قانع‌کننده نیست و به کار دانشجو نمی‌آید، گفتم «خانه کودکی یکی از دوستانم بهترین خانه‌ای است که سراغ دارم. البته آن را ندیده‌ام و کیفیت‌های معمارانه‌اش را نمی‌شناسم. اما می‌دانم پس از سال‌ها دوری و زندگی در چند خانه دیگر، هنوز آن‌ خانه در خاطرات و خیالاتش جاری است و حتی در خیال من هم که هرگز در آن نبوده‌ام نشسته. این خانه خوب است!»

کتاب خانه‌خوانی که خود بر پایه گفت‌وگوهای مشابه اما مفصل‌تر و هدفمندتر است، نسبت و پیوند میان خانه و زندگی پدید آمده در آن را به‌خوبی نشان می‌دهد. ارتباط معناداری را که میان فضاهای خانه و اتفاقات درونش وجود دارد و ممکن است بسیاری از ما آن را نشناسیم و یا به کلی از آن بی‌خبر باشیم، به‌صورتی تبیین می‌کند که در پایان، به دنبال یافتن همین ارتباط میان خود و خانه‌هایی باشیم که در آن‌ها و با آن‌ها زندگی کرده‌ایم.

ارائه تعریفی از «خانه خوب» در دانشکده معماری و آتلیه‌های طراحی، غالباً با معیارهایی کلی و انتزاعی همراه است و پاسخ روشن و دقیقی ندارد. به بیان دیگر خانه خوب واجد کیفیت‌هایی است که با مجموع عوامل مفروض و اثرگذار بر کیفیت فضای زندگی و بایدها و نبایدهای کلی و از پیش ‌تعیین‌ شده تفاوت دارد و چیزی فراتر از آن است.

یکی از مسیرهایی که بیشتر معماران و دانشجویان معماری برای رسیدن به شناختی از خانه خوب طی می‌کنند، رجوع به نمونه‌هایی است که با سنجش نسبت به معیارهایی اولیه خوب دانسته می‌شوند. در این بازگشت به نمونه‌ها کار معمار، رویکرد او و نحوه پاسخگویی به مسئله‌های طراحی و نیازها و خواست‌های کارفرما (که در موارد اندکی همان ساکن اصلی خانه است) سنجیده می‌شود و بنابراین، محصول این بازگشت غالباً چیزی بیش از همان معیارهای اولیه نیست.

 

کتاب خانه‌خوانی به دنبال تعریفی از خانه خوب، مسیری تازه را نشان می‌دهد. موضوع با اشاره به جای خالی «وجه بوطیقایی» خانه در آتلیه‌های آموزش طراحی آغاز می‌شود؛ جنبه‌ای هنرمندانه که به نقش خانه در رویدادهای زندگی ساکنان اشاره دارد و اغلب یا به درستی فهمیده نمی‌شود، یا به‌خوبی در طرح‌ها انعکاس پیدا نمی‌کند.

به این منظور نویسنده بدون مواجهه‌ای نوستالژیک و بدون آن که در بند توصیف خصوصیات کالبدی باشد، به سراغ تعدادی از خانه‌های دهه‌های سی و چهل شمسی در تهران موسوم به خانه‌های آجر بهمنی رفته تا کیفیت‌هایی فارغ از کالبد و قابل ترجمه برای امروز و هر زمان دیگر را در آن‌ها بیابد.

این مسیر تا آن‌جا که به نمونه‌هایی ساخته شده متکی است، با مسیری که از پیش می‌شناسیم اشتراک دارد. اما به جای آن که خوانشی از خانه‌ها همراه با پیش‌فرض‌های ذهنی باشد و یا در پی یافتن ایده‌ها و راهکارهای معمارانه، رویکردی پدیدارشناسانه دارد و مبتنی بر روایت ساکنین خانه است. به تعبیری داستان زندگی کسانی را که در فضاهای خانه زیسته‌اند مبنا قرار داده تا فهمی از چگونگی ارتباط میان کالبد خانه و اتفاقات و خاطرات درونش به دست آید.

کتاب خانه‌خوانی روایتی‌ کلی است که در قالب دوازده متن ارائه شده‌ و هر یک از آن‌ها، به یکی از کیفیت‌های «در خانه بودن» اشاره دارد. بیشتر کیفیت‌های یادشده، به فضایی ویژه وابسته‌اند.

این وابستگی به گونه‌ای تبیین شده که کیفیت‌ها را مستقل از شکل و خصوصیات ظاهری فضا به مخاطب عرضه می‌کند. به بیان دیگر، بیشتر از آن که در پی شناساندن شکل بیرونی باشد، ماهیت و کیفیت درونی فضا – که آن را برای شکل‌گیری خاطره‌ای ویژه مناسب کرده – شرح می‌دهد. از همین منظر و برای نمونه، «جای بالاتر» فارغ از این که چه صورتی داشته باشد، با سبکی و تعلیقی دارد که بر خاطرات و احوال تجربه شده در آن اثر می‌گذارد و تجربه‌ای متفاوت از جایی در پایین‌تر خلق می‌کند.

 

هر کدام از متن‌های کتاب خانه‌خوانی به تجربه زیسته در یکی از فضاهای خانه اشاره دارد و در این اشاره، وجوه مختلف زیست‌جهان را مورد توجه قرار می‌دهد. از این رو قرار دادن آن‌ها در کنار هم علاوه بر آن که به تصویر و روایتی کلی از خانه در ذهن شکل می‌دهد، امکان هم‌ذات‌پنداری و بازتجربه را نیز برای خواننده فراهم می‌کند.

در عین حال یک تصویر دقیق، یکّه و انعطاف‌ناپذیر از خانه را در ذهن خواننده نمی‌نشاند؛ بلکه او را به خانه‌هایی که در آن‌ها زندگی کرده بازمی‌گرداند، به بازیابی تجربه‌های زیسته و پیدا کردن فضاهای اثرگذار در آن‌ها وادار می‌کند و بدون جهت‌دهی به تخیل، منجر به خلق خانه‌ یا خانه‌هایی در خیال می‌شود.

تجربیاتی همچون نگاه به گذشته، امید به آینده، حضور در عالم خیال، ارتباط با دیگران، بازگشت به خود و مواجهه با ترس‌ها، دلهره‌ها و تناقض‌های درونی و حتی تجربه تنهایی از مبدأ و مقر امن خانه تجربه‌هایی است که با کیفیت درونی فضاهای یاد شده در کتاب خانه‌خوانی از ایوان گرفته تا کنج‌های نمور و تاریک نسبتی دارند.

کیفیت‌هایی که با وجود تغییرات فضاهای خانه در طول زمان و تخریب‌ها و ساخت‌وسازهای بعدی در آن و یا حتی پس از ترک خانه، همچنان در ذهن می‌مانند و به تجربه‌های فضایی دیگر معنا می‌دهند. متن یازدهم، کمی متفاوت از متن‌های قبلی، تجربه آشنای زندگی در «ناخانه»‌ها را یادآوری می‌کند و نشان می‌دهد که نبود کیفیت‌های یاد شده، همچنان که حس تعلق به خانه را کمرنگ می‌کند، معنایی تازه از دلبستگی به جهان پیرامون می‌سازد و به پیدایی خانه‌ای درونی می‌انجامد.

 

گفت‌وگوی آغاز این نوشتار، تجربه تمام‌شده از زندگی در خانه‌ای است که هنوز در ذهن کسی که سال‌های کودکی‌اش را در آن‌جا گذرانده حضوری پررنگ دارد و با هر آن‌چه کیفیت‌هایی فضایی آن خانه را تداعی کند به یاد آورده می‌شود؛ از بو یا طعمی خوش که به یکی از روزهای زندگی در آن گره خورده، تا گرمای آفتاب ظهر زمستانی یا ردیف گلدان‌های کنار پنجره.

بخش دوازدهم و پایانی کتاب، حلقه گمشده همین گفت‌وگو است و نشان می‌دهد هر یک از ما خانه‌هایی را که از آن‌ها آمده‌ایم، بالاخره یک روز، به هنگام رفتن از خانه یا تخریب آن با خود می‌بریم. این خانه‌ها علاوه بر آن که همواره در خاطرات ما حاضرند، بستر رویاهایمان می‌شوند، امکان ساختن قصه‌ای تازه از زندگی را برایمان فراهم می‌کنند و خود در مرکز این قصه‌های تازه می‌نشینند.

خانه‌‌ای که با خود برده است

  این مقاله را ۶ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *