«درک یک پایان» از سنخ «رمان تفکر» است و کوندرا را به یاد میآورد. در مقابل «هیاهوی زمان» از جنس رمان زندگینامهای است و طوطی فلوبر از مشهورترین کارهای او کندوکاوی در زندگی فلوبر است که تار به تارش با روایت داستانی بارنز از زمان حال تنیده شده است.
«سطوح زندگی» و «فقط یک داستان» دو اثر دیگر او هستند که به فارسی درآمدهاند و حال و هوایی متفاوت با سه رمان پیشگفته دارند. در «سطوح زندگی» با یک ناداستان فلسفی با درونمایه سوگواری برای یک فقدان روبروییم و در «فقط یک داستان» عشقی نوجوانانه محور قرار گرفته است.
مقاله نخست این پرونده، به قلم منصور دلریش، با عنوان «فیلسوف عواطف و حافظهی تاریخی» به معرفی جولین بارنز اختصاص دارد. در این مقاله هم شرحی از زندگی بارنز پیش از نویسندگی میخوانید و هم کتاب به کتاب آثار او معرفی میشود.
«فیلسوفِ عواطف و حافظهی تاریخی»
«طوطی فلوبر» را خیلیها بهترین اثر جولین پاتریک بارنز میدانند. هرچند او در ایران ابتدا با ترجمه حسن کامشاد از «درک یک پایان» شناخته شد. کتابی که با یک پرسش شروع میشود، پرسشی به ظاهر ساده و کماهمیت: کدام یک از دو طوطی خشک شدهای که در دو موزهی مختلف در حوالی زادگاه فلوبر نگهداری میشوند همان طوطیای است که فلوبر در حین نوشتن رمان «سادهدل» در اتاق کارش نگهداری میکرده است؟
مسعود سرافراز درباره این رمان بارنز نوشته است.
بازتابِ تصویرِ فلوبر در پنجرهی قطار در حینِ عبور از تونل
«هیاهوی زمان» دوازدهمین رمان جولین بارنز است. کاری که بارنز در این رمان زندگینامهای (fictional biography) انجام میدهد بازآرایی و ترجمه وقایعی است که در دهههای پیشین و در حکومتی توتالیتر برای دیمیتری شاستاکوویچ آهنگساز بزرگ روس اتفاق افتاده است. داستان هنرمندی در چنبره تسلط و کنترلگری یک حکومت توتالیتر.
شاستاکوویچ میخواست زنده بماند
و در انتها میرسیم به «درک یک پایان». راضیه شاهوردی نگاهی داشته است به این رمان و نگاه آن به مقوله حقیقت.
مردی که هیچوقت حالیاش نبود
Thanks for clicking. That felt good.
Close