توصیههای ارنست همینگوی به نویسندگان جوان
یکی از راههای آموزش داستاننویسی مراجعه به گفتههای نویسندگان بزرگ است. گرچه ممکن است بعضی از این نویسندگان بزرگ، معلمهای بزرگی نباشند. همینگوی ولی از آنها بود که توصیههایش برای نویسندگان جوان همیشه راهگشا بوده. او معتقد است یک نویسندهی جوان باید تا میتواند همه چیز بخواند، مشاهدهگر دقیق دنیای اطرافش باشد، از پیشرفت نکردن کار نترسد، شخصیتهایش را داوری نکند و موقع نوشتن وقتی کار روزانه را متوقف کند که در اوج است و هنوز ایده دارد.
(مترجم)
(مترجم)
یکی از راههای آموزش داستاننویسی مراجعه به گفتههای نویسندگان بزرگ است. گرچه ممکن است بعضی از این نویسندگان بزرگ، معلمهای بزرگی نباشند. همینگوی ولی از آنها بود که توصیههایش برای نویسندگان جوان همیشه راهگشا بوده. او معتقد است یک نویسندهی جوان باید تا میتواند همه چیز بخواند، مشاهدهگر دقیق دنیای اطرافش باشد، از پیشرفت نکردن کار نترسد، شخصیتهایش را داوری نکند و موقع نوشتن وقتی کار روزانه را متوقف کند که در اوج است و هنوز ایده دارد.
همانطور که احتمالاً شما هم میدانید، هر نویسندهای قوانین خاص خود را برای نوشتن دارد. ممکن است این نکته به نظرتان بدیهی برسد. اما همین نکتهی بدیهی، در هنگام مطالعه و بررسی آثار نویسندگان گوناگون، بسیار به کارتان خواهد آمد. به عنوان مثال، احتمالاً تکنیکهایی که استیون کینگ به کار میگیرد، نمیتوانستند دردی از ارنست همینگوی بزرگ دوا کنند. همزمان، همهی شما کم و بیش با تاثیری که نثر مینیمالیستی همینگوی بر جهان ادبیات گذاشته است، آشنا هستید! پس بیایید با هم مروری داشته باشیم بر توصیههای این پدر ادبیات مدرن به نویسندگان مشتاق اما کم تجربه:
وقتی هنوز ایدههایی در سرتان میچرخند، کار را متوقف کنید
بهترین راه این است که درست در زمانی که دارید خوب پیش میروید و میدانید چه اتفاقی قرار است بیفتد، متوقف شوید! اگر این کار را هر روز (در دورانی که دارید رمانی مینویسید) انجام دهید، هیچوقت گیر نخواهید افتاد! این باارزشترین چیزی است که من میتوانم به شما بگویم! پس آن را خوب به خاطر بسپارید!
شاید شما تا امروز توصیهای بسیار متفاوت را شنیده باشید! هیچ بعید نیست بسیاری از کارشناسان به شما توصیه کرده باشند که تا زمانی که توانی در سرانگشتانتان باقی مانده است، بنویسید! اما همینگوی دقیقاً خلاف این توصیه عمل میکرد. او سعی میکرد اجازه ندهد که نبود ایده، حرکت او را متوقف کند. همیشه در اوج، کار روزانهی خود را متوقف مینمود. به این ترتیب، وقتی در دور بعد، روز بعد یا چند ساعت بعد پای کار برمیگشت، به طور مشخص میدانست چه باید بکند.
مطالعه، مطالعه، مطالعه
یک نویسندهی خوب باید همه چیز را خوانده باشد! میپرسید چرا؟ برای اینکه خوب بفهمد باید با چه چیزی رقابت کند. اما یادتان نرود که اگر شما یک نویسندهی جدی هستید، تنها رقیبانتان، نویسندگانِ غیرزنده هستند! البته آن دسته از نویسندگان درگذشتهای که به خوب بودنشان ایمان دارید! این ماجرا با یک مثال ساده روشن خواهد شد. دوندهای را فرض کنید که برای قهرمان شدن به جای تحلیل گامهای رقبایش، بر هر چه سریعتر به خط پایان رسیدن متمرکز است. تا وقتی که با تمام توان و سرعت خود حرکت نکنید، هرگز نخواهید توانست بفهمید که چه چیزی در انتظار شماست؛ یا توانایی به دست آوردن چه چیزهایی را دارید.
ما هم با ارنست همینگوی کاملاً موافق هستیم! خواندن آثار نویسندگانی که در حوزه و سبک کاری شما سرآمد هستند، مفیدترین عملی است که میتوانید انجام دهید. این کار به شما کمک میکند که تکنیکهای مختلفی را یاد بگیرید. هر کدام از این تکنیکها، راه رسیدن به یک هدف خاص را برای شما هموار خواهند کرد.
یک مشاهدهگر حرفهای باشید
به تماشای هر آنچه امروز رخ میدهد، بنشینید. این دقیقاً همان کاری است که همه باید انجام دهند! فرض کنیم که در حال تماشای شکار یک ماهی هستید. لحظه به لحظه واکنشهایش را مشاهده کنید. سعی کنید که خوب بفهمید هر واکنشی را چرا و چه زمانی از خود نشان میدهد. و به خاطر بیاورید که در آن لحظه چه حسی داشتهاید! خواه بالا آمدنش از خط آب باشد، یا آن زمان که بدنش همچون سیم ویولون سفت میشود. سپس همه چیز را همانطور که بوده است، یادداشت کنید. به این ترتیب، خواننده هم میتواند آن صحنه را ببیند و احساسی مشابه احساسات شما را تجربه کند.
همینگوی نویسندگان جوان را تشویق میکند که به جای گفتن، نشان دهند. او سعی دارد که از طریق این مثال به خوانندگانش یاد بدهد که چگونه میتوان یک عمل یا واکنشی مشخص را با مخاطبان خود در میان بگذارند. پس دیگر نیازی نیست که شما بگویید: صید ماهی یکی از هیجانانگیزترین کارهاست. تنها کاری که باید انجام دهید این است که این هیجان را در عمل به آنها نشان دهید.
مثبتاندیش باشید
همین که پروسهی نوشتن رمان را آغاز کنید نگرانیهایتان نیز آغاز خواهند شد. روز بعد هم میتوانم کارم را ادامه بدهم؟ چطور آن را به پایان برسانم؟ این نگرانیها گاهی اینقدر عمیق میشوند که میتوانند شما را از کار فراری دهند. حتی ممکن است از شدت فشار روانی ناشی از این ترسهای بیهوده، کارتان را به طور کامل ول کنید. برای همین به شما اطمینان میدهم که هیچ نگرانیای وجود ندارد. همین که چنین افکاری به ذهنتان هجوم آوردند، کار را متوقف کنید. به چیز دیگری فکر کنید. اگر میخواهید به یک رماننویس تبدیل شوید، این اصلیترین نکتهای است که باید بیاموزید! سختترین قسمت کار برای یک نویسندهی رمان، پایان دادن به داستان است!
در اینجا، همینگوی کار یک نویسنده را با کار یک سرباز در میدان جنگ مقایسه میکند! او سعی دارد به شما بگوید: همه چیز میگذرد. همهی نگرانیهایتان بالاخره رفع خواهند شد. شما مجبورید که به جلو حرکت کنید! بنابراین اجازه ندهید که ذهن شما، ارزش و اعتبار کارتان را به چالش بکشد! فقط پیش بروید!
باید همدلی داشته باشید
بیش از هر چیزی باید با شخصیتهای خود احساس همدلی داشته باشید! شما نباید، و نمیتوانید که در مقام یک نویسنده، کسی را قضاوت کنید. تشخیص درست یا غلط بودن رفتار یک شخصیت برعهدهی شما نیست. تنها کاری که باید بکنید این است که گوش دهید و درک کنید. تا حالا به اطراف خود دقت کردهاید؟ وقتی که مردم دارند صحبت میکنند، سراپا گوش باشید! کاملاً بشنوید که آنها چه میگویند. به آنچه که خودتان میخواهید بگویید زیاد فکر نکنید! اکثر مردم عموماً به چیزی گوش نمیدهند.
همینگوی اعتقاد دارد که یکی از اصلیترین خصوصیات یک نویسندهی خوب، داشتن حس همدلی است. شما باید بتوانید طیف وسیعی از افراد، انگیزهها و نقاط قوت و ضعفشان را درک کنید. اگر در داستانتان یک درگیری پیش بیاید، وظیفهی شما نیست که به مردم بگویید کدام طرف این درگیری موضع درستی دارند. این خوانندگانتان هستند که باید تصمیم بگیرند کدام گروه محق است. در هر صورت شما فقط باید مطمئن باشید که در هر دو طرف درگیری، دلایل خوبی نهفته است. دلایلی که نشان میدهند آنها واقعاً چه کسانی هستند، چه اتفاقاتی را از سر گذراندهاند و چگونه فکر میکنند!