تمثیل شیرین شل سیلوراستاین برای راز ساده عشق
قطعه گمشده؛ دایره بزرگ را ملاقات میکند، تمثیل شیرین شل سیلوراستاین برای راز ساده عشق و پرورش رابطههاست. یادآوری ظریف این واقعیت است که بهترین رابطهها ما را کامل نمیکنند؛ بلکه به ما فرصت رشد میدهند تا بهترین خودمان باشیم. طی نسلهای متمادی، تعداد اندکی از داستاننویسان بیشتر از شل سیلوراستاین؛ ما را دربرابر کسالتباری و کندذهنی بزرگسالی ایمن کردهاند. شل سیلوراستاین (۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ – ۱۰ می ۱۹۹۹) یکی از محبوبترینِ این هنرمندان و نویسندگان بود.
قطعه گمشده؛ دایره بزرگ را ملاقات میکند، تمثیل شیرین شل سیلوراستاین برای راز ساده عشق و پرورش رابطههاست. یادآوری ظریف این واقعیت است که بهترین رابطهها ما را کامل نمیکنند؛ بلکه به ما فرصت رشد میدهند تا بهترین خودمان باشیم. طی نسلهای متمادی، تعداد اندکی از داستاننویسان بیشتر از شل سیلوراستاین؛ ما را دربرابر کسالتباری و کندذهنی بزرگسالی ایمن کردهاند. شل سیلوراستاین (۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ – ۱۰ می ۱۹۹۹) یکی از محبوبترینِ این هنرمندان و نویسندگان بود.
مترجم: عفت زهرهوندی
همانطور که تالکین گفته و موریس سنداک هم تصدیق کرده، بهترین کتابهای کودکان برای کودکان نوشته نشده است. کودکان از آنها لذت میبرند، اما آنها ازعمیقترین آرزوها و ترسهای ما سخن میگویند و به این ترتیب همه آدمها را درهر سنوسالی مسحور میکنند.
اورسولا نوردستروم؛ ویراستار افسانهای کتابهای کودکان, اظهارنظر قابل ملاحظهای دارد: «افسون زمانی اثر میکند که بزرگسال آنقدر کندذهن نباشد که تصدیق کند، او جواب هرچیزی را نمیداند».
طی نسلهای متمادی، تعداد اندکی از داستاننویسان بیشتر از شل سیلوراستاین؛ ما را دربرابر کسالتباری و کندذهنی بزرگسالی ایمن کردهاند. شل سیلوراستاین (۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ – ۱۰ می ۱۹۹۹) یکی از هنرمندان و نویسندگان محبوبی بود که در کنار موریس سنداک، ای.بی. وایت، مارگریت وایزبراون و دهها نویسنده دیگر، زیر بال سازشناپذیر اما خلاق و مهربان نوردستروم پرورش یافتند. او در نامهای در سپتامبر ۱۹۷۵ نوشت: «شل به من وعده داد که داستان در شرایط واقعاً خوب و نزدیک به شکل نهاییاش است.
با تمام وجودم آرزو میکنم که چنین باشد.» چند هفته قبل سیلوراستاین به دیدن نوردستروم رفته بود و داستان را برای او خوانده بود که بهنظرش داستان بسیار خوب و در واقع عالی بود. «امیدوارم خرابش نکرده باشد.» و در نامهاش میافزاید: «و کاملاً مطمئنم که این کار را نکرده است.» بصیرت نوردستروم و ایمان خللناپذیر او به نویسندگان و هنرمندانش هرگز اشتباه نبوده است.
درسال ۱۹۷۶، قطعه گمشده دایره بزرگ را ملاقات میکند، منتشرشد. یک تمثیل موجز و بسیار شگفتانگیز که در قلب آن این پیام جسورانه نهفته است: عشق واقعی ما را کامل نمیکند؛ حتی اگر در ابتدا چنین به نظر برسد، بلکه به ما فرصت رشد میدهد و به ما کمک میکند تا بهترین خودمان باشیم.
این داستان بهخصوص متوجه کسانی از ماست که از سندروم ناجی یا قربانی رنج بردهایم و در جستجوی شریکی هستیم که آن را برطرف کند یا به وسیله آن برطرف شود که نتیجه آن اغلب فاجعهبار و همیشه ناامیدکننده است و هرگز به رستگاری یا عشق واقعی منتهی نمیشود.
سیلور استاین داستان گوِهی کوچکی را روایت میکند که در رویای پیدا کردن دایره بزرگی است که بتواند درون آن جای بگیرد و در نتیجه بتوانند با هم بغلتند و جایی بروند. شکلهای مختلفی از راه میرسند، اما هیچکدام کاملاً درست نیستند.
او نمیتواند جلوی همراهان جورواجور و ناجور را بگیرد، اما میتواند نمونههایی از عشقها و دوستیهای شکستخورده را تشخیص دهد: آنهایی که آنقدر صدمه دیدند که دیگر قابل مرمت و اصلاح نیستند («بعضی قطعات گمشده بسیاری داشتند»)، آنهایی که بیش از حد کاملاند («بعضی قطعات بسیار زیادی داشتند، کاملِ کامل»)، ستایشگران («یکی آن را روی ستونی گذاشت و همانجا او را رها کرد»)، خودشیفته و خوددرگیر («بعضی بدون هیچ توجهی میغلتیدند»).
قطعه گمشده سعی میکند خود را جذابتر و پرجلوهتر کند، اما خجالتیها را میترساند و دور میکند و در نتیجه تنهاتر می شود.
بالاخره یکی میآید که کاملاً مناسب و اندازه است و هر دو با شادمانی قل میخورند. اما بعد اتفاق عجیبی میافتد، قطعه گمشده شروع به رشد میکند و مثل هر رابطهای وقتی یکی از طرفین رشد میکند و دیگری ایستا و ثابت باقی میماند، همه چیز به ناامیدی میانجامد و آنها به دوستیشان خاتمه میدهند. دایره ایستا در امتداد خود حرکت میکند و به دنبال قطعهای است که رشد نکند.
سرانجام شکلی میآید که کاملاً متفاوت بهنظر میرسد، او اصلاً هیچ قطعه گمشدهای ندارد و خود را دایره بزرگ معرفی میکند. گفتگوی میان قطعه گمشده و دایره بزرگ دور از انتظار است:
قطعه گمشده گفت: «به گمانم؛ تو همانی هستی که من منتظرش بودم. احتمالاً من قطعه گمشده تو هستم.»
دایره بزرگ گفت: «اما من قطعهای گم نکردهام. جایی نیست که با تو جور باشد.»
قطعه گمشده گفت: «چه حیف! امیدوار بودم که میتوانستم با تو قل بخورم.»
دایره بزرگ گفت: «تو نمیتوانی با من قل بخوری. اما شاید خودت بتوانی.»
این فکر برای قطعه گمشده کاملاً الهامبخش بود، دو چندان وقتی که دایره بزرگ پرسید؛ آیا او تا به حال امتحان کرده است. قطعه گمشده از یک سو با تردید و ناباوری میگوید: «اما من گوشههای تیزی دارم» و از سوی دیگر حالت تدافعی میگیرد: «من برای غلتیدن شکل نگرفتم.»
دایره بزرگ به او اطمینان میدهد که گوشهها میتوانند ساییده شده و از بین بروند ـــــ استعاره زیبای دیگری بر لزوم تزکیه نفس در رشد شخصی ما. سپس دایره بزرگ غلتید و رفت و یک بار دیگر قطعه گمشده تنها ماندـــــ اما این بار با یک ایده جالب و جانانه برای تامل و اندیشیدن.
قطعه گمشده در حالی که بارها و بارها خودش را بالا میکشد و تالاپی پایین میاندازد، رو به جلو حرکت میکند، تا اینکه لبههایش ساییده میشود و شکلش شروع به تغییر میکند. کم کم بهجای اینکه تالاپی بیفتد، شروع به جست و خیز میکند و سپس بهجای جست و خیز کردن، قل میخورد. درست همانطور که همیشه در آرزوی انجامش با کمک دیگری بود، حالا خودش کاملاً به تنهایی انجام میدهد.
و اینجا مهربانترین و جذابترین جادوی سیلور استاین پدیدار میشود ـــــ وقتی که قطعه گمشده، خودش خوب گرد شده، دایره بزرگ در سکوت و بی هیچ کلامی ظاهر میشود. در آخرین صحنه وقتی آن دو پهلو به پهلوی هم میغلتند، ادای دین آنتوان دو سنت اگزوپری به عالیترین تعابیر تاریخ از عشق را به یادم میآورد: «عشق خیره شدن به یکدیگر نیست، بلکه با هم به یک سو نگریستن است.»
قطعه گمشده دایره بزرگ را ملاقات میکند، به قدری شگفتآور است؛ که هیچ متن یا تصویری با آن برابری نمیکند. به آن اضافه کن، چهارشنبه تمثیل تماماً بیکلام و موجز دیگری درمورد دوستی و شاهکار پربار نورتن جاستر از هندسه شاعرانه: نقطه و خط (عاشقانهای به زبان ریاضیات ساده) و سپس خودت را مهمان کن به اقتباس زنده سیلوراستاین از درخت بخشنده به همراه اجرای موسیقی بسیارتاثیرگذار با Johnny Cash.
منبع: https://www.brainpickings.org/2015/02/12/the-missing-piece-meets-the-big-o-shel-silverstein/
یک دیدگاه در “تمثیل شیرین شل سیلوراستاین برای راز ساده عشق”
عالی بود.بنظرم پیام داستان که با لطافت ،روابط را بر پایه اصول روانشناسی مدرن بسیار زیبا به خواننده میرساند.اما شک دارم که برای گروه کودک قابل درک باشد،در واقع برای کودک متن خوب ولی فهم پیام داستان مطمئن نیستم.