ایران، توران، کدام مرز؟
در داستانهای شاهنامه رود جیحون مرز ایران و توران است. اما این مرز مثل مرزهای امروزی نیست. داستان رستم و تهمینه آن سوی مرز اتفاق میافتد و سیاوش هم به توران پناهنده میشود و با دختر افراسیاب ازدواج میکند. شاهان این سو و آن سوی جیحون هردو بیخردند و قهرمانان شاهنامه این سو و آن سوی مرز قربانی این بیخردی. در شاهنامه، مرز بین آدمهای پاک و آدمهای ناپاک است. مرزها قراردادیاند اما قراردادی بودن مرز به معنای غیرواقعی بودن آن نیست و نقشههایی چون نقشهی سهراب جوان که میخواهد ایران و توران را یکی کند، هنوز محکوم به شکست است.
در داستانهای شاهنامه رود جیحون مرز ایران و توران است. اما این مرز مثل مرزهای امروزی نیست. داستان رستم و تهمینه آن سوی مرز اتفاق میافتد و سیاوش هم به توران پناهنده میشود و با دختر افراسیاب ازدواج میکند. شاهان این سو و آن سوی جیحون هردو بیخردند و قهرمانان شاهنامه این سو و آن سوی مرز قربانی این بیخردی. در شاهنامه، مرز بین آدمهای پاک و آدمهای ناپاک است. مرزها قراردادیاند اما قراردادی بودن مرز به معنای غیرواقعی بودن آن نیست و نقشههایی چون نقشهی سهراب جوان که میخواهد ایران و توران را یکی کند، هنوز محکوم به شکست است.
ایران، توران، کدام مرز؟
هفتهی بزرگداشت فردوسی بود و بازار صحبت دربارهی شاهنامه گرم. گفتم به این مناسبت من هم عهدم با شاهنامه را نو کنم و رفتم سراغ سیدیهای شاهنامه با تنظیم و به صدای بهمن فرسی و شروع کردم از معروفترین داستانهاش که اولیاش رستم و سهراب بود و دیدم عجب مرز بیدروپیکری بوده این مرز ایران و توران که چون رستم اسبش را گم میکند همان طور سرش را پایین میاندازد و میرود آن سوی مرز و آنجا شاه سمنگان از او پذیرایی شاهانهای میکند و شب، دختر شاه سمنگان به دیدنش میآید و سهراب را از او باردار میشود.
تورانیان که قرار است دشمن ایرانیان باشند از پهلوان ایرانی چنین استقبالی میکنند. و سهراب، این قهرمان نامهی شاهان ایران، نیمی تورانی است. بعد سهراب چون میفهمد که پسر رستم است، قصد میکند که لشکری فراهم آورد و کاووس شاه ایران و بعد افراسیاب شاه توران را از گاه به زیر افکند و بشود شاه هردو سرزمین و در واقع ایران و تورانی نماند و مرزی نباشد. که البته حوادث چنان پیش میرود که در همان آَغاز راه توسط پدرش کشته میشود. گویی هنوز زمان آن نرسیده بود که برنامهی انترناسیونالیستی او برای برداشتن مرزها به واقعیت بپیوندد.
اما در داستان سیاوش این موضوع مرز ایران و توران از این هم پررنگتر است. سیاوش از دست پدر (کاووس شاه) و پدر زن (سودابه) به توران پناه میبرد و مورد مهر افراسیاب قرار میگیرد. او حتا در توران شهری بنا میکند به نام «سیاوشگرد». افراسیاب مهر او را به دل میگیرد و با او چون فرزندش رفتار میکند و دختر خود فرنگیس را به او میدهد. این گونه، کیخسرو شاه بعدی ایران هم از مادری تورانی به دنیا میآید. و تو میمانی که مگر این ایران و توران قرار نیست به هم دشمنی بورزند، اینها که همهاش خویشاوندند با یکدیگر. کجاست آن پاکی و نابی نژاد ایرانی؟
اوضاع بدین سان است تا گرسیوز از مشاوران افراسیاب شروع به دسیسهچینی میکند تا مهر افراسیاب را نسبت به سیاوش بگرداند. اما چرا؟ چون بدبین شده که سیاوش همچنان به فکر وطنش است، که فرستادگان رستم و کاووس شاه به «سیاوشگرد» رفتوآمد دارند. و این به نظر افراسیاب هم منطقی میآید.
و سیاوش نیز، گرچه به فکر توطئه نیست و به افراسیاب وفادار است، اما بر تارک کاخش در یک سو نقش افراسیاب است و در سوی دیگر نقش رستم و کاووس. راست است که او نیز نمیتواند ایران را فراموش کند. و این سرنوشت هر تبعیدی و هر مهاجری است. زادگاه چون خاطرهای نزدودنی به حیات خود ادامه میدهد. یک جور ابهام هویتی ایرانی-تورانی.
ایرانیِ مهمانِ توران نه خود میتواند اصلیتش را فراموش کند نه میزبانش. میزبان بدگمان است و بدگمانیاش هرچند در مورد سیاوش نادرست است، اما اساساً بیراه نیست. مگر سهراب نبود که میخواست ایران و توران را در نوردد و مرزها را از میان بردارد؟ بعدها کیخسرو ایرانی-تورانی هم چنین خیالی در سر میپرورد. موقعیت سیاوش عین موقعیت مهاجران و پناهندگان امروزی است. انتگراسیون (ادغام) کامل ممکن نمیشود و هم این فاجعه میآفریند.
و به گمانم با داستانهایی این چنین، برداشت ملیگرایانه از #شاهنامهشاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، حماسهای منظوم، بر حسب دست نوشتههای موجود دربرگیرنده نزدیک به ۵۰٬۰۰۰ بیت تا نزدیک به ۶۱٬۰۰۰ بیت و یکی از بزرگترین و برجستهترین سرودههای حماسی جهان است که سرایش آن دستآوردِ دستکم سی سال کارِ پیوستهٔ این سخنسرای نامدار ایرانی است. بسیار بیپایه جلوه میکند. در شاهنامه، مرز بین آدمهای پاک و آدمهای ناپاک است. بین خیالبافان یا آرمانگرایان از یک سو و واقعگرایان و مدافعان نظام حکومتی موجود از سوی دیگر. مرزهای جغرافیایی قراردادیاند. شاهان همه مذبذباند و مردان پاک قربانی نادانی آنها میشوند، چه در ایران و چه در توران. و کاووس بهتر از افراسیاب نیست اگر بدتر نباشد. این چه ایرانپرستیای است که شاه ایرانش مثل شاه دشمن است؟
رابطهی ایران و توران پیچیدهتر از آن است که رابطهی دو کشور دشمن باید باشد. و جیحون مرز جغرافیایی دو کشور هم همین طور. در زمان فرار کیخسرو (پسر سیاوش) و گیو (پهلوان ایرانی) از توران به ایران، آنها باید از جیحون بگذرند، اما کشتیبان به آنها کشتی نمیدهد. آنها ناچار با اسب به آب میزنند و از جیحون عبور میکنند و اسباب حیرت مرزبان میشوند. این نیز میتواند نمادی از بیاعتباری مرزها به شمار آید.
البته اینها حرفهای تازهای نیست. پیش از این دیگران هم در این باره نوشتهاند. شاهرخ مسکوب در کتاب سوگ سیاوش (صفحه ۱۳۹ و چند صفحهی بعدش)، کاووس و افراسیاب را از یک قماش میداند و گرسیوز و سودابه را به هم مانند میکند. سیاوش قربانی همهی آنهاست در واقع. در توضیحات مسکوب مرز نه بین ایران و توران، که بین جبههی بیداد و جبههی پاکی است. به زبان امروز میتوان گفت موضوع نه تعلق به این یا آن سرزمین، بلکه انسانیتِ انسان است.
ایران، توران، کدام مرز؟
مصطفی رحیمی نیز در کتاب تراژدی قدرت در شاهنامه در مینویسد:
در شاهنامه، توران ــ برعکس مازندران ــ سرزمین دیوان و جادوان نیست، تا میان آنان و آدمیان ارتباطی نباشد. توران، اگر سرزمین گرسیوز و افراسیاب است، مهد پرورش پیران خردمند و فرنگیس ، زاینده دادگستری چون کیخسرو، هم هست، و به هر حال سرزمینی است که سیاوش ــ شاهزاده پایبند اخلاق و معنویت ــ بدان پناهنده میشود.
پس این مرزی جداییافکن مرز میان نور و ظلمت نیست، سدی است که با سدهای دیگر، بشر در جامعه بشری میان خود کشیده و فریاد سازندگان افسانه و فردوسی بزرگ از آن به آسمان است. (ص ۲۱۶)
اما دیدیم که قراردادی بودن مرز به معنای غیرواقعی بودن آن نیست و نقشههایی چون نقشهی سهراب جوان که میخواهد ایران و توران را یکی کند، هنوز محکوم به شکست است.
3 دیدگاه در “ایران، توران، کدام مرز؟”
Excellent post. Keep posting such kind of information on your page.
Im really impressed by it.
Hey there, You’ve done an excellent job. I’ll certainly digg it and in my opinion suggest to my friends.
I am sure they will be benefited from this site.
Right here is the right web site for anyone who wishes
to find out about this topic. You realize a whole lot its almost hard to
argue with you (not that I actually would want to…HaHa).
You definitely put a fresh spin on a topic which has been written about for many years.
Wonderful stuff, just excellent!
please send us your considerations