کتابی درباره خواندن، نوشتن و قصه پردازی
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودی بزودیاگر شبی از شبهای زمستان مسافری به قلم ایتالو کالوینو کتابی است دربارهی کتاب اگر شبی از شبهای زمستان مسافری. نه دربارهی چیزهایی مثل سبک کتاب و مضامین آن و تاریخ نگارشش، بلکه دربارهی ماجراهای دو تن از خوانندگان کتاب با آن، که داستانشان بدنه اصلی کتاب را میسازد. نمونهی خوبی از یک داستان انعکاسی reflexive، کتابی دربارهی کتاب و خواندن و نوشتن.
اگر شبی از شب های زمستان مسافری
نویسنده: ایتالو کالوینو
مترجم: لیلی گلستان
ناشر: آگاه
نوبت چاپ: ۲۹
سال چاپ: ۱۳۷۹
تعداد صفحات: ۳۱۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۰۵۷۳
اگر شبی از شبهای زمستان مسافری به قلم ایتالو کالوینو کتابی است دربارهی کتاب اگر شبی از شبهای زمستان مسافری. نه دربارهی چیزهایی مثل سبک کتاب و مضامین آن و تاریخ نگارشش، بلکه دربارهی ماجراهای دو تن از خوانندگان کتاب با آن، که داستانشان بدنه اصلی کتاب را میسازد. نمونهی خوبی از یک داستان انعکاسی reflexive، کتابی دربارهی کتاب و خواندن و نوشتن.
اگر شبی از شب های زمستان مسافری
نویسنده: ایتالو کالوینو
مترجم: لیلی گلستان
ناشر: آگاه
نوبت چاپ: ۲۹
سال چاپ: ۱۳۷۹
تعداد صفحات: ۳۱۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۰۵۷۳
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
انتشارات آگاه 30book بزودی بزودی بزودی بزودیتو داری شروع به خواندن داستان جدید ایتالو کالوینو، اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، میکنی. آرام بگیر، حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود. از آن سو تلویزیون مثل همیشه روشن است، پس بهتر است در را ببندی. فوراً به همه بگو: «نه نمیخواهم تلویزیون تماشا کنم.» اگر صدایت را نمیشنوند بلندتر بگو: «دارم کتاب میخوانم.» …..
راحتترین حالت را انتخاب کن: نشسته، لمیده، چمباتمه، درازکش، به پشت خوابیده، به پهلو خوابیده، دمرو، توی مبل، نیمکت، …
شروعی جذاب. کتابی دربارهی یک کتاب، دقیقتر دربارهی یک کتاب و خوانندهاش. اگر شبی از شبهای زمستان مسافری به قلم ایتالو کالوینو کتابی است دربارهی کتاب اگر شبی از شبهای زمستان مسافری. نه دربارهی چیزهایی مثل سبک کتاب و مضامین آن و تاریخ نگارشش، بلکه دربارهی ماجراهای دو تن از خوانندگان کتاب با آن، که داستانشان بدنه اصلی کتاب را میسازد. نمونهی خوبی از یک داستان انعکاسی reflexive، کتابی دربارهی کتاب و خواندن و نوشتن.
اگر از یازده صفحهی آخر کتاب بگذریم (فصل یازدهم و فصل دوازدهم) ساختار کتاب از این قرار است: فصلی از ماجرای راوی، خوانندهی مرد و لودمیلا، خوانندهی زن، که تا پایان کتاب ادامه پیدا میکند. این خط اصلی کتاب است که اگر اجازه بدهید اسمش را بگذاریم داستان «راوی و لودمیلا». در میان فصلهای داستان «راوی و لودمیلا»، یک در میان داستانهای مختلفی میآیند ــ یا فصلهایی از داستانهایی ــ که همه ناتمام میمانند.
انگیزهی حرکت شخصیتهای آن ماجرای اصلی در واقع یافتن کتابهای کاملی است که این داستانهای نیمهکاره بخشی از آنها هستند.
مثلاً فصل اول با پاراگرافی که نقل کردیم شروع میشود، با توصیف وضعیت خوانندهای که میخواهد شروع به خواندن کتاب تازهی پائولو کوئیلو بکند، این داستان با ضمیر دوم شخص مفرد نوشته شده است. بعد داستان «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» میآید. این داستان که پانزده صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است، فضایی دارد شبیه داستانهای جاسوسی که وقایعش در یک ایستگاه قطار و کافهای واقع در همین ایستگاه میگذرد.
مردی که با چمدان وارد ایستگاه شده و منتظر مرد دیگری است با چمدانی عین چمدان خودش که باید با هم تعویض شوند. اما از طرف خبری نمیشود و کلانتر شهر که گویا جزئی از سازمان قدرتمندی است که هر دو مرد برای آن کار میکنند، به مرد اول هشدار میدهد که هرچه زودتر ایستگاه را ترک کند و گرنه ممکن است گرفتار شود.
مرد به طرف سکوها میرود و سوار قطاری میشود … و داستان در همین جا قطع میشود. فصل بعدی کتابی که راوی میخواند، ادامهی این داستان نیست. باید اشتباهی در صحافی کتاب رخ داده باشد، پس او به کتابفروشی میرود تا کتابش را با کتاب «درست» تعویض کند. در آنجا متوجه میشود که همهی نسخههای کتابی که خریده است اشکال دارند و داستان در همهی آنها در نقطهی حساسی نیمهکاره میماند.
در همین کتابفروشی با دختری از خوانندگان همان کتاب به نام لودمیلا آشنا میشود و ماجرای اصلی کتاب هم که گفتیم جستوجویی است برای یافتن کتابهای کاملی که این داستانهای ناقص جزئی از آنها هستند، راه میافتد. …
امیدوارم با همین اندازه ساختار غیرعادی و جذاب کتاب دستتان آمده باشد.
داستان جستوجوی راوی به دنبال کتابِ «درست» یا کتابِ «کامل» یا کتاب «اصلی» او را به ماجراهای محیرالعقولی میکشاند. تا جایی که او برای یافتن ادامهی یکی از داستانها عازم کشوری استبدادی میشود و در آنجا با خواهر لودمیلا که اینک در نقشها و لباسهای گوناگونی با شخصیتهای جعلی مختلف ظاهر میشود، بر میخورد.
در داستان دیگری او به دانشگاه میرود و در آنجا با استاد متخصص زبان و تمدنی در حال اضمحلال آشنا میشود و با جوانی که مرتب به دانشگاه در رفتوآمد است اما هیچ نمیخواند و برعکس از کتابها مجسمه میسازد و نمایشگاه برگزار میکند.
در ضمن، این جستوجو بهانهای یا بستری است برای تحلیل پدیدهی نوشتن، خواندن و قصه پردازی. رابطهی داستانگویی با اندیشه و انتقال پیام.
اما داستانهای ناتمام. این داستانها، راستش را بخواهید خیلی هم ناتمام نیستند. اگر چنین بودند خواندن کتاب کالوینو عذابآور میشد. در مقایسه با خیلی از داستانهای کوتاه این روزها که با پایانهای بازشان خواننده را ناکام میگذارند، اینها داستانهایی هستند نه تمامِ تمام، اما به هر رو آن قدر شخصیت و ماجرا دارند که خواننده را وارد دنیای خود کنند و کمابیش یک جوری به انتها برسند. اما در عین حال نویسنده به ما میگوید که اینها فصلهایی از یک کتاب بزرگتر هستند که میتوانند باشند، اما احتمالاً عموماً فصل اول آنها و نه چندان وابسته به ادامهشان.
مثلاً داستان «شبکهای از خطوط بههمپیچیده» یک داستان کوتاه درجه یک است درباره استاد دانشگاهی که حساسیت بیمارگونهای نسبت به زنگ تلفن دارد، آن اندازه که حتی تلفنهای خانههای مسیر دو هر روزهاش، مضطربش میکنند و گمان میکند کسی با او کار دارد. سرانجام گوشی یکی از این تلفنها را برمیدارد و مردی از آن سوی سیم خبر میدهد که دختر به نام مارجوری در نشانی معینی اسیر است و اگر او به سراغش نرود تا نیم ساعت خانه را آتش میزنند و دخترک هم جزغاله میشود. مرد به دو به طرف نشانی میرود و … پایانی غافلگیر کننده.
داستان «نگاهی به پایین در تیرگی سایهها» داستان زن و مردی است که شبی در خیابانهای پاریس میگردند و میخواهند جسد مردی به نام ژوژو را که خود به قتل رساندهاند سر به نیست کنند. در پایان خیال میکنند بالاخره از شر جسد راحت شدهاند، اما … پایانی غافلگیرکننده، که اصلاً ناتمام نیست. به همین ترتیب بیشتر داستانها در هوا رها نمیشوند.
هریک از داستانها یادآور ژانری یا فضایی آشنا هستند که بیشترمان از کتابهایی که در طول عمرمان خواندهایم یا فیلمهایی که دیدهایم باهاشان آشنایی داریم: یک داستان آمریکایی لاتینی در مایههای رئالیسم جادویی (بر گرد گوری تهی)، داستانی جاسوسی (اگر شبی از شبهای زمستان مسافری)، داستانی از اروپای شرقی (بیهراس از بلندی و باد) و یک داستان اروتیک ژاپنی (بر فرشی از برگهای منور از ماه) که یادآور موراکامی یا کاواباتاست.
داستانها همه راوی اول شخصی دارند که فارغ از اینکه چکاره است توانایی فلسفیدن دارد و به نحوی روشنفکر هم هست.
این داستانها به معنای دقیق کلمه تودرتو نیستند. یعنی چنین نیست که یک کاراکتر داستانی تعریف کند و کاراکتر توی داستانی که او تعریف میکند، داستان سومی بگوید و … بلکه منظم در فواصل تقریباً مساوی داستان «راوی و لودمیلا» چیده شدهاند.
و داستانها، با وجود تاملات روشنفکرانه، پرماجرا هستند، همه ماجراهای جالبی دارند و آشکار است نویسنده خواسته ماجرامحور باشند هرچند همهشان چنین نیستند.
در ص ۱۳۱ کتاب میخوانیم:
او [لودمیلا] میگوید: «داستانی که بیشتر مایلم در این لحظه بخوانم، داستانیست که تمام قدرت عصبی خودش را فقط در جهت تعریف کردن به کار میبرد، داستانی که قصهای را بر قصه دیگر بنهد، بی اینکه قصد بر تحمیل اندیشهی دنیا داشته باشد [؟]، داستانی که فقط تو را به رویش خالص خود بنشاند. مثل گیاهی با تودرتویی شاخهها و برگهایش …
در این میان تو فوراً با او موافق میشوی: پشت کردهای به اوراق پارهای که مشغول حلوفصل روشنفکرانهی آن هستند. در رویای یافتن یک حالت طبیعی و ساده برای خواندن هستی: حالتی ابتدایی. داستانی که فقط «قصه بر قصه بنهد»، کدامست؟ یک حالت طبیعی و ابتدایی خواندن کدامست؟ آیا این کتاب و داستانهای آن چنیناند؟
نه کاملاً. با وجود علاقهی کالوینو به قصهگویی ناب، داستان اصلی گاهی خیلی هم پیچیده و فلسفی میشود. مثلاً در فصل هشتم، که شامل صفحات خاطراتی از یک نویسندهی خیالی به نام سیلاس فلانری است، بحثهای بغرنجی پیش میکشد راجع به اینکه در نوشتن اساساً چه اتفاقی میافتد، بحثهایی که که ما را از داستانگویی محض دور میکنند. او توضیح میدهد که نوشتن یعنی چیزی را که نیست به هستی درآوری؛ نه بیان خود و از این قبیل بلکه چیزی ورای کلمات و زبان، چیزی مثل وحی.
این بحثها و توضیحات گاه بر داستانگویی غالب میشوند به کتاب لحنی فلسفی میدهند. علاوه بر این، راویهای داستانهای ناتمام هم همان طور که گفتیم همه یک جور رگهی روشنفکری دارند. میتوانند مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و چه بسا صفحاتی از کتاب به این تحلیلها میگذرد. اما کالوینو هر طور شده این بحثهای فلسفی دربارهی نوشتن و خواندن و داستانپردازی و مسائل عمومیتر را به مسیر قصههای پرکشش برمیگرداند و در مجموع در خواننده این حس را به وجود میآورد که دارد داستان میخواند نه رسالهی فلسفی.
پایان داستان هم مانند شروع آن انعکاسی است، یعنی همان طور که کتاب با ماجرایی با خودِ کتاب شروع میشود، با خودِ کتاب هم به پایان میرسد. کتاب را بخوانید و ببینید آیا با من موافقید.