سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

افسانه ریش آبی و بخش تاریک ذهنیت زنانه

افسانه ریش آبی و بخش تاریک ذهنیت زنانه


تاکنون 3 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

افسانه ریش آبی (Bluebeard) علاوه بر این که فرایند بیداری و افزایش آگاهی روانِ زنانه را به تصویر می‌کشد، نشان‌دهنده این است که این افزایش آگاهی چگونه پابه‌پای روح زمانه در نحوه روایت داستان‌ها نمود پیدا می‌کند. این افسانه آشکارا این پیام را در بردارد که به زنان هشدار دهد در دام مردان متجاوزی که با آنان بدرفتاری می‌کنند نیفتند، اما بررسی روانشناختی آن آشکار خواهد کرد که ریش آبی قبل از این که مردی در جهان بیرون باشد، در گوشه‌وکنار روان آسیب‌دیده زنان جای دارد. املی نوتوم با رویکردی پست مدرن سراغ این افسانه رفته است.

ریش آبی

نویسنده: آملی نوتوم

مترجم: ویدا سامعی

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۶

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۱۳۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۷۴۳۹۵۰۰

افسانه ریش آبی (Bluebeard) علاوه بر این که فرایند بیداری و افزایش آگاهی روانِ زنانه را به تصویر می‌کشد، نشان‌دهنده این است که این افزایش آگاهی چگونه پابه‌پای روح زمانه در نحوه روایت داستان‌ها نمود پیدا می‌کند. این افسانه آشکارا این پیام را در بردارد که به زنان هشدار دهد در دام مردان متجاوزی که با آنان بدرفتاری می‌کنند نیفتند، اما بررسی روانشناختی آن آشکار خواهد کرد که ریش آبی قبل از این که مردی در جهان بیرون باشد، در گوشه‌وکنار روان آسیب‌دیده زنان جای دارد. املی نوتوم با رویکردی پست مدرن سراغ این افسانه رفته است.

ریش آبی

نویسنده: آملی نوتوم

مترجم: ویدا سامعی

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۶

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۱۳۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۷۴۳۹۵۰۰

 


تاکنون 3 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

افسانه ریش آبی (Bluebeard) علاوه بر این که فرایند بیداری و افزایش آگاهی روانِ زنانه را به تصویر می‌کشد، نشان‌دهنده این است که این افزایش آگاهی چگونه پابه‌پای روح زمانه در نحوه روایت داستان‌ها نمود پیدا می‌کند. این افسانه آشکارا این پیام را در بردارد که به زنان هشدار دهد در دام مردان متجاوزی که با آنان بدرفتاری می‌کنند نیفتند، اما بررسی روانشناختی آن آشکار خواهد کرد که ریش آبی قبل از این که مردی در جهان بیرون باشد، در گوشه‌وکنار روان آسیب‌دیده زنان جای دارد. در ادامه، به افسانه ریش‌‌ آبی در قدیمی‌ترین شکل به‌جامانده‌اش، ظهور آن در داستانی کوتاه از آگاتا کریستی به عنوان اثری مدرن، و در نهایت پدیدار شدنش در رمان پست مدرن آملی نوتوم می‌پردازیم.

ریش آبی یک افسانه فولکلور فرانسوی‌ست که معروف‌ترین نسخه باقی‌مانده از آن توسط شارل پرو ( 1620- 1703 Charles Perrault) نوشته شده‌ است. خلاصه این افسانه بدین شرح است: ریش آبی مرد قدرتمندی بود که عاشق سه خواهر شده بود. دو خواهر بزرگتر نسبت به او محتاط بودند و از او اجتناب می‌کردند، اما خواهر کوچک‌تر که فریفته جذابیت ریش آبی شده بود با خودش فکر کرد که «شاید ریش‌هایش آن قدرها هم آبی نباشد» و با او ازدواج کرد و راهی قلعه او در جنگل شد. روزی ریش آبی به او می‌گوید که باید آن‌جا را برای یک سفر کاری ترک کند، اما عروس جوانش می‌تواند خانواده‌اش را به قلعه دعوت کند و با دسته کلیدی که ریش آبی به او می‌دهد از هر جای قلعه بازدید کند، به جز دری که با کلید کوچک حکاکی شده‌ای باز می‌شود. بعد از رفتن ریش آبی، خواهران دختر به دیدن او می‌آیند و تصمیم می‌گیرند در قلعه گردش کنند. آن‌ها اوقات فرح‌بخشی را می‌گذرانند تا این که به در ممنوعه می‌رسند و آن را باز می‌کنند. آن اتاق پر از اجسادی بود که گوشه‌وکنار افتاده بودند. آن‌ها به سرعت از اتاق بیرون می‌آیند و در را می‌بندند. اما خواهر کوچک‌تر متوجه می‌شود که لکه‌ای خون روی کلید افتاده و این خون به شکل عجیبی دارد به پیراهن او نیز سرایت می‌کند. در همین حال، ریش آبی از سفر باز می‌گردد و کلید را از زن هراسان‌اش طلب می‌کند. ریش آبی که کلید و پیراهن خونین را در کمد همسرش پیدا کرده‌است می‌غرد که حالا نوبت اوست تا کشته شود. زن تمنا می‌کند تا ریش آبی برای دعا کردن به او وقت بدهد و بعد خواهرانش را روی برج و باروی قلعه می‌فرستد تا از آمدن برادرانش خبر دهند. بعد از گذشت دقایقی در هول‌وهراس، و درست زمانی که ریش آبی برای کشتن همسرش به اتاق یورش می‌آورد، برادران زن سر می‌رسند و با شمشیر به جان ریش آبی می‌افتند.

 

 

افسانه ریش آبی به قدری در دنیای غرب شناخته شده‌است که کلمه (bluebearding) در زبان انگلیسی به معنای کشتن، یا اغواکردن یا رهاکردن زنان به کار می‌رود. در روایت کلاسیک این افسانه، مانند بسیاری از افسانه‌ها و قصه‌های پریان، زن منفعل داستان به خاطر سادگی کودکانه‌اش فریب می‌خورد، به خاطر کنجکاوی‌اش به دردسر می‌افتد و در نهایت نه به وسیله هوش و ذکاوت خودش، بلکه توسط مردانی دیگر نجات پیدا می‌کند.

اما در داستان کوتاه کلبه هزاردستان، نوشته آگاتا کریستی، پیرنگ این افسانه در زمانه‌ای متفاوت، یعنی در سال 1934 آورده می‌شود. آلیکس، زنی معمولی در میانه دهه سی زندگی‌اش است که پس از سال‌ها کار کردن به عنوان حروفچین و به ارث بردن پولی هنگفت از یکی از بستگانش، از بی‌اعتنایی معشوق دیرینه‌اش، دیک به ستوه می‌آید. او طی یک رابطه رمانتیک با مردی به نام جرالد، خیلی سریع و بدون به دست‌آوردن کوچک‌ترین شناخت، با او ازدواج می‌کند و در خانه دورافتاده‌ای به نام کلبه هزاردستان ساکن می‌شود. با حرافی پیرمرد باغبان، و خواب‌های تکرار شونده‌ای که آلیکس و دیک را بالای سر جنازه جرالد نشان می‌دهد، آلیکس در مورد شوهرش دچار تردید می‌شود و اسرار او را، که تکه‌های روزنامه شامل گزارش جنایت‌ها و دادگاه او هستند در کشویی کشف می‌کند. آلیکس ناگهان متوجه می‌شود که قرار امشب‌شان برای کار کردن در تاریکخانه همسرش در واقع میعادگاه قتل خودش است. اما این بار عروس ریش آبی می‌تواند با مدیریت درست وحشت‌زدگی‌اش و استفاده از ذکاوتش، به نحوی به دیک تلفن کند و او را به خانه‌اش بخواند. آلیکس سپس با سرهم کردن داستانی که در آن خودش را به عنوان قاتل شوهران ثروتمند جا می‌زند، مرد اغواگر را مرعوب خود می‌کند. در انتهای داستان، که خواب پیشگویانه آلیکس به حقیقت پیوسته، او و دیک که حالا دیگر می‌دانند به یکدیگر تعلق دارند بالای جنازه جرالد می‌ایستند.

در این روایت مدرن از ریش آبی شاهد هستیم که زن بی‌هویت و منفعل در روایت قرون وسطایی، به زنی از طبقه متوسط تبدیل می‌شود که باز هم از سر ناآگاهی و به پیروی از احساسات عنان‌گسیخته‌اش در دام مردی متجاوز می‌افتد. با این حال او می‌تواند به خوبی واکنش نشان دهد و از خطری قریب الوقوع زنده بیرون بیاید.

اما در رمان ریش آبی نوشته آملی نوتوم، نویسنده ساختارشکن بلژیکی (متولد 1967)، به عنوان اثری پست‌مدرن، آگاهی و استقلال شخصیت زن به اوج خود می‌رسد.  این رمان بر خلاف روایت‌های قبلی، با ناآگاهی و معصومیت زن شروع نمی‌شود، بلکه ساتورنین (Saturnine) از همان ابتدا با وراجی زنی که او هم به ظاهر برای اجاره اتاق کنار او نشسته است، به خوبی از ماجرایی که در آن پا می‌گذارد مطلع می‌شود: «ما اولین کسانی نیستیم که مستاجر این اتاق می‌شویم. قبلا هشت زن اینجا زندگی می‌کردند که همه‌شان ناپدید شده‌اند». اما ساتورنین دختری نیست که به این راحتی‌ها تحت‌تاثیر قرار بگیرد: «ساتورنین داشت با خودش فکر می‌کرد از چه باید بترسد؟ آدمی نبود که به راحتی عاشق شود، آن هم عاشق مردی که چشمش دنبال زن‌هاست».

ریش آبی این رمان، که دن المیریو (Don Elemirio) نام دارد، یک نجیب‌زاده اسپانیایی خودشیفته است که حتی کوچک‌ترین تلاشی برای رفع سوءشهرت خود نمی‌کند و تمایل زنان به مردانی مثل خودش را به درستی توضیح می‌دهد: «بدون شک این رفتار در خیلی از زن‌ها وجود دارد. به نظر من این یک نوع خودآزاری است. زن‌های زیادی را دیده‌ام که تسلیم عادت‌های نفرت‌انگیز مردهای فاسد و هرزه شده‌اند. فکر می‌کنم این رفتار، نمود بخش تاریک شخصیت و ذهنیت زنانه باشد».

 ساتورنین 25 ساله، که یک معلم ذخیره مدرسه است، ابداً مرعوب یا مجذوب لاف‌زنی‌های دن المیریو در مورد پیشینه اشرافی‌اش نمی‌شود. او به دوستش می‌گوید: «این آدم از ترس و هراس دیگران و به خصوص زن‌ها تغذیه می‌کند. می‌خواهم به او نشان بدهم که نمی‌تواند من را تحت تاثیر قرار دهد». ساتورنین نه تنها یک قربانی نیست، بلکه کنشگرانه با ریش آبی وارد گفتگوهای تند پینگ‌پنگی می‌شود، مجادله می‌کند، جرات‌ورزانه صفات نامطلوبش را به روی او می‌آورد و سعی می‌کند او را با نادرست بودن عقایدش روبه‌رو کند. ساتورنین برخلاف بسیاری از زنان، برای قدرت گرفتن به ازدواج با مردی صاحب‌نام یا به ارث بردن ثروتی هنگفت نیازی ندارد؛ بلکه همان‌طور که خودش هم به خوبی می‌داند، قدرت او از شخصیت‌اش، یا بهتر است بگوییم از سلامت روان، هشیاری و عزت‌نفس‌اش سرچشمه می‌گیرد. با این حال، ساتورنین هم وقتی دامن مخمل طلایی را که صاحبخانه‌اش برای او دوخته هدیه می‌گیرد، برای مدتی در دام عشق او می‌افتد: «دختر جوان حالا می‌دانست که از بخت بد شیفته کسی شده‌است که یک جای کارش می‌لنگد»، اما در نهایت می‌تواند خودش را در مواجهه با لطیف‌ترین احساساتش کنترل کند.

 

amelie Nothomb

 

اتاق ممنوعه در این رمان نیز یک تاریک‌خانه است؛ مکانی که به درستی به عنوان نمادی از سایه است، یعنی بخش تاریک شخصیت که تمایلات بیمارگونه یا غیرقابل پذیرش‌مان را در آن سرکوب می‌کنیم. دن المیریو هم مثل نیاکان ریش آبی‌اش برای این که زنانش را به سوی پرتگاه هل بدهد لحظه‌شماری می‌کند. او نمونه بارزی از مردانی است که تمایلات بیمارگونه دارند و نمی‌توانند با زنان، به عنوان یک انسان ارتباط برقرار کنند و به عنوان راه‌حل، آنان را به یک ابژه (شی) تبدیل می‌کنند. این ابژه گاهی قوزک پاست و گاهی تبدیل کردن زنان به بدنی بی‌جان و عکس گرفتن از آن‌ها: «یخ‌زدگی کاملاً تن املین را خشک کرده‌ بود. هیچ‌وقت او را این‌قدر زیبا ندیده بودم. بعد اولین عکس عمرم را با دوربین هاسلبلاد گرفتم. باید بگویم که اثری فوق‌العاده از آب درآمد».

اما ساتورنین مصمم است که این چرخه را بشکند و به دن المیریو پیشنهاد می‌کند: «چه می‌شد اگر برای اولین‌بار در زندگی‌تان از یک آدم زنده عکس می‌گرفتید؟» و در همین نقطه است که موفق می‌شود مرد را به دام بیندازد. از آن‌جا که زن امروزی به خوبی می‌تواند از خودش مراقبت کند، در این رمان از برادرانی که سربزنگاه وارد می‌شوند نیز اثری نیست. در این روایت، شخصیت زن داستان نه تنها ریش آبی را مغلوب می‌کند، بلکه با شادابی و سلامت روان خود او را تحت تاثیر قرار می‌دهد، هرچند که درنهایت، نمی‌تواند روح گم‌گشته و بیمار مرد را نجات دهد.   

دکتر کلاریسا پینکولا استس (Clarissa Pinkola Estés) (متولد 1945)، نویسنده و درمانگر یونگی آمریکایی، در کتاب زنانی که با گرگ ها می‌دوند از ریش آبی به عنوان «غارتگر روح» یاد می‌کند. او نیز مانند دن المیریو معتقد است ریش آبی قبل از این که معشوقی ویرانگر باشد، در وجود زن جای دارد و باید تحت اختیار او دربیاید تا او را از موضع قربانی، به موجودی مختار بدل کند: «محدود کردن غارتگر ذاتی روح برای زنان ضروری است تا بتوانند تمام نیروهای غریزی خود را در کف اختیار بگیرند». دکتر پینکولا استس به ضرورت افزایش خودآگاهی اشاره می‌کند و می‌نویسد: «فهم غارتگر متجاوز یعنی تبدیل‌شدن به موجود بالغی که دیگر به دلیل خامی، بی تجربگی یا حماقت، آسیب‌پذیر نیست». اما زنی که متوجه می‌شود به خاطر بی‌تجربگی، منفعل بودن، یا پایین بودن عزت‌نفس‌اش مردان نامناسب و غاصب را به خود جذب می‌کند باید چه کار کند؟ آیا اگر ریش آبی درون خود را مثل نمود بیرونی‌اش در افسانه، مثله کند، کار درستی کرده‌است و از سلطه او رها می‌شود؟ دکتر پینکولا استس راهکار جالبی ارائه می‌دهد: «ریش آبی مثل شخصی است که باید در تیمارستان به سر ببرد، اما در جایی مناسب با آسمانی باز، محیطی سرسبز، غذای کافی و شاید هم نوای موسیقی آرامش‌بخش. اما مسلماً نباید او را دوباره به دخمه‌ای در روح فرستاد تا شکنجه شود و مورد آزار قرار بگیرد». این عملی از سر لطافت و بخشش است که انسان‌ها را به مهربان بودن با خود، حتی با شیطانی‌ترین خوی وجودی‌شان دعوت می‌کند.

بنابراین، در نگاهی روانشناختی به یک افسانه در طی قرون مختلف، به ضرورت اجتناب‌ناپذیر افزایش آگاهی رسیدیم که گرچه در این داستان زنان را مخاطب قرار می‌دهد، اما در واقع نجوایی دیرین و بدوی است که می‌تواند به زبانی جهان‌شمول در گوش هر انسانی زمزمه کند: «خودت را بشناس».

 

 

 

 

  این مقاله را ۵۶ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *